83/01/15
بسم الله الرحمن الرحیم
سن بلوغ دختران
موضوع: سن بلوغ دختران
حدیث 5: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ الْجَارِيَةُ ابْنَةُ كَمْ لَا تُسْتَصْبَى أَ بِنْتُ سِتٍّ أَوْ سَبْعٍ فَقَالَ لَا ابْنَةُ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى وَ أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ ابْنَةَ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلَّا فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَت».[1]
در این روایت بحث سندی آن مثل بحث سندی حدیث چهارم است، با این فرق که درصد احتمال واسطه بین ابن ابی عمیر و امام صادق علیه السلام، بیش از احتمال در حدیث 4 است، مثلا آن اگر نیم درصد است این یک درصد است، این اختلاف بخاطر سه نفر از چهار نفر یا یک نفر از چهار نفر است، اما از حد اطمینان کمتر نخواهد بود. چون آن سه نفر از چهار نفر خیلی بعید است اما یک نفر از چهار نفر بُعدش کم است.
ان قلنا بمقالة المشهور، فهو معتبرة و ان لم نقل بذلک و قلنا بحساب الاحتمالات فهی ایضا معتبرة و الا فهی مرسلة و لذا ذکرنا مرارا از اینکه جماعتی از محققین بین مرسله چهار و پنج فرق گذاشتهاند به اینکه چهار حجت است اما پنجم لازم نیست حجت باشد. چون حدیث چهار به منزله سه بالا است اما عن رجل یک از چهار است.
اما نسبت به دلالت این حدیث، ایضا این حدیث موضوعی از موضوعات شرعیه را بیان میکند، و آن موضوع عبارت است از دختر بالغه و اینکه بلوغ در دخترها، چه وقت محقق میشود، بلوغ در اسلام موضوع برای جمیع احکام است، موضوع وجوب صوم، صلات، حد، عده است، این حدیث بوضوح اینگونه بیان میکند که امام میگوید دختر که نه سالش تمام شد، دیگر صبیه نمیباشد و صبیه تا زمانی است که نه سالش تمام شود، نه و نیم صبیة است، یک ماه به ده صبیة است، نه که تمام شد، صبیه نیست، صبیه در مقابل بالغة و کبیرة است.
از امام سوال میکند دوران صبابت کی تمام میشود؟ امام میگوید ده سال که شد، مرز تمام شده است و کبیره و بالغه میشود.
ملاحظه کنید حدیث را: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ الْجَارِيَةُ ابْنَةُ كَمْ لَا تُسْتَصْبَى أَ بِنْتُ سِتٍّ أَوْ سَبْعٍ فَقَالَ لَا ابْنَةُ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى وَ أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ ابْنَةَ تِسْعٍ لَا تُسْتَصْبَى إِلَّا أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلَّا فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَت».[2] جاریه ای چه وقتی دیگر به او صبیه و صغیره گفته نمیشود و چه وقت بالغه و کبیره گفته میشود؟ حضرت فرمودند هفت و هشت ساله صبیه است، نه سال که شد دیگر صبیه نیست، و دیگر رفع القلم در او جاری نمیشود.
به وضوح این جمله ابن تسع، مرز بین صغیره و کبیره و مرز بین رفع القلم و مرز بین صبیه و کبیره را معین میکند.
این روایت به وضوح دلالت دارد که دوران صبابت با تمام شدن نه تمام میشود.
و بعد میگویند اتفاقی است که دختری که نه ساله شده است، صبیه نیست. این هم به وضوح مرز بین صغیره و کبیره و بالغه و غیر بالغه را بیان میکند که نه سال تمام شد، مرز کودکی تمام شده است.
جمله سوم که دلالت بر مدعا دارد این است که اذا بلغت تسعا، بلغت، نه سال که تمام شد، دوران کودکی که تمام شده هیچ، مرز جدیدی پیدا شده است که بالغه شده است.
