« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

74/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 ارباح مکاسب/ اسقاط خمس ارباح مکاسب /

موضوع: / اسقاط خمس ارباح مکاسب / ارباح مکاسب

نتیجه ما ذکرنا این شد که به مقتضای روایات متقدمه، من الصحیحة و غیرها، سقوط وجوب خمس، از شیعیان است، خصوصا صحیحه فضلاء و صحیحه زراره که صحیحه فضلاء باطلاقها دلالت بر سقوط خمس دارد و صحیحه زراره بالصراحه دلالت بر سقوط خمس دارد و مقتضای اطلاقش، سقوط خمس از جمیع موارد ثمانیه است. یعنی خمس عنائم و غوص و معادن و مال مخلوط به حرام و ارباح مکاسب و... از شیعیان ساقط شده است.

بر این اساس است که نسب الی السلار و ابن ابن ابی عقیل و محقق سبزواری فی الذخیره که خمس علی نحو الاطلاق ساقط است.

کما لاحظتم تقریبا حدود 20 روایت بررسی شد سندا و دلالة که این روایات در جوامع عظام مثل کافی تهذیب فقیه و استبصار وجود است.

اگر نمی توانید با این روایات صحیحه و غیر صحیحه بگوئید خمس ساقط شده است، چرا؟

اینکه این روایات سقوط وجوب خمس را می گوید یا نمی گوید، احتیاج به این دارد که این روایات از جهت ثانیه ملاحظه بشود، یعنی ملاحظه شود که عمل به این روایات موانعی دارد یا خیر؟ ملاحظه شود که این روایات معارضی دارند یا خیر؟ مشکله ای دارند یا خیر؟ که اگر موانع این روایات مشخص شد، قهرا این روایات از جهت ثالثه ای بررسی می شود، اگر موانعی نداشت، گفته می شود که وجوب خمس ساقط است.

پس در ملاحظه ثانیه از جهت ثانیه چند جهت مورد بحث قرار می گیرد:

جهت اولی بررسی خود روایات بود که تقدم الکلام.

جهت ثانیه ملاحظه موانع از عمل به این روایات است:

مانع اول این است که این روایات با چند طائفه دیگر از روایاتی که اکثر عدداً و اصح سندا می باشند، معارضه دارد. شما یک روایت یا پنجاه روایت دیگر را کنار بگذارید یا جمع کنید.

این روایات متعارضه، چند طائفه می باشند:

طائفه اولی روایاتی است که دلالت بر ووجوب خمس در ازمنه متاخره عن الصادقین صادر شده است.

قبل از ذکر این روایات این را توجه داشته باشید، به این نکته باید توجه شود که فرض کنید یک روایت می گوید در معدن خمس واجب است، مثلا در خصال روایت آمده است خمس در معدن واجب است و یک سال بعد حضرت می گویند خمس در معدن برای شیعیان یا برای زید مباح شده است یا می گوید خمس در معدن واجب نمی باشد. این دو روایت تعارض ندارند، چون روایت دوم حاکم بر روایت اولی است. روایت دوم می گوید خمسی که واجب بوده است ساقط شده است. روایت اولی اصل وجوب خمس را می گوید و روایت دوم سقوط ما وجب را می گوید. روایت دوم محکم روایت اول است و از ادله وجوب خمس است، اگر واجب نبوده است، سقوط معنا ندارد.

پس اگر یک روایت وجوب را بگوید و یکی بعدش سقوط ما وجب را می گوید، این تعارض نیست، یکی حاکم است، یکی حق را بیان می کند و یکی بخشش حق را می گوید.

پس این نحو از روایات در صورتی که هر دو از امام واحد باشند یا در تاریخ واحد باشند، جزء روایات متعارضه نیست.

و لکن اگر روایتی از امام صادق صادر شده است که می گوید الخمس مثلا مباح شده است، روایت دیگر می گوید از امام هادی صادر شده است که می گوید خمس مباح نشده است یا می گوید حضرت را خمس به او دادیم و قبول کرده است، این دو متعارضین است.

بر این اساس برای اثبات معارضه روایاتی ذکر می کنیم که کل روایات از ائمه متاخره از صادقین باشد. دیروز گفتیم 17 روایت تحلیل از ائمه متاخر از امام رضا است و یک روایت از دو روایت بعد از ایشان سند نداشت و یکی که سند داشت، مورد خاص بوده است.

این روایاتی که خوانده می شود، از امام هادی امام جواد یا امام عسکری است که می گوید خمس واجب است. اگر احدثیت از مرجحات باشد، این روایات دوم مقدم است و اگر احدثیت از مرجحات نباشد حداقل متعارض است.

پس این روایات امروز دو خصوصیت دارد:

1. از ائمه متاخر از امام صادق است.

