« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

82/06/04

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی ضمان حمّال در فرض تلف کردن مال

 

موضوع: بررسی ضمان حمّال در فرض تلف کردن مال

0.0.0.0.0.0.1- خلاصه بحث

کلام در اشکال بر دلیل دوم از نظریه‌ي أولي بود، این دلیل که روایت داود بر سرحان مي‌باشد دو مناقشه شده است، مناقشه‌ي أولي من حیث السند است، بیان این مناقشه و جواب از این مناقشه تقدّم الکلام. مناقشه‌ي دوم در این روایت من حیث الدلالة است. حاصل این مناقشه این است که این روایت أجنبيةٌ عن المقام است، برای اینکه بحث شما در ضمان اموال است، مفاد روایت ضمان نفوس است، فالرواية أجنبیةٌ از مسأله‌ 42 که ضمان اموال است. این حاصل مناقشه.

0.0.0.0.0.0.2- اجمالات چهارگانه در روایت

توضیح این مناقشه متوقف بر بیان اموری است.

اجمال اول: دو احتمال در «أو انکسر منه»

اولین اجمال در روایت این بود که جمله‌ي «أو انکسر منه» در این روایت دو احتمال دارد: 1. کسر مصاب. 2. کسر محمول. با توضیحی که تقدّم الکلام. ار روایت کسر مصاب باشد، مربوط به باب نفوس است، اگر کسر محمول باشد مربوط به مورد بحث است. پس اینجا روایت باید روشن بشود تا استدلال نتیجه بخش باشد.

اجمال دوم: مراد از «فأصاب انساناً» چه کسی است؟

دومین اجمال این است که «فأصاب انساناً» چه کسي «أصاب انساناً»؟

رجل «فأصاب انساناً» یا محمول «فأصاب انساناً»؟ أجیر تصادم با انسان دیگر کرد، دو انسان به هم خوردند، أجیر راه مي‌رفت و مصاب در خیابان ایستاده بود، أجیر برخورد با این انسان کرد، به دنبال این برخورد انسان ایستاده مُرد یا چشمش کور شد. این است مفاد روایت؟ «فأصاب انساناً»، أجیر برخورد با انساني کرد فمات. این یک احتمال و لو 20 در صد یا 10 در صد. «عن رجل حمل متاعاً فأصاب انساناً فمات».

احتمال دوم این است که محمول «أصاب انساناً». این آقای أجیر آهني بر دوش داشت، آهن را از این خیابان حمل مي‌کرد، سر آهن در خیابان به انساني برخورد و آن انسان مُرده است، فرض کن أجیر کارتوني را حمل مي‌کرد، این کارتوني که بر دوش أجیر بود روي سر أجیر بود این کارتون گوشه‌ي او به انساني برخورد کرد که در اینجا ایستاده بود، با این برخورد این انسان مُرده است. کارتون غیر أجیر است دیگر، أجیر حامل است و کارتون محمول است، آهن غیر أجیر است، أجیر حامل است، آهن محمول است، در این فرض دوم «فأصاب انساناً» را چگونه معنا مي‌کنید؟ اینگونه معنا مي‌کنید، محمول یعنی آنچه که بر دوش أجیر بوده است که عبارت از کارتون و آهن است به انساني خورده است که به دنبال این خوردن آن انسان مُرده است. روشن شد، بناءً علي هذا عن رجل حمل متاعاً فأصاب انساناً، «فأصاب انساناً» کدامیک از این دو احتمال را مي‌گوید؟ انسان أصاب انساناً که أجیر است، یا محمول أصاب انساناً که آهن است؟ 80 در صد احتمال دوم است. در ماشین هم هین است، ماشین به انسان زد یا آهني که توسط ماشین حمل مي‌شد به انسان خورد. ماشین چوب مي‌برد، ماشین به انسان زد یا چوبي که در ماشین بود به انسان خورد؟ عن رجل حمل متاعاً فأصاب آن متاع که بگوئید محمول یعنی آهن، یعنی چوب، یعنی کارتون، یعنی فرشي که روي دوش این آقا بود خورد به کسي و او افتاد و مُرد. 80 در صد روایت احتمال دوم را مي‌گوید. «فأصاب» به دنبال متاع است. فأصاب متاع انساناً، یعني آهني که روي سر این أجیر بود به انساني خورد و آن انسان مُرد. این هم اجمال دوم در این روایت، یعنی اجمال مسامحي و إلا واضح است که روایت احتمال دوم را مي‌گوید، فأصاب متاع انساناً.

