« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

74/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

اخراج مؤونه

 

موضوع: اخراج مؤونه

 

نتیجه ما ذکرنا این شد روایات اخراج موونه سه طائفه است:

طائفه اولی که روایت اشعری و نیشابوری باشد بخاطر ضعف سند، قابل استدلال نمی باشد.

طائفه دوم که صحیحه ابن مهزیار و ابراهیم بن محمد باشد، ظهور در استثناء از وجوب دفع دارد.

طائفه سوم که صحیحه بزنطی باشد، صراحت در استثناء از وجوب دفع دارد.

نتیجه کما ذکرنا استثناء از حکم تکلیفی می باشد.

فرع نه از مسئله ده این است که ابتدای سالی که موونه آن سال از ارباح برداشت می شود، چه وقت و چه زمانی است؟ مبدا سنه موونه چه زمان است؟

در رابطه با این فرع، سه مطلب است:

مطلب اول توضیح مرکز بحث است.

مرکز بحث از این قرار است که زید در روز اول محرم به دنبال کار رفته است، مثلا اگر تاجر است 100 تومان برداشته و به دنبال تجارت رفته است مثلا رفته از شیراز جنس بخرد و بفروشد یا از خارج جنس وارد کند و بفروشد یا از مازندران ماهی بخردو بفروشد، روز اول محرم زمان شروع در اکتساب است.

طبعا جنسی که خریده است تا وقتی که بهره از آن به دست زید بیاید و بگوید این استفاده این تجارت است، مختلف است و در بعضی از موارد روز 15 محرم ربح به دست آورده است و در بعضی از موارد روز اول ماه صفر یا اول ماه ربیع یا اول ماه شوال به دست آورده است و در بعضی از موارد، سه سال دیگر ربح به دست آورده است. فرض کنید محرم 415 مسافرخانه می سازد و زمان ربح به دست آوردن و پذیرش مسافر 420 است.

کل این امثله، زمان شروع در اکتساب، اول محرم بوده است، زمان حصول ربح، بعضی از موارد 15 محرم بعضی اول صفر بعضی اول ربیع بعضی اول شوال و بعضی 5 سال بعد بوده است. در این فاصله زمانی بین شروع اکتساب و ربح به دست آوردن چه باید گفت.

اگر از اول شروع قرار دهید، در همه مثالها مقداری که هنوز ربح نیامده است، از ارباح کسب کم می شود.

این در صورتی است که بگوئید مبدا سنه موونه زمان شروع به کار است.

اگر بگوئید مبدا از زمان حصول ربح است، مخارج 15 روز در مثال اول از ارباح کم نمی شود. این 15 روز را چه کند؟ در مثال دوم ماه اول اگر خرج شده باشد، خمسش باید داده شود. در مثالهای بعدی هم همین است و خمس آن مقدار زمان که هنوز ربح نرسیده است، باید خمس آن را بدهد.

مرکز بحث این است که مبدا سال موونه از کجا حساب شود، محرم تا محرم یا اول صفر تا اول صفر در امثله متقدمه.

پس نتیجه این است که ابتدای سال موونه چه زمان است؟ ثمره مشخص شد که زمان شروع باشد یا زمان ربح باشد، ثمره چیست.

مطلب دوم اقوال فقهاء در این مسئله می باشد.

قول اول این است که در موارد فوائد اکتسابیه، ابتدای سال، از زمان شروع در کار حساب بشود، مثلا کل امثله که گفته شد، مبدا سال اول محرم باشد، از اول محرم 100 تومان قرض کند و خرج کند تا زمانی که ربح تحقق پیدا کند و بعد مقدار قرض شده از ربح کسر کند. لازم نیست از پول مخمس بردارد و بعد کم شود.

در نتیجه از روز شروع در کار موونه استثناء شده است، در فوائد غیر کسبیه از قبیل هبه و میراث غیر محتسب و جایزه و... مبدا شروع، زمان به دست آوردن فایده می باشد. مثلا هبه چه وقت به او شده است، مثلا روز اول ربیع شده است، این ابتدای سال باشد و مال موجود را خرج کند تا یک سال بگذرد. اگر میراث غیر محتسب از اول شوال به دست آمده است، از همان موقع سال شروع می شود.

این نظریه را اغلب فقهاء انتخاب کرده اند، مرحوم شیخ در کتاب خمس[1] صاحب حدائق[2] مرحوم سید در عروه[3] و جماعت دیگری از محققین این نظریه را انتخاب کرده اند که مبدا سنه در کاسب زمان شروع کسب و در غیر کاسب حصول فائده است.

