« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

81/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

حکم کار ممنوعه در أجیر خاص بمعني الأول

 

موضوع: حکم کار ممنوعه در أجیر خاص بمعني الأول

حکم فرض پنجم

فرض پنجم از فرع سوم این است که أجیر در مدت اجاره عمل برای أحدي انجام نداده است، نه برای خود، نه برای غیر و نه برای مستأجر. از ساعت 6 صبح تا 6 بعد از ظهر که مدت اجاره بوده است کاری انجام نداده است. تبعاً این خود دو قسم دارد: یک قسم این است که خود را تسلیم به مستأجر کرده است و آنجا کاری انجام نداده است. و اُخري دنبال کار نرفته است، خود را تسلیم مستأجر نکرده است.

در این فرض چند احتمال بلکه چند قول وجود دارد.

حکم اول: بطلان اجاره در هر دو قسم

اولین حکم این است که این اجاره مطلقا یعنی در هر دو فرض باطل باشد، این اجاره منفسخ است. لقاعده‌ي تلف قبل القبض. این احتمال في غاية الضعف است برای اینکه آن قاعده در بیع است و در اجاره نگفته‌اند.

حکم دوم: انفساخ در فرض عدم تسلیم خود، و خیار در فرض تسلیم خود

دومین قول که اگر خود را تسلیم نکرده است انفساخ باشد، اگر تسلیم کرده است خیار باشد. اگر تسلیم نکرده است انفساخ لقاعده‌ي تلف قبل القبض، اگر تسلیم کرده است خیار باشد لتعذر التسلیم.

حکم سوم: ثبوت خیار، در فسخ اُجرت المسمي و در اجازه چیزی نمي‌گیرد

سومین حکم و یا قول این است که مستأجر خیار دارد، غاية الأمر أحد طرف خیار امضاء العقد مجاناً است. فسخ کند اُجرت المسمي بگیرد لحلّ العقد. امضاء بکند اُجرة المثل نگیرد به خاطر اینکه قاعده‌ي اتلاف اینجا جاری نباشد. لذا بعض از معاصرین مي‌گوید خیار بین الفسخ و الإمضاء مجاناً است.

حکم چهارم: ثبوت خیار، در فسخ اُجرت المسمي و در اجازه اُجرت المثل

چهارمین حکم که سیدنا الاستاد مي‌فرماید این است که در این فرض خیار است، لتعذّر التسلیم. در این فرض عند الفسخ اُجرت المسمي است، لحلّ العقد. مطلب سوم این است که در این فرض علي فرض امضاء اُجرت المثل است، لقاعدة الإتلاف.

پس نتیجه‌ي ما ذکرنا این است که در این فرض که أجیر کاری را انجام نداده است اُجرت المثل را باید بدهد. حکم اول که خیار است لا ینبغي التأمل فیه. حکم دوم که أخذ اُجرت المسمي است أیضا لا ینبغي التأمل فیه.

نظریات در نوع اُجرت المثل

إنما الکلام در حکم سوم است که اُجرت المثل بگیرد. این گرفتن اُجرت المثل علي تقدیر درست است و علي تقدیر مشکله دارد. و آن دو تقدیر این است: تقدّم الکلام که در أخذ اُجرت المثل دو نظریه است، بلکه سه نظریه است:

1. اُجرت المثل فائت را بگیرد که مرحوم سید در عروه مي‌گوید.

2. اُجرت المثل عملي که انجام شده است را بگیرد که سیدنا الاستاد و مرحوم اصفهاني و جماعتي مي‌گویند که این کلماتشان قبلاً ذکر شده است.

3. علي احتمالٍ اُجرت المثل مدت فائته را بگیرد. مثلاً این آقا 4 ساعت أجیر خاص بوده است، در این 4 ساعت تخلّف کرده است. بروند سؤال کنند که 4 ساعت خیاطت چه مقدار اُجرت دارد؟

نظریه‌ي أولي خیاطت فائته را مي‌گوید، نظریه‌ي دوم خیاطت موجوده را مي‌گوید و نظریه‌ي سوم اُجرت المثل مدت را مي‌گوید. این نظریه‌ي سوم از صاحب ریاض استفاده مي‌شود، البته عرض کردم علی احتمالٍ این را نظریه قرار بدهید. عبارت را مراجعه کنید و بعد این طرف و آن طرفش کنید ببینید این حرف جدائی است یا همان حرف‌ها است؟ ریاض، جلد 10، صفحه 51:

فإن فسخه رجع إلى أُجرة المثل عن المدّة الفائتة؛[1]

این عبارت یک مقدار اجمال دارد، نظریه‌ي سومي مي‌خواهد ابداع بکند؟ یا خیاطت مدت فائته است؟ عبارت بعدی هم یک مقدار اجمال را افزوده است، مرحوم سید مي‌فرمود عمل الفائت، سیدنا الاستاد مي‌فرمود عمل موجود، اما تعبیر مرحوم صاحب ریاض با هر دو فرق دارد و مي‌گوید «عن المدة الفائتة».