2. این روایات تثبیت خمس در موارد ثمانیه می کنند.

پس این روایات حداقل متعارضین هستند:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ هَلْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‌ءٌ حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً».[1]

کلمه سالت ابالحسن خصوصیت اول را دلالت دارد که امام رضا منظور است به قرینه نقل ابن ابی نصر. این روایت صحیحه است و دو روایت بعد موید هست.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ الْغَوْصِ وَ مِنَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ الْحَدِيثَ».[2]

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْبَغْدَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ صَالِحٍ‌ الصَّيْمَرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ رَوَاهُ لِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا ذَكَرَهُ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: الْخُمُسُ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْغَنَائِمِ وَ مِنَ الْغَوْصِ وَ الْكُنُوزِ وَ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْمَلَّاحَةِ».[3]

این دو حدیث هر دو خصوصیت را دارند: 1. از ائمه متاخره است بخاطر کلمه ابا الحسن؛ 2. خمس را در موارد ثمانیه واجب می داند.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ عَنْ مَعَادِنِ الذَّ هَبِ وَ الْفِضَّةِ هَلْ (فِيهَا زَكَاةٌ) فَقَالَ إِذَا بَلَغَ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَفِيهِ الْخُمُس‌».[4]

کلمه ابالحسن خصوصیت و کلمه یاقوت و زبرجد خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ‌ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ فَقَالَ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ».[5]

کلمه ابالحسن الرضا خصوصیت اول را دلالت دارد کلما عما یجب فیه الخمس خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لِلْإِمَامِ صَفْوُ الْمَالِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ صَفْوَهَا الْجَارِيَةَ الْفَارِهَةَ وَ الدَّابَّةَ الْفَارِهَةَ وَ الثَّوْبَ وَ الْمَتَاعَ مِمَّا يُحِبُّ أَوْ يَشْتَهِي فَذَلِكَ لَهُ قَبْلَ الْقِسْمَةِ وَ قَبْلَ إِخْرَاجِ الْخُمُسِ وَ لَهُ أَنْ يَسُدَّ بِذَلِكَ الْمَالِ جَمِيعَ مَا يَنُوبُهُ مِنْ مِثْلِ إِعْطَاءِ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يَنُوبُهُ فَإِنْ بَقِيَ بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ‌ءٌ أَخْرَجَ الْخُمُسَ مِنْهُ فَقَسَمَهُ فِي أَهْلِهِ وَ قَسَمَ الْبَاقِيَ عَلَى مَنْ وَلِيَ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَبْقَ بَعْدَ سَدِّ النَّوَائِبِ شَيْ‌ءٌ فَلَا شَيْ‌ءَ لَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَهُ بَعْدَ الْخُمُسِ الْأَنْفَالُ وَ الْأَنْفَالُ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ قَدْ بَادَ أَهْلُهَا وَ كُلُّ أَرْضٍ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ وَ لَكِنْ صَالَحُوا صُلْحاً وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ عَلَى غَيْرِ قِتَالٍ وَ لَهُ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ الْآجَامُ وَ كُلُّ أَرْضٍ مَيْتَةٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ لَهُ صَوَافِي الْمُلُوكِ مَا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ غَيْرِ وَجْهِ الْغَصْبِ لِأَنَّ الْغَصْبَ كُلَّهُ مَرْدُودٌ وَ هُوَ وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ يَعُولُ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِنْ‌ صُنُوفِ الْأَمْوَالِ إِلَّا وَ قَدْ قَسَمَهُ فَأَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْأَنْفَالُ إِلَى الْوَالِي كُلُّ أَرْضٍ فُتِحَتْ أَيَّامَ النَّبِيِّ ص إِلَى آخِرِ الْأَبَدِ وَ مَا كَانَ افْتِتَاحاً بِدَعْوَةِ أَهْلِ الْجَوْرِ وَ أَهْلِ الْعَدْلِ لِأَنَّ ذِمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ ص- فِي الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ذِمَّةٌ وَاحِدَةٌ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ الْحَدِيثُ».[6]

کلمه عن عبدالصالح خصوصیت اول را دلالت دارد. کلمه وَ لِلْإِمَامِ صَفْوُ الْمَالِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ صَفْوَهَا الْجَارِيَةَ الْفَارِهَةَ وَ الدَّابَّةَ الْفَارِهَةَ وَ الثَّوْبَ وَ الْمَتَاعَ مِمَّا يُحِبُّ أَوْ يَشْتَهِي فَذَلِكَ لَهُ قَبْلَ الْقِسْمَةِ وَ قَبْلَ إِخْرَاجِ الْخُمُسِ تا آخر روایت خصوصیت دوم را دلالت دارد.