نظریه دوم این است که مبدا سنه مطلقا زمان تحقق فایده است. این نظریه را صاحب جواهر[4] و جماعتی انتخاب کرده اند.

نظریه سوم این است که مبدا سنه زمان ظهور فایده است و لو فعلیت پیدا نکرده است. مثلا تارة اول محرم می فهمد که فایده محقق شده است اما نمی فروشد که گران تر شود و اول ربیع می فروشد، زمان فروش اول ربیع و زمان به دست اوردن ربح، اول محرم است.

این نظریه را صاحب مدارک[5] و مرحوم شهید ثانی در روضه[6] و جماعت دیگری از محققین انتخاب کرده اند من غیر فرق که کاسب باشد یا غیر کاسب باشد و کاسب باشد فرق ندارد تاجر باشد نجار باشد و... فرق ندارد. مبدا ظهور ربح است.

احتمال چهارم این است که مبدا در هر جایی سالی است که بین مردم آنجا انتخاب شده است، مثلا بعضی ابتدای سال را اول ربیع و بعضی اول محرم و بعضی اول پاییز قرار می دهد، مبدا سنه هر بدلی، متعارف بین الناس در آن بلد باشد، مثلا مشهدی ها اول فروردین قرار می دهند، مبدا همان جا است.

احتمال پنج این است که در فوائد کسبیه تفصیل داده شود، فوائد کسبیه تدریجیه مبدا سنه، زمان شروع در کسب باشد و فوائد کسبیه دفعیه، مبداء زمان تحقق فوائده باشد. مثلا زراعت و صنعت و دامداری و نجاری و عطاری جزء اکتسابات است، کل این اکتسابات از دو حال خارج نیست: 1. فوائد یوما یوما است، عطاری که روز اول شروع می کند روز اول مقداری می فروشد. 2. فوائد یوما یوما نیست، دامداری ماه 5 شیر می فروشد و ماه بعد کره و ماه بعد پنیر و.. می فروشد یا زراعت که 100 هکتار گندم می فروشد، این یوما یوما فائده به دست نمی آورد.

پس می بینید فوائد اکتسابیه دو قسم است: فوائد اکتسابیه تدریجیه و فوائد اکتسابیه غیر تدریجیه.

این گروه می گویند مبدا سال فوائد اکتسابیه تدریجیه اول شروع کسب است و مبدا سال در فوائد اکتسابیه غیر تدریجه، زمان حصول فایده است.

این نظریه را سیدنا الاستاد در تحریر و حاشیه عروه و مرحوم آقای گلپایگانی در حاشیه عروه[7] انتخاب کرده اند.

طبعا سیدنا الاستاد در فوائد اتفاقیه ایشان نظریه ای ندارند چون می فرمایند خمس ندارد. لذا در حاشیه عروه به این تصریح کرده است که این قسم خمس ندارد.

عبارت ایشان در تحریر را ملاحظه بفرمایید: «و انما يتعلق بالفاضل من مئونة السنة.التي أولها حال الشروع في التكسب فيمن عمله التكسب و استفادة الفوائد تدريجا يوما فيوما مثلا، و في غيره من حين حصول الربح و الفائدة، فالزارع مبدأ سنته حين حصول فائدة الزرع و وصولها بيده، و هو عند تصفية الغلة، و من كان عنده الأشجار المثمرة مبدأ سنته وقت اقتطاف الثمرة و اجتذاذها، نعم لو باع الزرع أو الثمار قبل ذلك يكون مبدأ سنته وقت أخذ ثمن المبيع أو كونه كالموجود بأن يستحصل بالمطالبة».[8]

اجمال عبارت بفوائد التدریجیه است که توضیح عبارت قبل است و عبارت تفصیل بین فوائد کسبیه و غیر کسبیه می رساند، در ابتدای نظر، نظر ایشان نظر مشهور است. چون خوب بیان نکرده است که کاسب دو قسم است که تدریجیه و غیر تدریجیه است.

با مراجعه به حاشیه عروه، این عبارت خوب روشن می شود، در مسئله 60 حاشیه دارد: «إذا كان ممّن يستفيد تدريجاً كنوع التجارات و أمّا إذا كان ممّن يستفيد دفعياً عرفاً كالزارع و من عنده النخيل فمن حين حصول الفائدة و الربح و أمّا فيما تحصل الفائدة بغير الاكتساب فقد مرّ عدم الخمس فيها».[9]

اگر تدریجیه ربح کسب می کند مبدا حین شروع کسب است و اگر دفعی باشد، زمان حصور فائده است. این کاسب را دو قسم می کند نه غیر آن را.