لأنّها قيمة العمل المستحق له بعقد الإجارة و قد أتلف عليه، و يتخيّر في الرجوع على الأجير؛ لمباشرته الإتلاف، أو المستأجر، لأنّه المستوفي.[2]

این عبارت یک مقدار آن را به اجمال کشانده است که شاید همان عمل فائت را مي‌گوید که مستحق شده است، مدت را که مستحق نشده است.

غرض اینکه در اینجا سه نظریه وجود دارد که البته باید روی آن بحث بشود.

پس در اُجرت المثل بفرمائید سه نظریه است و بر این اساس در مورد بحث ببینید کدام نظر قابل تطبیق است و کدام نظر قابل تطبیق نیست. محل بحث عمل موجودی ندارید شما، دو چیز دارید یکی مدت فائته دارید و یکی عمل فائت دارید. بنا بر نظریه‌ي أولي کاملاً در مورد بحث قابل پیاده شدن است. عقد را به هم مي‌زند و از أجیر اُجرت المثل خیاطت فائته را مي‌گیرد لقاعدة الإتلاف، هم فرض ممکن است و هم دلیل روشن است. اُجرت المثل این مدت هم فرض ممکن است و هم دلیل ممکن است. حالا روی فرض سوم که سیدنا الاستاد مي‌فرمایند چگونه شما پیاده مي‌کنید؟ او تا غروب خوابیده است و عملي ندارد که سیدنا الاستاد مي‌گوید اُجرت المثل عمل موجود را بگیرید.

نتیجه‌ي ما ذکرنا این را شما مي‌توانید أحد مشکلات را نظریه‌ي سیدنا الاستاد قرار بدهید، سیدنا الاستاد مي‌فرمایند اُجرت المثل عمل موجود را بدهد، عملي انجام نگرفته است که اُجرت المثلش را بدهد. چاره‌اي ندارید باید برگردید به نظریه‌اي که مي‌گوید اُجرت الفائت را بدهد یا اُجرت المدت را بدهد. کما اینکه این نظریه یک مشکل دیگری هم دارد که همان روز شاید بعضي از رفقا اشاره کردند و آن مشکل این است که عمل موجود گاهي از اوقات اختلاف قیمت دارد، مثلاً فرض کنید آن عمل خیاطت بوده است، قیمتش 5 تومان بوده است، عملي که انجام کرفته است 2 تومان قیمتش بوه است، حالا مستأجر باید 5 تومان را بگیرد یا 2 تومان را بگیرد؟ مي‌توانید این نظریه را پیاده کنید؟ اینکه سیدنا الاستاد مي‌گوید اُجرت المثل عمل موجود را بدهید فرض کنید عمل فائت سخن گفتن بوده است و عمل موجود ماست فروختن بوده است که اگر 10 ساعت ماست بفروشد 2 تومان استفاده ‌اش نمي‌شود و او 1 ساعت صحبت کند 10 تومان ارزش دارد؟ حالا ما چه کار کنیم، در اینجا اُجرت المثل عمل موجود که سیدنا الاستاد مي‌گوید همین 1 تومان را بدهیم و مستأجر قانع مي‌شود؟ 10 تومان داده است و این 1 تومان.

ما بتوانیم نظریه‌ي مرحوم سید صاحب وسیله، نظر سیدنا الاستاد، نظریه‌ي آقای گلپایگاني و همه جماعتي که خواندیم عبارتشان را اینهايي که همه‌ مي‌گفتند قیمت عمل موجود را بدهد، اینجا چگونه قیمت عمل موجود را بدهد؟

نتیجه‌ي ما ذکرنا این است که در رجوع به اُجرت المثل در فرض پنج علي تقدیرین بلا مانع ست و علي تقدیرین مشکله دارد. یعني کساني که آن نظریه‌ي صاحب عروه را مي‌گویند مشکله ندارد، و کساني که نظریه‌ي سیدنا الاستاد را مي‌گویند در اینجا به مشکله برخورد مي‌کنند.

