80/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
فروض پنجگانه صحّت اجاره در صیغ مختلف
موضوع: فروض پنجگانه صحّت اجاره در صیغ مختلف
راه سوم: رجوع به باب جعاله
الطریقة الثالثة في تصحیح «آجرتک في کل شهر بدینار» حسب قواعد باب جعاله. اگر این فرع به عنوان اجاره صحیح نباشد و به عنوان اباحهي معوضه صحیح نباشد، آيا این فرع به عنوان جعاله صحیحٌ أو لا؟
در این طریق سه مطلب بیان ميشود:
1. اقوال در مسأله.
2. توضیح اشکال در این مسأله.
3. دفع اشکال از این مسأله.
مطلب اول: اقوال موجود در مسأله
در این مسأله دو نظریه است:
نظریه اول: تصحیح به باب جعاله امکان پذیر است
صاحب جواهر در جواهر، مرحوم سید در عروه و مرحوم اصفهاني در حاشيهي بر عروه، این محققین ميگویند تصحیح این فرع علي نحو الجعاله بمکان من الإمکان است. ملاحظه بفرمائید صاحب جواهر در جلد 27، صفحه 335:
أما لو فرض بوجه يكون كالجعالة بأن يقول الساكن مثلا «جعلت لك على كل شهر أسكنه درهما» لم يبعد الصحة، لعدم اعتبار العلم فيها أزيد من ذلك.[1]
مرحوم سید در عروه اینگونه فرموده است:
و أمّا إذا كان بعنوان الجعالة فلا مانع منه، لأنّه يغتفر فيها مثل هذه الجهالة، و كذا إذا كان بعنوان الإباحة بالعوض.[2]
مرحوم اصفهاني در حاشيهي بر عروه ميفرمایند:
کما هو المتعارف علي الظاهر.[3]
ایشان علاوه بر اینکه ميفرماید ممکن است ميفرماید اصلا مردم هم همین کار را ميکنند. همین مسافرخانهچي که ميگوید هر شبی 1000 تومان مقصودش جعاله است. آن صاحب الدار که ميگوید هر سالي به 100 هزار تومان ظاهر این است که جعاله است نه اجاره. صاحب السیارة که ميگوید هر روزی به 10000 تومان ظاهر این است که اين آقا جعاله انجام ميدهد. کل این مسائل را حمل بر جعاله کرده است.
این یک نظریه که ميگوید هم امکان دارد و هم مردم هم همین را نجام ميدهند، سخن از اجاره و اباحهي مع العوض این در مدرسه انجام ميگیرد و در بازار انجام نميگیرد، آنچه که در بازار انجا ميگیرد جعاله است.
نظریه دوم: تصحیح به باب جعاله امکان پذیر نيست
جماعت ديگري از محققین مثل مرحوم نائینی، مرحوم آقاي بروجردی، سیدنا الاستاد و جماعت دیگری ميگویند این کار با قواعد جعاله تطبیق نميکنند و اگر مردم هم این کار را ميکنند این جعاله نیست. خصوصیات جعاله بر این کار تطبیق نميکند. ملاحظه بفرمائید سیدنا الاستاد در حاشیهي بر عروه ميفرماید:
ليست هذه هي الجعالة المتعارفة و إن لا يبعد صحّتها و لعلّها ترجع إلى الإباحة بالعوض.[4]
مرحوم آقاي گلپايگاني ميفرمایند:
و أمّا إذا جعل المالك لنفسه على من سكن داره كلّ شهر كذا فهو خلاف المعهود من الجعالة.[5]
مرحوم نائینی ميفرمایند:
فكون المعاملة المذكورة أجنبيّة عنها ظاهر.[6]
مرحوم آقاي بروجردي ميفرمایند:
لا معنى للجعالة هنا فإنّ الجعالة هي جعل شيء على نفسه لمن يعمل عملًا له و ها هنا جعل شيئاً لنفسه على من يستوفي منفعة ملكه.[7]
مرحوم آقاي سيد عبد الهادي شيرازي ميفرمایند:
لا معنى للجعالة في نظائر المقام.[8]
این هم یک نظریه که ميگويند اين کارنامهاش جعاله نیست.
پس نتیجهي ما ذکرنا این است که مطلب اول اینگونه خلاصه ميشود: ففي المسألة وجهان بل قولان.
مطلب دوم: توضیح اشکال در این مسأله
دومین مطلب در این رابطه این است که چرا این با جعاله سازگار نیست؟ این چرا متوقف است بر اینکه خصوصیات باب جعاله را در نظر داشته باشیم، در باب جعاله اينگونه ميگویند «من خاط ثوبی فله عليّ درهمٌ»، «من رد دابتی فله علیّ دینارٌ»، «من بني جداري فله علیه ألف تومان». این أمثلهاي است که در کتاب جعالهي لمعه خواندهايد. کل این أمثله این خصوصیات را دارد که جاعل غیر از عامل است، جاعل صاحب دیوار است و کارگر عامل است. در مثال دوم جاعل صاحب الثوب است و عامل خیاط است. در مثال سوم جاعل صاحب الدابة است، کسي که دابه را پیدا ميکند او عامل است.