فعلیه این روایت شریفه در سه جمله دلالت بر مدعی دارد، در جمله نفی صبابت میکند و در جمله دوم اتفاق بر این نفی میکند و در جمله سوم، اثبات و نفی میکند.
حدیث 6: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْجَارِيَةَ وَ هِيَ صَغِيرَةٌ فَلَا يَدْخُلُ بِهَا حَتَّى يَأْتِيَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ».[3]
سند روایت صحیحه است.
این روایت در بین این ده روایت خصوصیتی دارد و آن این است که لقائل ان یقول به اینکه این روایت منهای از حکم، دلالت علی المدعی دارد که آن 8 روایت دیگر این خصوصیت را ندارند.
پس ما این روایت را در این طائفه قرار میدهیم.
کما اینکه به ملاحظه دوم در طائفه مویده قرار میدهیم.
آنچه که موجب خصوصیت شده است که در سایر روایات نیست، کلمه صبیه است که در بقیه روایات نیست، و لذا 8 روایت دیگر را در خاتمه بحث، بحث میکند.
تزوج الجاریه و هی صغیرة، یعنی با دختر غیر بالغه ازدواج کرده است، با حکم کار نداشته باشید که بحث دیگری است و با خواندن بقیه روایات روشن میشود، آنچه مربوط به این مقام این است که در این روایت کلمه صغیرة دارد که در ادامه حتی یاتی لها تسع سنین دارد، صغیر مغیا به غایت میشود که غایت آن چه وقت تمام میشود؟ این صغیره مقید به حتی یاتی بتسع سنین میشود که معنای آن این است که اگر غایت آمد دیگر صغیره نیست، نتیجه اینکه این روایت از دو طریق دلالت بر مدعی دارد.
نتیجه اینکه صغیره بودن حدی دارد و آن حد این است که ما دامی که نه سال نیامده باشد، مفادش این است که نه سال که آمد، صغیره نیست و کبیره و بالغة است.
نتیجه اینکه این روایت که صحیحه میباشد از این جهت دلالت علی المدعی دارد.
تقریب دوم از ناحیه حکم داخل شوید که مفاد سایر صحاح است که خواهد آمد.
نتیجه اینکه حدیث 6 که دلالت بر وقت بلوغ دارد، به اصطلاح دلالت بر موضوع حکم دارد.
حدیث 7: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْفَضْلِ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا ع رَجُلٌ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ الطَّلَاقَ الَّذِي لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَتَزَوَّجَهَا غُلَامٌ لَمْ يَحْتَلِمْ قَالَ لَا حَتَّى يَبْلُغَ فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ مَا حَدُّ الْبُلُوغِ فَقَالَ مَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ الْحُدُودَ».[4]
این روایت هم دلالت بر مرز بین بالغه و غیر بالغه دارد که قبل از نه سال صبیة است و بعد از آن بالغة است.
روایت از حضرت رضا است.
علی بن فضل مکاتبه ای با امام رضا دارد و میپرسد محلل میتواند غیر بالغ باشد یا خیر؟ حضرت میفرمایند نمیتواند، کسی که بالغ است اگر محلل واقع شود، خانم بر شوهر اول حلال میشود و الا حلال نمیشود.
امام میفرمایند این محلل فایده ندارد، چون محلل باید بالغ باشد.
علی بن فضل سوال دوم مطرح میکند که مرز بلوغ چیست؟ از کجا بفهمیم یا آقا یا خانم بالغ هستند یا خیر؟ امام فرمودند اگر انسان زن کرد، حد زده میشود یا خیر، زمانی که پسر یا دختر حد بخورند، بالغ شده اند.
مرز بین بالغ و غیر بالغ، زمان حد زده شدن است. پس این روایت موضوع را میگوید که زمان اجراء حد، زمان بلوغ است.
بعد سوال پیش میاید این روایت سن را مشخص نکرده است که بگوئید نه ساله است، روایت گفته زمان کتابت حدود، بلوغ آمده است، برخی میگویند این زمان، 9 ساله است برخی میگویند 14 برخی میگویند 17 ساله است.