خلاصه بحث قسم اول از أجیر خاص

هذا تمام الکلام در اقسام أجیر خاص، یعنی قسم اول از اقسام أربعه. أجیر خاص چهار قسم کردیم، از اول بحث أجیر خاص إلي هنا فقط قسم اول را بحث مي‌کردیم که کل فروع قسم اول در مسأله‌ي بیست و هفت بحث شده است. حالا براي اینکه بهتر روشن بشود خود مسأله‌ي بیست و هفت هم توضیح داده بشود، ملاحظه کنید. در مسأله‌ي بیست و هفت یکی از کارهايي که انجام گرفت بیان اقسام أجیر خاص بود، معناي أجیر خاص بود؛اشاره به أجیر عام شد. ذکرنا به اینکه در مسأله‌ي بیست و هفت قسم اول فقط بیان شده است، او را از کجاي عبارت استفاده کردید؟ از این جمله:

الأجير إذا آجر نفسه على وجه يكون جميع منافعه للمستأجر في مدة معينة.[3]

این عبارت قسم اول را مي‌گوید یعنی کسی که خیاطتش را هم تملیک کرده است، کتابتش را هم تملیک کرده است، سخن گفتنش را هم تملیک کرده است، و اگر کار دیگری را هم یاد دارد تملیک کرده است. اینجا دیگر بحث از منافع متضاده غلط است برای اینکه منافع متضاده را قبلاً گفته‌ایم. این یک مطلب که از خارج توضیح دادیم.

مطلب دوم که از خارج توضیح دادیم بیان سه فرع بود. فرع اول این بود که حرام است در این مدت برای کسی عمل بکند، بوضوحٍ این فرع از این عبارت استفاده مي‌شود:

لا يجوز له في تلك المدة العمل لنفسه أو لغيره لا تبرعا و لا بالجعالة أو الإجارة،[4]

روشن شد فرع اول چه بود؟ أجیر خاص بمعني الأول حق عمل برای غیر ندارد.

فرع دوم چه بود؟ فرع دوم دو استثناء مربوط به فرع اول بود، استثناء اول این بود که اگر در شب کار بکند چگونه است؟ استثناء دوم این بود که اگر ذکر بگوید در اثناء کار چگونه است؟ اینجا توضیحات زیاد بود که اگر بخواهیم تکرار کنیم دوباره یک هفته طول مي‌کشد. نظریه‌ي محققین همه بیان شد در اینجا، نظریه‌ي سیدنا الاستاد بیان شد، اشکال به نظریه‌ي سیدنا الاستاد بیان شد و آن اشکال این بود که ... ذکر منافي با کار در روز هست یا نیست، کل مواردی که منافي است گفت نمي‌شود و کل مواردی که منافي نیست گفت مي‌شود. منافي هست نمي‌شود این واضح است، اگر منافي هست مي‌شود ما این را اشکال کردیم، برای اینکه مالک نیست که بتواند انجام بدهد حالا مي‌خواهد منافي باشد یا نباشد. خیاطت در شب را مالک نیست حسب الفرض که بخواهد منافات داشته باشد یا نداشته باشد. پس حرف سیدنا الاستاد در فرع دوم روشن شد، اشکالي که ما در فرع دوم بر سیدنا الاستاد گفتیم هم روشن شد.

نعم لا بأس ببعض الأعمال التي انصرفت عنها الإجارة و لم تشملها و لم تكن منافية لما شملته، كما أنه لو كان مورد الإجارة أو منصرفها الاشتغال بالنهار فلا مانع من الاشتغال ببعض الأعمال في الليل له أو لغيره إلا إذا أدى إلى ما ينافي الاشتغال بالنهار و لو قليلا،[5]

این دو سطر همه‌اش مورد اشکال بود، برای اینکه کار در شب را برده است روی اینکه این کار موجب ضعف مي‌شود یا نمي‌شود، بگوئید موجب ضعف نمي‌شود، ملکش نیست که اجاره بدهد. کار در اثناء عما مانند اجراء عقد در اثناء خیاطت مي‌گویند این منافات دارد یا ندارد؟ منافات داشته باشد یا نداشته باشد، اگر عقد اجاره او را شامل شده است نمي‌شود، مال مردم را که نمي‌تواند تملیک به غیر بکند. روشن شد؟ این هم فرع دوم.