پس اولین خصوصیتی که باید در تحقق جعاله مراعات بشود این است که بگوئید الجاعل غیر العامل، الباذل مغایر للعامل، کما في الأمثلة المذکوره.
خصوصیت دوم در باب جعاله که در هر سه مثال موجود است این است که پول در مقابل عمل داده ميشود؛ دوختن پیراهن، درست کردن دیوار، پیدا کردن دابه، اینها عمل است دیگر. پولی که به کارگر داده ميشود در باب جعاله، پول در مقابل عمل داده ميشود؛ طبق ضوابط باب اجاره باید یک عمل محترم مشروعی انجام بگیرد و در مقابل او پول داده بشود. حال این عمل پیدا کردن دابه باشد، پیدا کردن گمشده باشد، ساختن دیوار باشد، دوخت پیراهن باشد فرقی نميکند، عمل ميخواهد.
خصوصیت سوم که در کل این أمثله دیده ميشود این است که صاحب العمل باذل نیست، جاعل نیست، به عبارت دیگر پول از صاحب کار نیست، در باب جعاله پول برای صاحب کار است، پول از عامل نیست، پول للعامل است. در این أمثله آن کسي که بچه را پیدا کرده است پولي نداده است بلکه پول گرفته است، خیاط پول نداده است بلکه پول گرفته است، بنا پول نداده است بلکه پول گرفته است.
لذا باید این خصوصیات هر جا که پیاده شد بگوئید باب جعاله است، هر جايي که يکي از این خصوصیات پیدا نشد بگوئید جعاله نادرست است. مفهوم جعاله هم سر بسته این است که عبارت است از پولي که قرار داده ميشود برای عمل محترم. این هم مفهوم جعاله علي نحو کلي است. این مفهوم را اگر تحلیلش کردید آن خصوصیات در ميآيد، العامل غیر جاعل.
بناءً علي هذا این مفهوم، قرار دادن پول در مقابل عمل، اين ماهيت جعاله است و اين مماهیت را وقتي تحلیلش بکنید این خصوصیات در ميآيد که جاعل باید غیر از عامل باشد، پول نباید از عامل باشد، پول را باید به جاعل بدهد، تعیین پول را عامل نميتواند بکند، تعیین پول را جاعل باید بکند. این مفهوم جعل الدرهم للعمل، این مفهوم جعاله است که این مفهوم را در ضمن این امثله تحلیلش کنید ميبینید کل این موارد این مفهوم این خصوصیات را دارد. البذل غیر عامل، الدرهم للعامل، التعیین للجاعل، العمل من العامل، نميشود عمل را خود جاعل انجام بدهد، لذا در حاشیهي سیدنا الاستاد، مرحوم نائینی و مرحوم آقای بروجردی کل این حواشي آمدهاند انگشت گذاشتهاند روی یکی از این خصوصیات و ميگویند این کاری که این مسافرخانهچي انجام ميدهد یا همه این خصوصیات را ندارد یا أحد خصویات را ندارد.
اگر این خوب روشن شد، در تصویر جعاله کما لاحظتم دو تصویر انجام شده است، تصویری که جواهر کرده است. جواهر در مورد بحث جاعل را مستأجر گرفته است، شما در این فرع معروف موجر و مستأجر دارید دیگر، موجر صاحب مسافرخانه است و مستأجر هم مسافری است که در این مسافرخانه وارد شده است. از موجر تعبیر به زید بکنید که صاحب الدار است و از مستأجر هم تعبیر به عمرو بکنید که مسافر است.
صاحب جواهر جاعل را مستأجر گرفته است، دقت کردید در عبارت، بأن یقول الساکن، مراد جواهر از ساکن مستأجر است دیگر، ساکن مالک که نیست. اگر شما این فرض را ميخواهید در اینجا پیاده بکنید ببینید مشکل آن چیست. بأن یقول الساکن، هر شبي که سکونت کردم 1000 تومان بدهم، این را ميخواهید باب جعاله قرار بدهید. ساکن در عبارت ایشان مستأجر در عبارت فرع معروف است. جعل را چه کسي قرار داده است؟ ساکن قرار داده است، مستأجر قرار داده است.