اشکال این است که شما تمسک به این حدیث میکند، نمیدانید زمان اجراء حدود را نمیدانید، بله روایت مرز بین بلوغ و عدم بلوغ را بیان میکند اما چه زمانی اجرای حد میشود.
جواب این است که اگرچه این روایت زمان اجرای حد برای خانم ها و آقایان بیان نکرده است، و لکن صحیحه ابن سنان که حدیث یک است، بیان کرده است، آن صحیحه میگوید آقایان در 15 سالگی و خانم ها 9 سالگی حد میخورند روایت سلیمان و صدوق این را بیان کرده اند.
پس این روایت صغری را بیان میکند و آن صحاح، کبری را بیان میکنند.
پس به ضمیمه روایات متقدمه و روایات آینده خصوصا صحیحه حلبی به تقریب دوم میگویند بعد از نه سال، بلوغ حاصل شده است.
اگرچه از این روایت تعبیر به صحیحه شده است اما ضعف سندی دارد، لذا این روایت موید صحیحه حلبی و معتبره ابن ابی عمیر است.
این روایت از دو جهت مناقشه سندی دارد:
1. در سند این روایت سهل بن زیاد است، سهل بن زیاد از علی بن اسباط نقل میکند و ایشان از علی بن فضل نقل میکند ایشان از حضرت رضا نقل میکند.
این یک جهت اشکال که سهل بن زیاد مورد تامل است و جماعتی میگویند مورد اعتماد است و برخی میگویند مورد اعتماد نیست و مورد بحث است.
سهل بن زیاد با تمام مقامات، توثیق نشده است.
2. علی بن فضل واسطی، قطعا توثیق نشده است بله تضعیف هم نشده است اما برخی از محققین میگویند این روایت معتبره است بخاطر فرمایش مرحوم صدوق که فرموده است علی بن فضل هاشمی کان صاحبا للرضا[5] بخاطر این جمله برخی میگویند این جمله بالاتر از توثیق است مثل کمیل است و لذا میگویند این معتبره است.
صاحب وسائل طریح مرحوم صدوق به علی بن فضل واسطی نقل میکند آنجا دارد: «وما كان فيه عن علي بن الفضل الواسطي فقد رويته عن أبي رضي الله عنه، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن علي بن الفضل الواسطي صاحب الرضا عليه السلام».[6] این کلمه در اینجا به چشم میخورد، صدوق در مقام بیان طریق خودش این خصوصیت را برای علی بن فضل واسطه نقل میکند و برای بقیه خیر، لذا این آقایان گفتهاند این شخص هم ثقه است.
پس اگر این گفتار درست باشد و گفته شود و الامر فی السهل سهل و علی بن فضل ثقة باشد، روایت معتبره است. اما اگر این صحیح نباشد که نیست، این روایت معتبره نیست و موید صحیحه حلبی و معتبره ابن ابی عمیر است. این هم حدیث 7.
حدیث هشتم: «وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ نُعَيْمِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِّ الْجَارِيَةِ الصَّغِيرَةِ السِّنِّ الَّذِي إِذَا لَمْ تَبْلُغْهُ لَمْ يَكُنْ عَلَى الرَّجُلِ اسْتِبْرَاؤُهَا قَالَ إِذَا لَمْ تَبْلُغْ اسْتُبْرِئَتْ بِشَهْرٍ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَتِ ابْنَةَ سَبْعِ سِنِينَ أَوْ نَحْوِهَا مِمَّا لَا تَحْمِلُ فَقَالَ هِيَ صَغِيرَةٌ وَ لَا يَضُرُّكَ أَنْ لَا تَسْتَبْرِئَهَا فَقُلْتُ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ تِسْعِ سِنِينَ فَقَالَ نَعَمْ تِسْعَ سِنِينَ».[7]
راوی میگوید شاید مراد شما تسع سنین است امام میفرمایند بله. فردا اشاره ای به این حدیث خواهیم کرد.