81/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکالات وارده بر اجاره برای شیر دادن
موضوع: اشکالات وارده بر اجاره برای شیر دادن
جهت دوم: اشکالات بر جواز اجاره برای شیر دادن
دومین جهتي که در فرع اول از آن بحث ميشود پیرامون اشکالاتي است که بر جواز اجاره برای شیر دادن شده است. بر این حکم چهار اشکال شده است که در ادامه به هر یک از آنها اشاره ميکنیم.
اشکال اول: باقي نبودن عین در اجاره مرضعه
... در مقابل خانه قرار نميگیرد، توجیه خوبي داشتیم که چرا متعلّق اجاره خانه است، همهاش را فرموش کردیم.
نتیجه این ميشود قوام اجاره در این موارد منتفي است برای اینکه در باب اجاره عین باقیه ميخواهد و در اینجا عین باقیه نیست. و نتیجه این است که این مسألهاي که شما ميگوئید هفت دلیل دارد سر بيصاحب تراشیدن است، آن أدله اجاره را ميگوید و اينجا که اجاره نیست، برای اینکه در اجاره بقاء عین است و در رضاع بقاء العین نیست، آنچه که عوض واقع شده است استفادهي از او به اتلاف است.
اشکال دوم: أدله اختصاص به تملیک منفعت دارد و شیر تملیک عین است
دومین اشکال توضیح آن به اینگونه است تقدّم الکلام که اجاره نقل المنافع است، یا بگوئید اجاره تملیک المنافع است و لذا مرحوم شیخ در سطر سوم از اول بیع چه ميگوید؟ ميگوید بیع نقل اعیان است، اجاره نقل المنافع است، ما به الإمتیاز اجاره و بیع در چیست؟ ما به الإمتیاز این است که در بیع مبادلة عين بعین است، در اجاره مبادلهي بین منافع و عوض است، پس معتبر در تحقق اجاره چیست؟ نقل المنافع است. مایز بین اجاره و بیع چیست؟ بفرمائید مایز این است که در باب بیع نقل العین است و در باب اجاره نقل المنافع است. در باب اجاره تملیک المنافع است و در باب بیع تملیک العین است. منتهي با توجه به اینکه مرادشان از عین أعم از خارج کلي است. عینی که آنجا ميگویند مراد أعم از موجودات خارجیه و کليات في الذمه است، این 100 مَن گندم توي این کیسه، این عین خارجی است، 100 مَن گندم در ذمه این هم عین است اما کلي است. مراد از عینی که در باب کلي ميگویند در مقابل منافع است، أعم از اینکه آن عین از موجودات خارجیه باشد مثل این کیسهي گندم، این کتاب یا کلي في الذمه باشد، 100 مَن گندم در ذمه، رسائل در ذمه. این دو اصطلاح دارد دیگر، مکاسب را که خواندهاید، تارةً عین در مقابل منافع قرار ميگیرد و اُخري عین در مقابل کلي قرار ميگیرد. عین مانند این خانه، در مقابل کلي در ذمه. و اُخري ميگویند عین در مقابل منافع، أعم از اینکه موجود خارجی باشد یا کلي في الذمه باشد. عيني که در آنجا ميگوئیم متعلّق بیع باید عین باشد باید توجه داشته باشید که در مقابل منفعت است منتهي أعم از این است که موجود خارجی باشد یا کلي في الذمه باشد. علي کل مایز بین البیع و الإجارة به این است که اجاره نقل المنافع است، تملیک المنافع است. بیع نقل اعیان است، تملیک العین است. این قاعدهي کلي که از اول معاملات اسلامي تا آخر معاملات مراعات ميکنید. لذا ميگویند ماهیت اجاره تملیک المنافع است،
پس این جوری بگوئید در توضیح اشکال دوم من جانبٍ اجاره در موردي است که تملیک المنفعة باشد و إلا بیع ميشود و من جانب آخر مورد بحث شما عین است، منفعت نیست. شیر عین است یا منفعت است؟ آب عین است یا منفعت است؟ هیزم عین است یا منفعت است؟ نفت عین است یا منفعت است؟ واضح است که اینها از اعیان است دیگر، هیزم از اعیان است، شیر از اعیان است، آب از اعیان است، گندم از اعیان است، درب و دیوار از اعیان هستند، در این تردید دارید که شیر توي کاسه از عین خارجی است؟ کاسه را تبدیل بکنید به شیر توي پستان. خصوصاً رضاع بمعني الثاني که شیر دوشیدهي در کاسه را ميخواهد استفاده کند.