فإذا عمل في تلك المدة عملا مما ليس خارجا عن مورد الإجارة.[6]

این فرع سوم بود، فرع سوم این بود که این آقا برای دیگران عصیاناً أو نسیاناً کار کرده است. 6 تا أجیر خاص بوده است و 6 تا 6 برای خود خیاطت کرده است. برای مستأجر دوم کار کرده است، برای خالد جعاله انجام داده است، برای خالد تبرعاً انجام داده است، خوابیده است کار نکرده است. این فرع سوم بود. فرع سوم این بود که 6 تا 6 یا کار نکرده است و یا کار کرده است که چهار حالت دارد، لنفسه خیاطت کرده است، لغیره تبرعاً خیاطت کرده است، لغیره اجارةً خیاطت کرده است، لغیره جعالةً خیاطت کرده است و فرض پنجم هم این بود که اصلاً کار نکرده است. احکام این صور واحداً بعد واحد تقدّم الکلام.

فإن كان العمل لنفسه تخير المستأجر بين فسخ الإجارة و استرجاع تمام الأجرة،[7]

اینجا دو سؤال است، یکی اینکه چرا خیار داشته باشد؟ سؤال دوم این است که اگر فسخ کرد چرا تمام اُجرت را بگیرد؟ لحلّ العقد، با انحلال عقد هر چیزی جاي خود بر مي‌گردد.

إذا لم يعمل له شيئا أو بعضها إذا عمل شيئا،[8]

در کلمه‌ي «أو بعضها» ما چه بحثی را دنبال کردیم؟ این بحث را دنبال کردیم که ایشان مي‌فرمایند فسخ بالنسبة و أخذ بالنسبة. که آیا فسخ بالنسبة و أخذ بالنسبة درست است یا نادرست است. سیدنا الاستاد مي‌گوید هم فسخ بالنسبة درست است و هم أخذ بالنسبة درست است. از جماعتي ما نقل کردیم که مي‌گویند هم فسخ بالنسبة غلط است و هم أخذ بالنسبة غلط است. ما خودمان اختیار کردیم که فرمایش سیدنا الاستاد ناتمام است. و برای روشن شدن این مقدمه‌اي گفتیم و آن مقدمه این بود که سه فرض درست کردیم یکی مسأله‌ي افراد مبیع، یکی اجزاء مبیع و یکی هم اجزاء زمان. آن دو تا روشن است، تقدّم الکلام.

و بين أن يبقيها و يطالبه أجرة مثل العمل الذي عمله لنفسه،[9]

اینجا دو سؤال است یک سؤال این است که به چه دلیل حق اُجرت المثل داشته باشد؟ قاعده‌ي اتلاف. سؤال دوم این بود که آیا اُجرت المثل چه چیزي را داشته باشد؟ آیا اُجرت المثل فائت را داشته باشد یا مثل عملي که انجام شده است؟ در اینجا سه احتمال بود، اُجرت الفائت، اُجرت عملي که انجام شده و اُجرت مدتي که از صاحب ریاض امروز نقل کردیم. این فرض اول. و اما فرض دوم:

و كذا لو عمل للغير تبرعا،[10]

در اینجا خیلی بحث کردیم، بحث کردیم آیا متبرعٌ له ضمان دارد یا ندارد؟ به مسأله‌ي ضمان ببینیم کدام یک از اسباب ضمان تطبیق مي‌کند. اسباب ضمان سه تا بود، قاعده اتلاف، قاعده تلف، استیفاء. استیفاء تارةً مع الأمر است و اُخري بدون امر است.

و لو عمل للغير بعنوان الجعالة أو الإجارة فله مضافا إلى ذلك إمضاء الجعالة أو الإجارة و أخذ الأجرة المسماة.[11]

در اینجا سه احتمال بود، احتمال سوم این بود که عقد دوم را بتواند اجازه بکند.

 

مسأله‌ احکام اجیر / اقسام أجیر خاص و مشترک / اقسام أجیر خاص

مسأله‌ي بیست و هشت قسم دوم از اقسام أجیر خاص است ظاهراً، عرض کردیم که مرحوم سیدنا الاستاد از چهار قسم دو قسم را نیاورده است، قسم اول و دوم را آورده است که قسم اول تقدّم الکلام و قسم دوم سيأتي إن شاء الله تعالي.

 


[1] . حائري، سيد علي، رياض المسائل، ج10، ص51.
[2] . همان.
[3] . موسوي خميني، سيد روح الله، تحرير الوسيلة، ج1، ص580.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . موسوي خميني، سيد روح الله، تحرير الوسيلة، ج1، ص580.
logo