اجمال سوم: مراد از «رجل» چه کسی است؟

سومین اجمالي که در این روایت به چشم مي‌خورد کلمه‌ي رجل است، اجمال از این ناحیه است که رجل صاحب مال بوده است، زید آهن را به خانه مي‌برد، آهن خورد به کسي خورد و مُرد، زید کیسه‌اي را به خانه مي‌برد و این کیسه که در پشت او بود به کسي خورد و مُرد و یا به ظرفي خورد و شکست، خوب اینجا واضح است که این رجل أجیر نیست. رجل در این مورد أجیر نیست بلکه صاحب مال است.

احتمال دوم این است که این رجل أجیر باشد، حمّال آهني مي‌برد به سر کسي خورد و سرش شکست. حمّال کیسه‌ي پیاز مي‌برد و از پشتش افتاد و به کسي خورد و مُرد. این اجمال در حکم اثر مي‌گذارد، در روایت امام فرموده است ضامن است، اگر احتمال اول باشد ضامن است معنا ندارد، شما ضامن سیب زمینی که خریده‌اید هستید؟ شما ضامن آهني هستید که از خودتان بوده است؟ شما ضامن پیازی هستید که ملک خودتان بوده است، فهو ضامنٌ را چگونه معنا مي‌کنید؟ فهو ضامنٌ اگر مي‌خواهید خوب معنا بشود باید رجل خوب معنا بشود. «عن رجل أصاب انساناً» اگر صاحب مال باشد فهو ضامنً معنا ندارد، کسي که مال خودش را ضامن نیست. اگر «عن رجل» أجیر باید فهو ضامنٌ معنا مي‌دهد.

پس نتیجه اینگونه مي‌شود که اجمال سومي که در روایت به چشم مي‌خورد کلمه‌ي رجل در این روایت است که تبعاً بر اثر این اجمال «فهو ضامنٌ» معنایش عوض مي‌شود.

إلي الآن سه اجمال در روایت بفرمائید حدأقل احتمال دارد: 1. «أو انکسر» مراد چیست؟ مصاب است یا محمول است؟ 2. «أصاب» چیست، فاعل است یا محمول است؟ 3. «رجل» چه کسي بوده است أجیر بوده است یا صاحب مال بوده است؟

اجمال چهارم: حکم چه چیزی از چیز دیگر استفاده شده است؟

چهارمین اجمال در روایت این است که اگر این روایت دلالت علي المدعي دارد یعنی مربوط به ضمان اموال است که جواهر مي‌گوید چه چیزی تشبیه به چیز دیگری شده است یا بفرمائید حکم چه چیزی از چیز دیگری مي‌خواهد استفاده بشود؟ اینهايي که به این روایت استدلال کرده‌اند چه کار مي‌خواهند بکنند؟ فرضاً حالا این روایت همه‌ي اجمال‌ها را یک ردیف قرار بدهید، بفرمائید «أو انکسر» محمول است، بفرمائید «فأصاب» محمول است، بفرماید «رجل» أجیر است، اینها را در یک خطه قرار بدهید، در یک ردیف قرار بدهید، خوب تازه شما اینها را در یک ردیف قرار دادید چه مي‌خواهید نتیجه بگیرید؟ مي‌خواهید نتیجه بگیرید که ظرفي که آهن به او خورده است، ضمان دارد، روایت این را مي‌گوید. روایت مي‌گوید آهني که به شیشه‌ي مغازه خورده است، موجب ضمان حامل است، این را مي‌خواهید نتیجه بگیرید. خوردن آهن موجب ضمان است. روایت مي‌گوید خوردن محمول به شیشه موجب ضمان است. حالا این را فرض بگیرید 100 در صد، مماشات بکنید با صاحب جواهر، طریق مماشات این است که بگوئیم این روایت مي‌گوید محمولي که به شیشه خورده است این خوردن موجب مي‌شود که این أجیر ضامن باشد. «أصاب» را به معناي أصاب محمول بگیرید و رجل را هم أجیر بگیرید و «أو انکسر» را هم شیشه بگیرید. مفاد روایت این است آنچه را که محمول به او خورده است ضمان دارد، آمدید فرع‌تان را پیاده کنید، فرع شما چیست؟ فرع شما این است که أجیر که ظروف را حمل کرده است، این محمول که شکسته شده است ضمان دارد، در مورد بحث شما این است دیگر، شما در اینجا دو چیز دارید یکی زمین خوردن حمّال و یکی هم شکسته شدن محمول، کدام را مي‌خواهید حکمش را از روایت استفاده بکنید؟ مي‌خواهید بگوئید که خوردن آهن به شیشه ضمان دارد، زمین خوردن حمّال هم ضمان دارد، مي‌خواهید اینگونه بگوئید که زمین خوردن مثل اصابه است، مي‌خواهید اینگونه بگوئید کما اینکه اصابه ضمان دارد زمین خوردن هم ضمان دارد، این را مي‌خواهید بگوئید که بعضي‌ها تصریح به این معنا کرده‌اند؟ مرحوم آقای خوئي، صفحه 251:

بدعوى أنّ العثرة مثل الإصابة فتشملها الرواية.[1]

در صفحه 54 مي‌فرماید:

إلى محلّ الكلام، أعني: عثرة الحمّال. [2]

این را مي‌خواهید شما از روایت برداشت بکنید، بگوئید همان گونه که خوردن محمول به شیشه ضمان دارد، زمین خوردن أجیر هم ضمان دارد. مي‌گوید: «بدعوى أنّ العثرة مثل الإصابة» کما اینکه اصابه‌ي حدید به زجاج، یوجب الضمان، عثرة، يعني زمین خوردن حمّال هم یوجب الضمان. این جور بگوئیم؟ خوب این واضح است که اشکال دارد چون روایت خوردن محمول را مي‌گوید ضمان دارد شما خوردن حامل را مي‌گوئید ضمان دارد. رویت خوردن آهن را مي‌گوید ضمان دارد ضما زمین خوردن حامل را مي‌گوئید ضمان دارد، تعدّي از محمول به حامل دلیل مي‌خواهد. اینکه مي‌فرمایند اصابه به منزله‌ي زمین خوردن است، خوب اصابه‌ي آهن او دلیل دارد مي‌گویند ضمان دارد، آهن روی ماشین اگر شیشه‌ي کسي را شکست ضمان دارد، آهن پشت این حمّال اگر به کسي خورد ضمان دارد. زمین خوردن حمّال هم ضمان دارد، حکمي که برای محمول ثابت شده شما آورده‌اید روی اصابه‌ي حامل که أجیر است مي‌خواهید بار کنید، این جوری معنا بکنید یا نه، این زمین خورده است، زمین که خورده است کارتون روی زمین افتاده است، کارتون که روی زمین افتاده است شکسته شده است، سقوط کارتن روی زمین را تشبیه به آهن بکنید، بگوئید روایت مي‌گوید خوردن آهن به شیشه ضمان دارد، خوردن کارتون به زمین ضمان دارد، البته اگر این حمّال نمي‌شد کارتون به زمین نمي‌خورد، اگر أجیر نمي‌شد کارتون به زمین نمي‌خورد. اگر این جوری معنا بکنید از این اشکال راحت مي‌شوید، یعنی محمولی تبدیل به محمول دیگری شده است، آهن اگر چیزی را شکست ضمان دارد، خوردن کارتون که محمول است به زمین این هم ضمان دارد.

جمع بندی و نتیجه بحث

نتیجه این است که این روایت از چهار بُعد اجمال دارد: 1. أو انکسر منه شيءٌ. 2. فأصاب. 3. کلمه‌ي رجا. 4. از مورد روایت آمدن به مورد بحث چگونه است؟ چگونه است را معنا بکنید، زمین حکم اصابه را دارد یا خوردن کارتون به زمین که خود، اصابه است این هم مثل آن اصابه است؟

این حدأقل امور أربعه‌اي که در روایت است البته جهاتي دیگری هست من جمله این روایت در مورد خودش معارضه دارد، من جمله این روایت در باب دیات جواهر را ملاحظه کنید، صفحه 55 توضیح داده، مفتاح هم صفحه 265، جلد 8 توضیح داده و هم جلد 10 توضیح داده. این روایت دو جا بحث شده است یکی در باب دیات بحث شده که احتمال اول «أو انکسر» گرفته شده و یکی در باب اجاره بحث شده که احتمال دوم گرفته شده.