نتیجه این است که عوض مال الإجارة از اعیان است، چرا؟ برای اینکه شیر از اعیان است، شیر مثل آب است. نتیجهي اشکال را اینگونه تقریب بکنید این أدلهي سبعه سر بي صاحب تراشیدن است، این أدلهي سبعه تملیک المنافع را ميگوید صحیح است، شما در مورد بحث تملیک المنافع ندارید، چه چیزی دارید؟ تملیک العین دارید. تملیک العین ارتباطی به باب اجاره ندارد، قواعد باب اجاره را شما نميتوانید شما پیاده بکنید.
بر این اساس به دنبال این، فرمایشي سیدنا الاستاد در تعریف اجاره دارد که آن هم به اشکال برخورد ميکند، ملاحظه کنید اول اجاره را، در اول اجاره سیدنا الاستاد اینگونه فرموده است: تارةً اجاره متعلّق به اعیان است و اُخري متعلّق به نفوس است، اجارهي متعلّق به نفوس را دو قسم کرده است، تارةً اجارهي متعلّق به نفوس نتیجهاش تملیک عمل است مثل بنا، خیاط، کاتب و امثال ذلک. و اُخری ميگوید اجارهي متعلّق به آن نفوس نتیجهاش تملیک المنافع است، به رضاع مثال زده است، و حال اینکه رضاع که منفعت نیست که شما مثال ميزنید؟
و هي إما متعلقة بأعيان مملوكة من حيوان أو دار أو عقار أو متاع أو ثياب و نحوها فتفيد منفعتها بالعوض أو متعلقة بالنفس كإجارة الحر نفسه لعمل فتفيد غالبا تمليك عمله للغير بأجرة مقررة و قد تفيد تمليك منفعته دون عمله كإجارة المرضعة نفسها للرضاع لا الإرضاع.[1]
رضاع منفعت نیست، رضاع شیر است، شیر که منفعت نیست، شیر از اعیان است. چگونه سیدنا الاستاد در اول بحث اجاره در سطر دوم اینگونه مثال زده است. شما هم که آنجا را خواندید باید این اشکال را متوجه ميشدید. چگونه رضاع جزء منفعت قرار گرفته است؟ برای اینکه در مورد رضاع مال الإجارة در مقابل شیر است و شیر از اعیان است.
اشکال سوم: شیر اگر منفعت هم باشد موجود نیست
سومین اشکال که اشکال مهمي نیست این است که اصلاً این اجاره شرایط را ندارد، برای اینکه اُفرض که شیر منفعت باشد اصلاً موجود نیست، شیر آناً فآناً یتولد.
اشکال چهارم: معلوم نبودن مقدار شیر
چهارمین اشکال این است که این اجاره شرط دیگر را ندارد، تقدّم الکلام به اینکه يکي از شرایط این است که معلوم باشد، شیر این خانم معلوم نیست، روزي چند گرم یا چند کیلوگرم شیر ميدهد؟ یک سال این بچه چه مقدار شیر ميخورد؟
بیان اشکالات در کلام فقهاء
نتیجه این است که اینگونه خلاصه بکنید این اجاره براي شیر دادن چهار اشکال دارد، اولاً عین باقیه ندارد، و ثانیاً تملیک العین است، و ثالثاً منفعت معدومه است، و رابعاً منفعت مجهولة است. بر این اساس جماعتي از محققین اساساً استیجار المرأة للإرضاع بل الرضاع را اشکال کردهاند. خصوصاً بل الرضاع را اشکال کردهاند. ملاحظه بفرمائید حاشیهي مرحوم حاج شیخ در عروه ایشان ميفرمایند أقوي بطلان این اجاره است.[2]
إلي الآن نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این اجاره باطلةٌ است.