و ده ها روایت دیگر که این معنا را دلالت دارد.

حضرت رضا کل آن 17 روایت را ملاحظه کرده است و مطلع بوده است که خمس را ائمه قبلی حلال کرده اند و بعد می گویند خمس واجب است. این روایات تقدم دارد بدون کلام و به یک کلمه از رده خارج است اگر احدثیت را قبول کنیم.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ».[7]

روایت معتبره است و قبلا بررسی شده است. کلمه سئلت ابالحسن خصوصیت اول و کلمه افاد الناس خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع مَا الَّذِي يَجِبُ عَلَيَّ يَا مَوْلَايَ فِي غَلَّةِ رَحَى أَرْضٍ فِي قَطِيعَةٍ لِي وَ فِي ثَمَنِ سَمَكٍ وَ بَرْدِيٍّ وَ قَصَبٍ أَبِيعُهُ مِنْ أَجَمَةِ هَذِهِ الْقَطِيعَةِ فَكَتَبَ يَجِبُ عَلَيْكَ فِيهِ الْخُمُسُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‌».[8]

کتبت الی ابی محمد خصوصیت را دلالت دارد که کنیه امام عسکری است. کلمه فی غلة رحی خصوصیت دوم را دلالت دارد.

حضرت با اینکه همه روایات قبل را دیده است می گوید مردم باید از همه منافع خمس بدهند.

این روایت یا بلا معارض تقدم دارد یا با معارضه تقدم دارد.

سوال می کند این زمانی که به ما واگذار شده است و از نی ها منافعی کسب می کنم باید خمس بدهم یا خیر؟ حضرت می گویند باید بدهد.

این طائفه دوم از روایات یا بلا مزاحم دلالت دارد یا تعارض دارد.

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ كَتَبَ‌ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع- أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُمُسِ أَ عَلَى جَمِيعِ مَا يَسْتَفِيدُ الرَّجُلُ مِنْ قَلِيلٍ وَ كَثِيرٍ مِنْ جَمِيعِ الضُّرُوبِ وَ عَلَى الصُّنَّاعِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ فَكَتَبَ بِخَطِّهِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ».[9]

ابوجعفر ثانی امام جواد است، کلمه ما یستفید الرجل من قلیل و کثیر خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فَوَقَّعَ ع لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ».[10]

ابا الحسن الثالث امام هادی است. مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ رَاشِدٍ قُلْتُ لَهُ أَمَرْتَنِي بِالْقِيَامِ بِأَمْرِكَ وَ أَخْذِ حَقِّكَ فَأَعْلَمْتُ مَوَالِيَكَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِي بَعْضُهُمْ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ حَقُّهُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أُجِيبُهُ فَقَالَ يَجِبُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسُ فَقُلْتُ فَفِي أَيِّ شَيْ‌ءٍ فَقَالَ فِي أَمْتِعَتِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ قُلْتُ وَ التَّاجِرُ عَلَيْهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ فَقَالَ إِذَا أَمْكَنَهُمْ بَعْدَ مَئُونَتِهِمْ».[11]

علی بن مهزیاری از امام عسکری نقل می کند. وَ التَّاجِرُ عَلَيْهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ عَنْهُ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَذَانِيُّ- أَقْرَأَنِي عَلِيٌّ كِتَابَ أَبِيكَ فِيمَا أَوْجَبَهُ عَلَى أَصْحَابِ الضِّيَاعِ أَنَّهُ أَوْجَبَ عَلَيْهِمْ نِصْفَ السُّدُسِ بَعْدَ الْمَئُونَةِ وَ أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى مَنْ لَمْ تَقُمْ ضَيْعَتُهُ بِمَئُونَتِهِ نِصْفُ‌ السُّدُسِ وَ لَا غَيْرُ ذَلِكَ فَاخْتَلَفَ مَنْ قِبَلَنَا فِي ذَلِكَ فَقَالُوا يَجِبُ عَلَى الضِّيَاعِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ مَئُونَةِ الضَّيْعَةِ وَ خَرَاجِهَا لَا مَئُونَةِ الرَّجُلِ وَ عِيَالِهِ فَكَتَبَ وَ قَرَأَهُ عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ- عَلَيْهِ الْخُمُسُ بَعْدَ مَئُونَتِهِ وَ مَئُونَةِ عِيَالِهِ وَ بَعْدَ خَرَاجِ السُّلْطَانِ».[12]