پس در این استدلال این امور أربعه باید روشن بشود، مستدِل مي‌گوید مراد از «أو انکسر منه» محمول است، لذا این روایت مربوط به باب اجاره است. این گفتار احتمال خلاف دارد، احتمال خلافش چیست؟ این است که این روایت ربطی به محمول ندارد. پس «أو انکسر» دو احتمال دارد: 1. محمول انکسر. 2. مصاب انکسر. چونکه دو احتمال دارد صاحب جواهر با احتیاط قدم برداشته است، ملاحظه کنید چقدر زیبا فرموده است، صفحه 326:

بناء على عود الضمير المجرور إلى المتاع، و كون الحامل أجيرا مثلا.[3]

خوب این بناءً معلوم است «أو انکسر» را به محمول زده، به متاع زده، خوب اگر سؤال کنند که احتمال دیگری هم هست که صاحب جواهر اینگونه مي‌گوید؟ صاحب جواهر مي‌گوید بر این اساس ما به این روایت استدلال مي‌کنیم، مگر روایت احتمال دومی هم دارد که صاحب جواهر مي‌گوید به آن احتمال نمي‌سازد حرف ما؟ چند احتمال دارد که صاحب جواهر مي‌گوید «بناء على عود الضمير المجرور إلى المتاع» مراد از ضمیر مجروز کلمه‌ي «منه» است دیگر. مي‌گوید اگر «منه» را این جوری معنا کردید که «منه» را به محمول زدي، اگر به محمول زدي کار تمام است، خوب آن احتمال دومش چیست که کار خراب مي‌شود؟ احتمال دومش را روز گذشته عرض کردیم که نه، شما به مصاب بزنید، یعنی آنچه را آهن به او خورده است او شکسته شده است، آن انساني که آهن به او خورده است تارةً مُرده است و اُخري چشمش کور شده است. این هم یک احتمال. آن انسان اگر مُرده است دیه دارد و اگر گور هم شده است دیه دارد. اگر گفتیم مراد از ضمیر «منه» مصاب است دیگر چه ربطی به باب اجاره پیدا مي‌کند؟ لذا صاحب جواهر با احتیاط تمام مي‌گوید این روایت دلالت دارد در صورتی که روایت را این جوری معنا بکنید، یعنی بگوئید مراد از «منه» چیست؟ محمول است، اگر این طور معنا کردید «أو انکسر من المتاع» مشکله حل است.

تا اینجا مشکله حل نمي‌شود، في الجمله حل مي‌شود، استدلال في الجمله تمام مي‌شود، چرا؟ صاحب جواهر مي‌گوید باز یک مشکله‌ي دیگری دارید و آن این است که این رجل چه کاره است؟ آیا رجل صاحب المال بوده است یا أجیر بوده است؟ اینجا هم مشکله دارید، لذا صاحب جواهر مي‌گوید این مشکله را هم حل کنید. حل این مشکله این است که بگوئید مراد از این رجل صاحب مال نبوده است، حل مشکله این است که بگوئید مراد از این رجل أجیر بوده است، لذا صاحب جواهر مي‌گوید این اجمال رجل هم برداید تا مشکله حل بشود. صاحب جواهر با دو قدم جلو رفتن مشکله را حل مي‌کند: 1. «أو انکسر منه» به محمول زده بشود. 2. مسأله‌ي اجمال از ناحیه‌ي رجل حل بشود. لذا در این عبارت دوم اینگونه فرموده است:

و كون الحامل أجيرا مثلا.[4]

چرا مي‌گوید حامل را باید أجیر فرض کنید؟ چرا صاحب مي‌گوید باید این فرض پیاده بشود؟ چرا حمل کننده اگر أجیر نبوده است روایت فایده ندارد؟ برای اینکه معنا نمي‌دهد، روایت غلط در مي‌آید، اگر صاحب ظرف، ظرف را خودش حمل کرده فهو ضامنٌ معنا ندارد. در مورد روایت شما مشکله دارید چگونه مي‌آیید در مورد بحث استدلال مي‌کنید؟ و لذا صاحب جواهر مي‌گوید: «و كون الحامل أجيرا مثلا».