پس تمام محط استاد در فوائد کسبیه است که می خواهد دو قسم کند که یا ربح دفعی است یا ربح تدریجی است.

الی هنا نتیجه ما ذکرنا این شد که مطلب دوم در فرع نهم اقوال علماء بود.

مطلب سوم ادله بحث است که گفتیم همه این کلمات از بعد الموونه استفاده می شود.

 


[1] «و أمّا مبدأ حول المئونة فيما يحصل بالاكتساب: هو زمان الشروع في التكسّب، و فيما لا يحصل بقصد و اختيار- لو قلنا به- زمان حصوله، خلافا في الأوّل فجعلوه زمان ظهور الربح، بل جعله بعضهم زمان حصوله»؛ کتاب الخمس، شیخ انصاری، ص215.
[2] . «بل مبدأ الحول من حين الشروع في التكسب بأنواعه فإذا تم الحول خمس ما بقي عنده»؛ حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج12، ص354.
[3] «مبدأ السنة الّتي يكون الخمس بعد خروج مؤنتها حال الشروع في الاكتساب فيمن شغله التكسّب، و أمّا من لم يكن مكتسباً و حصل له فائدة اتّفاقاً فمن حين حصول الفائدة»؛ العروة الوثقی (المحشی)، سید یزدی، ج4، ص285.
[4] «و لعله لذا قال في الدروس و الحدائق «و لا يعتبر الحول في كل تكسب، بل يبتدئ الحول من حين الشروع في التكسب بأنواعه، فإذا تم خمس ما فضل» و هو جيد لا يرد عليه ما سمعت موافق للاحتياط، بل و للاقتصار على المتيقن خروجه عن إطلاق الأدلة بل قد يدعى القطع به في نحو الصنائع المبني ربحها على التجدد يوما فيوما أو ساعة بعد اخرى، تنزيلا لها باعتبار إحرازها قوة منزلة الربح الواحد الحاصل في أول السنة، و لذا كان يعد صاحبها بها غنيا، بل لعل بعض الحرف مثلها فيما ذكرنا أيضا، فتأمل. لكن قد يناقش بأنه لا دليل على احتساب المئونة السابقة على حصول الربح مع فرض تأخر حصوله عن أول زمان التكسب، إذ هو حينئذ كالزمان السابق على التكسب، بل المنساق من النصوص و الفتاوى احتساب مئونة السنة من أول حصول الربح، إذ ذلك وقت الخطاب بالخمس، و من هنا مال في المدارك و الكفاية لما في الدروس لكن جعل أول السنة ظهور الربح في أولهما، فقال بعد ان نظر في استفادة ما سمعته عن جده من الأخبار: و لو قيل باعتبار الخول من حين ظهور شيء من الربح ثم احتساب الأرباح الحاصلة بعد ذلك إلى تمام الحول و إخراج الخمس من الفاضل عن مئونة ذلك الحول كان حسنا و الله أعلم»؛ جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج16، صص81 و 82.
[5] «و أما الأرباح فالمشهور عدم اعتباره فيها بمعنى وجوب الخمس فيما علم زيادته عن مؤنة السنة وجوبا موسعا من حين حصول الربح إلى تمام الحول احتياطا للمكتسب، لاحتمال زيادة مؤنته بتجدد ولد أو مملوك أو زوجة أو حصول غرامة غير متوقعة أو خسارة في تجارة و نحو ذلك»؛ مدارک الاحکام، مرحوم عاملی، ج5، ص390.
[6] «و المراد بالمئونة هنا مئونة السنة، و مبدؤها ظهور الربح»؛ الروضة البهیه، شهید ثانی، ج2، ص77.
[7] «في مثل التجارة و الصناعة الّتي يحصل الفوائد فيها متدرّجاً من حين الشروع و أمّا ما ينفكّ حصول الربح عن الشروع فيه مثل الزرع و الغرس و النعم فالمبدأ حال حصول الفائدة»؛ العروة الوثقی (المحشی)، سید یزدی، ج4، ص285.
[8] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص357.
[9] العروة الوثقی (المحشی)، سید یزدی، ج4، ص285.
logo