خصوصیت اولی را نقل می کند چون همذانی یا امام هادی یا از امام جواد یا از امام رضا نقل می کند. يَجِبُ عَلَى الضِّيَاعِ الْخُمُسُ خصوصیت دوم را دلالت دارد.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ: إِنَّ الَّذِي أَوْجَبْتُ فِي سَنَتِي هَذِهِ وَ هَذِهِ سَنَةُ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ فَقَطْ لِمَعْنًى مِنَ الْمَعَانِي أَكْرَهُ تَفْسِيرَ الْمَعْنَى كُلَّهُ خَوْفاً مِنَ الِانْتِشَارِ وَ سَأُفَسِّرُ لَكَ بَعْضَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ إِنَّ مَوَالِيَّ أَسْأَلُ اللَّهَ صَلَاحَهُمْ أَوْ بَعْضَهُمْ قَصَّرُوا فِيمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ فَعَلِمْتُ ذَلِكَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُطَهِّرَهُمْ وَ أُزَكِّيَهُمْ بِمَا فَعَلْتُ (فِي عَامِي هَذَا) مِنْ أَمْرِ الْخُمُسِ فِي عَامِي هَذَا- قَالَ اللَّهُ تَعَالَى خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‌ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ - وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ وَ لَا أُوجِبُ عَلَيْهِمْ إِلَّا الزَّكَاةَ الَّتِي فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ إِنَّمَا أَوْجَبْتُ عَلَيْهِمُ الْخُمُسَ فِي سَنَتِي هَذِهِ فِي الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ الَّتِي قَدْ حَالَ عَلَيْهِمَا الْحَوْلُ وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي مَتَاعٍ وَ لَا آنِيَةٍ وَ لَا دَوَابَّ وَ لَا خَدَمٍ وَ لَا رِبْحٍ رَبِحَهُ فِي تِجَارَةٍ وَ لَا ضَيْعَةٍ إِلَّا ضَيْعَةً سَأُفَسِّرُ لَكَ أَمْرَهَا تَخْفِيفاً مِنِّي عَنْ مَوَالِيَّ وَ مَنّاً مِنِّي عَلَيْهِمْ لِمَا يَغْتَالُ السُّلْطَانُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ لِمَا يَنُوبُهُمْ فِي ذَاتِهِمْ فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ - فَالْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَا وَ الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ وَ الْمِيرَاثُ الَّذِي لَا يُحْتَسَبُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ وَ مِثْلُ عَدُوٍّ يُصْطَلَمُ فَيُؤْخَذُ مَالُهُ وَ مِثْلُ مَالٍ يُؤْخَذُ لَا يُعْرَفُ لَهُ صَاحِبٌ وَ مَا صَارَ إِلَى مَوَالِيَّ مِنْ أَمْوَالِ الْخُرَّمِيَّةِ الْفَسَقَةِ فَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَمْوَالًا عِظَاماً صَارَتْ إِلَى قَوْمٍ مِنْ مَوَالِيَّ فَمَنْ كَانَ عِنْدَهُ شَيْ‌ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُوصِلْ إِلَى وَكِيلِي وَ مَنْ كَانَ نَائِياً بَعِيدَ الشُّقَّةِ فَلْيَتَعَمَّدْ لِإِيصَالِهِ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ فَإِنَّ نِيَّةَ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ فَأَمَّا الَّذِي أُوجِبُ مِنَ الضِّيَاعِ وَ الْغَلَّاتِ فِي كُلِّ عَامٍ فَهُوَ نِصْفُ السُّدُسِ مِمَّنْ كَانَتْ ضَيْعَتُهُ تَقُومُ بِمَئُونَتِهِ وَ مَنْ كَانَتْ ضَيْعَتُهُ‌ لَا تَقُومُ بِمَئُونَتِهِ فَلَيْسَ عَلَيْهِ نِصْفُ سُدُسٍ وَ لَا غَيْرُ ذَلِكَ».[13]

مراد از ابوجعفر، امام جواد است. فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ خصوصیت دوم را دلالت دارد.

نتیجه اینکه کل این روایت که هم از ائمه متاخره است و هم در خصوص ارباح مکاسب تعارض دارد یا یکی از این دو طائفه باید ساقط شود یا اینکه هر دو ساقط شود و مرجع انما غنمتم باشد.

طائفه سوم در جلسه بعد خواهد آمد.

 


[1] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، صص494 و 495، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب4، ح1.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص487، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب2، ح4.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص489، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب2، ح9.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص493، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب3، ح5.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص496، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب5، ح2.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، صص524 و 525، ابواب الانفال، باب1، ح4.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص503، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح6.
[8] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص504، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح9.
[9] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص500، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح1.
[10] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص500، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح2.
[11] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص500، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح3.
[12] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، صص500، و 501 ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح4.
[13] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، صص501 الی 503، ابواب ما یجب فیه الخمس، باب8، ح5.
logo