بناءً علي هذا با این دو خصوصیت مشکله حل است، یعنی این روایت یک قسمتش مربوط به دیات مي‌شود که «فمات انساناً» است و یک قسمتش مربوط به اموال مي‌شود که «أو انکسر منه» است. پس با این کارها استدلال تمام مي‌شود، حالا این کارها درست است یا نادرست؟ ظاهراً نادرست است، چرا؟ برای اینکه بناءً اول صاحب جواهر حرف دارد و حرفش این است که نمي‌شود به محمول ضمیر مجرور برگردد. چرا؟ برای اینکه اولاً در باب عطف خوانده‌اید هم در مغنی باب چهارم و هم مطول خوانده‌اید که الأقرب یمنع الأبعد. شما کلمه‌ي انسان را رها مي‌کنید و مي‌روید به ما قبل کلمه‌ي انسان بر مي‌گردید؟ این خلاف ظاهر است، ظاهر این است که جمله‌ي «أو انکسر منه» به همین انساني زده بشود که آهن به او خورده است، خوردن آهن به انسان دو فرض دارد، یک فرض این است که موجب کشته شدن او مي‌شود و فرض دوم این است که نقص عضو پیدا شده است، دستش شکسته است. روایت این را مي‌خواهد بگوید، روایت صد در صد مربوط به باب دیات است، به چه حساب شما ان را در اینجا استدلال مي‌کنید؟ و ثانیاً مشکله‌ي دیگری دارید و آن این است که اگر شما این را به محمول زدید رجل به مشکله برخورد مي‌کنید، باید تصرّف در رجل بکنید، یعنی بگوئید مراد از این رجل أجیر بوده است، این هم خلاف ظاهر است، رجل اطلاق دارد، رجل مربوط به آنچه تلف شده است باشد ضمان دارد، مربوط نباشد ضمان دارد، شما رجل را مي‌گوئید صاحب مال نبوده است، این تخصیص است، این هم نمي‌شود. اما اگر روایت را به باب ضمان نفوس حمل کردید، این آقا اگر برادرش را هم با این کار کشته است دیه دارد، أجنبي را هم کشته است دیه دارد. یک جوری روایت را معنا بکنید که تصرّف در اطلق رجل نشود.

نتیجه این است که ما أفاده صاحب الجواهر از استدلال به این روایت به این بیان که مراد از ضمیر «منه» محمول است بي‌اساس است. برای اینکه دو اشکال دارد: 1. خلاف ظواهر حروف عاطفه است. 2. تصرّف در اطلاق رجل ست این هم نمي‌شود. اما اگر مربوط به باب دیات باشد روایت هیچ تصرّفي ضرورتي ندارد. هم ضمیر «منه» علي القاعده است به انسان مصاب مي‌خورد، هم رجل به اطلاق خود باقي مي‌ماند، هم فاعل أصاب رجل هم باشد در باب دیات تمام است،آهن هم باشد تمام است، کما تقدّم الکلام در باب دیات.

نتیجه این شد که این استدلال ناتمام است، چرا؟ آیا مناقشه‌ي سندي درست بود یا مناقشه‌ي دلالي؟ بفرمائید مناقشه‌ي سندي درست بود، مناقشه‌ي دلالي تمام است. مناقشه چیست؟ مناقشه این است که این روایت مربوط به ضمان نفوس است و بحث شما در ضمان اموال است، این روایت مشکلات دیگری هم دارد که توضیح آن در کتاب دیات تقدّم الکلام.

 


[1] . خوئي، سيد أبو القاسم، موسوعة الإمام الخوئي، ج30، ص249.
[2] . همان، ص251.
[3] . نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام، ج27، ص265.
[4] . نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام، ج27، ص265.
logo