فرض اول این است که صاحب سخن در این مثال مستأجر است. عامل در این مثال کیست؟ چه کسي سکونت ميکند؟ مستأجر سکونت ميکند. اُجرت از کيسهي چه کسي بیرون رفته است؟ از کیسهي ساکن بیرون رفته است. در فرمایش صاحب جواهر این خصوصیات دیده ميشود، الجاعل هو الساکن، الدرهم من الساکن، الدرهم لیس للساکن، العمل من الساکن. این چهار خصوصیت در ساکن جمع شده است، ميبینید کل خصوصیات باب جعاله عوض شده است. در باب اجاره خصوصیاتش چیست؟ الجاعل غیر العامل، در اینجا جاعل خود عامل است. در باب اجاره گفتید الپول للعامل است و در اینجا الپول من العامل است. ألف تومان از عامل به صاحب مسافرخانه داده ميشود. تعیین در باب جعاله من الجاعل است، اما در اینجا عامل دارد تعیین ميکند. کل خصوصیات باب جعاله ميبینید در اینجا عوض شده است. فرمایش صاحب جواهر را دقت کنید.
نتیجهي ما ذکرنا این است که کما ذکرنا سیدنا الاستاد ميفرماید: «لیست هذه جعالة المتعارفة»، کجا این جعالهي متعارفه است؟ آقاي بروجردی ميفرماید: «لا معنی للجعاله هنا». برای اینکه خصوصیات باب جعاله همه از بین رفته است. این در صورتی که خواسته باشید فرمایش صاحب جواهر را پیاده بکنید.
پس نتیجهي این فرمایش این است که این مشکل در باب جعاله حل نميشود، برای اینکه خصوصیات باب جعاله همه از بین رفته است.
کساني که مثل صاحب جواهر و مرحوم سيد ميگویند این را ببریم به باب جعاله نميشود، برای اینکه علي فرض اینکه جاعل را ساکن ميخواهند قرار بدهند این خصوصیات از ابین رفته است.
فرض دوم این است که بگوئیم این سخن را مسافرخانهچي گفته است که شما هم همین را ميفرمائید، صاحب الفندق گفته است، صاحب الغرفه ميگوید، صاحب الغرفه ميگوید هر کس یک شب در این اتاق سکونت بکند جعل آن 1000 تومان است. به عبارت دیگر «من سکن داری هذه فعلیه ألف تومان». موجر که صاحب الدار است او جاعل بشود. بر این فرض هم قواعد جعاله مراعات نشده است، در باب جعاله جاعل باید پول بدهد در اینجا جاعل پول گرفته است. آن أمثلهاي که عرض کردم کل آن أمثله جاعل دهنده است. در فرض دوم که ظاهر عبارت مرحوم سید هم همین است ميخواهد جاعل را موجر تعیین کند، در این فرض که پول از جاعل نشده است پول للجاعل است.
بناءً علي هذا نتیجهي ما ذکرنا این است که در اینجا یکی از خصوصیات مفقود شده است و آن این است که الجعل من الجاعل نشده است، الجعل للجاعل شده است، برای خودش چيزي قرار داده است نه از خودش چیزی قرار داده است.
خصوصیت دوم که از بین رفته است این است که در باب جعاله الجعل للعامل است، در اینجا الجعل من العامل است. شما در باب جعاله به کارگر پول ميدهید اما در اینجا دارید از کاگر پول ميگیرید. کسی که سکونت را انجام داده است، پول نگرفته است، پول داده است. شما جعاله را ميخوانید و در باب جعاله ميگوئید الجعل للعامل است، اینجا الجعل من العامل است.
نتیجهي ما ذکرنا این است که ميبینید محققین أوضح از همه مرحوم نائینی که قواعد باب جعاله به طور مختصر در این حاشیه آورده است، مرحوم امام همین جوری ميفرمایند این جعاله نیست، اما اینکه چرا نیست مطلبی نميفرمایند، اما مرحوم نائینی توضیح داده است کما اینکه یک مقدارش را مرحوم بروجردی توضیح داده است و ميفرمایند جاعل نیست برای اینکه خصوصیات تطبیق نميکند. در باب جعاله باید پول به عامل داده بشود و در اینجا پول از عامل گرفته مشود.
نتیجهي ما ذکرنا این است که مطلب دوم این شد که جریان جعاله در مورد بحث علي التقدیرین مشکله دارد. شما ميخواهيد جاعل را مستأجر بگیرید که جواهر ميگوید مشکله دارد. شما ميخواهید موجر را جاعل بگیرید مشکله دارد و آن مشکله این است که خصوصیات باب جعاله مراعات نشده است.
بناءً علی هذا نتیجه این ميشود که قواعد باب جعاله در مورد بحث تطبیق نميکند.
نتیجهي ما ذکرنا این است که مطلب دوم این شد که آمدن جعاله در فرع ما مورد اشکال شده است، حاصل اشکال این است که قواعد باب جعاله پیاده نشده است.
مطلب سوم این است که تطبیق فرع بر باب جعاله علی التقدرین بمکان من الإمکان است. قلنا به اینکه موجر جاعل بوده است کما هو الظاهر که مرحوم سیدین ميگویند، بمکان من الإمکان است. قلنا به اینکه مستأجر جاعل بوده است ايضاً بمکان من الإمکان است، مطلب سوم دفع از این اشکال است که إن شاء الله در جلسهي آینده بیان خواهیم کرد.