این اشکالات در کتب خاصه موجود است، در کتب عامه هم موجود است و اشکال تازهاي نیست، اجارة المرأة للرضاع نميشود، چرا نميشود؟ برای اینکه این اشکالات را دارد. ملاحظه بفرمائید مستمسک، جلد 11، صفحه 114:
لأن الإجارة مشروعة لنقل المنافع لا الأعيان، و اللبن من الثانية.[3]
روشن شد؟ این را همانگونه که گفتیم تقریب بکنید، بگوئید من جانبٍ اجاره تملیک المنفعة است، و من جانبٍ آخر شیر منفعت نیست و از أعیان خارجیه است.
لذا اشکالي که در اجارهي مورد بحث است این است که قواعد اجاره به هم خورده است، قواعد اجاره این است که باید تملیک المنفعة باشد و در اینجا تملیک الأعیان است.
جامع المقاصد، جلد 7، صفحه 130:
و يحتمل المنع لتناوله الأعيان.[4]
ميفرماید شما در اینجا اجاره را کاري کردهاید که تملیک العین را ميگوید، «لتناوله الأعيان» یعنی چه؟ یعنی عقد شما یا منحصر به عین خارجی است یا حد أقلش این است که عین خارجی را ميگیرد. یک جزء اجارهاش دادن شیر است، جزء دوم خود شیر است. پول در مقابل فعل خانم که قرار نگرفته است، بگوئید 50 تومان از پول در مقابل فعل خانم قرار گرفته است و 50 تومان در مقابل شیر قرار گرفته است و در بعض از فروش تمام در مقابل شیر قرار گرفته است. عقد اجاره در اینجا مشکله دارد برای اینکه یا مال الإجارة در مقابل شیر قرار گرفته است که شیر از اعیان است یا مال الإجارة در مقابل فعل و شیر قرار گرفته است که به اعتبار جزء نميشود. دقت کردید معناي عبارت جامع المقاصد را؟
و يحتمل المنع لتناوله الأعيان «لتناوله الأعيان»، به ارضاع بزنید رضاع واضح است که باطل است، ارضاع را مثال بزنید بگوئید در باب ارضاع جزء از پول در مقابل فعل است و جزء دیگر در مقابل لبن است و لبن از اعیان است. اجاره علي کل حال باطل است.
و يحتمل المنع لتناوله الأعيان، و مع ذلك فهي مجهولة و ليست موجودة.[5]
ميگوید دو اشکال دیگر هم دارد يکي اینکه مقدار لبن مجهول است، چه مقدار است؟ و اشکال دیگر اینکه منفعت شما در آینده است، الآن که شیر فردا را شما دارید اجاره ميدهید؟ چهار اشکال در عبارت جامع المقاصد است.
عرض کردم این اشکال در همهي کتب فقهي موجود است. مغني، جلد 5، صفحه 288، مسأله 4241:
لأن اللبن عین من الأعیان فلا یعقد علیه من الإجارة کاللبن غیر الآدمي.
همان جوری که شیر غیر انسان را نميشود اجاره داد شیر این خانم را هم نميشود اجاره داد. غرض اینکه اشکال در کلمات عامه هم بوده است و اختصاص به کلمات خاصه ندارد.
ميگوید این شیر این خام از اعیان است از منافع نیست، اگر از اعیان است چگونه عوض در باب اجاره قرار گرفته است؟ عین که در مقابل اُجرت قرار نميگیرد، اُجرت در مقابل منفعت است و لذا قلنا که مایز بین بیع و اجاره این است که او نقل المنافع است و این نقل العین است، آنجا عوض در مقابل عین است و اینجا عوض در مقابل منفعت است. و لذا قلنا که سیدنا الاستاد اینجا چرا مثال زده است به اینکه اللبن منفعةٌ لبن منفعت نیست، لبن از اعیان خارجیه است.
نتیجه این شد که جهت ثانیه در فرع اول از مسألهي 32 بیان اشکالي شد که در اجارة المرأة للإرضاع بل الرضاع موجود است که آن اشکال منحل به 4 اشکال شد. إن شاء الله تعالي این اشکالات را خوب مطالعه کنید تا ببینیم راه حل چیست؟ و للکلام تتمةٌ سيأتي إن شاء الله تعالي.