« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

73/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

/ خمس گنج/تعریف

موضوع: تعریف/ خمس گنج/

کلام در دلیل سوم بر اختصاص وجوب خمس به کنزی که مدفون آن خصوص درهم و دینار یا بفرمایید نقدین باشد.

ظاهرا و الله العالم این روایت دلالت بر آن نظریه ندارد. و الوجه فی ذلک برای اینکه مقصود از این روایت مماثله در مقدار و مالیت می باشد.

این روایت در این مقام است که سائل سوال می کند اینکه می گوئید کنز خمس دارد، آیا مطلق مکنوز خمس دارد یا خمس کنز نصاب دارد؟

سوال از این است کنز به مقدار ده دینار باشد خمس دارد یا کنزی که به مقدار 20 دینار باشد خمس دارد؟ سوال از مقداری است که به آن خمس تعلق می گیرد. سئلته عما فیه الخمس من الکنز، می گوید کنزی که انسان پیدا می کند چه مقدار باش خمس دارد؟

امام می فرمایند کنزی که پیدا شده است اگر به مقداری باشد که اگر طلا باشد، زکات به آن تعلق بگیرد. امام می گوید اگر کنز معادل 20 مثقال طلا باشد خمس دارد.

سوال از مقدار کنزی است که خمس به آن تعلق بگیرد، امام می فرمایند تا نصاب طلا در زکات نرسد، خمس تعلق نمی گیرد.

ملاحظه بفرمایید روایت را: « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ‌ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ مِنَ الْكَنْزِ فَقَالَ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ».[1]

امام می گوید اگر کنزی که پیدا کردید به مقدار نصاب 20 مثقال باشد، خمس دارد.

اینکه می گوئید کنز باید از جنس نقدین باشد، از روایت استفاده نمی شود چون نظر در روایت به جنس نیست بلکه به نصاب نظر شده است و سوال از آن است.

و یویّد ما ذکرنا را بل یدل علی ما ذکرنا اولا اینکه کلمه مثل در روایات کثیرا ما در مقدار استعمال شده است، در جنس استعمال نشده است خصوصا در مالیات.

ملاحظه بفرمایید: «قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ رُوِيَ أَنَّهُ يُجْزِي أَنْ يُغْسَلَ بِمِثْلِهِ مِنَ الْمَاءِ إِذَا كَانَ عَلَى رَأْسِ الْحَشَفَةِ وَ غَيْرِهِ».[2]

این جمله به چشم می خورد که در باب استنجاء مخرج بول چگونه تطهیر حاصل می شود؟ در جواب حضرت کلمه مثل به کار برده است، اگر آبی که استفاده می کنید به مقداری که بول در راس آلت است، کفایت می کند.

اگر یک قطره بول بوده است، یک قطره آب باشد کفایت می کند.

نمی توانید بگوئید که جنس بول باشد کفایت می کند، یعنی یک قطره بول روی بول برسید کفایت می کند. در اینجا اراده مثل غلط است.

پس در روایات کلمه مثل به کار رفته است و منظور مقدار و کمیت بوده است و جنس قطعا نبوده است.

منها: «وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يَجُوزُ قَفِيزٌ مِنْ حِنْطَةٍ بِقَفِيزَيْنِ مِنْ شَعِيرٍ فَقَالَ لَا يَجُوزُ إِلَّا مِثْلًا بِمِثْلٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الشَّعِيرَ مِنَ الْحِنْطَة».[3]

منها: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: َا يُبَاعُ مَخْتُومَانِ مِنْ شَعِيرٍ بِمَخْتُومٍ مِنْ حِنْطَةٍ وَ لَا يُبَاعُ إِلَّا مِثْلًا بِمِثْلٍ وَ التَّمْرُ مِثْلُ ذَلِكَ قَالَ وَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْحِنْطَةَ فَلَا يَجِدُ صَاحِبُهَا إِلَّا شَعِيراً أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ اثْنَيْنِ بِوَاحِدٍ قَالَ لَا إِنَّمَا أَصْلُهُمَا وَاحِدٌ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَعُدُّ الشَّعِيرَ بِالْحِنْطَةِ».[4]

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْبُرِّ بِالسَّوِيقِ فَقَالَ مِثْلًا بِمِثْلٍ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ يَكُونُ لَهُ رَيْعٌ إِنَّهُ يَكُونُ لَهُ فَضْلٌ فَقَالَ أَ لَيْسَ لَهُ مَئُونَةٌ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ هَذَا بِذَا وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ الشَّيْئَانِ فَلَا بَأْسَ مِثْلَيْنِ بِمِثْلٍ يَداً بِيَدٍ».[5]

منها: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُخْتَلِفُ مِثْلَانِ بِمِثْلٍ يَداً بِيَدٍ لَا بَأْسَ».[6]

کل روایات را ملاحظه کنید که در باب ربا است که سوال می کند که گندم چگونه فروخته شود، امام می گویند مثل بمثل، یعنی یک مثقال در مقابل یک مثقال، برنج در مقابل برنج از نظر مقدار.

کل این روایات کلمه مثل در مقدار استعمال شده است، لذا در بعضی از روایات از اشیاء مختلفه سوال شده است فرض کنید برنج را می خواهد به گندم بفروشد، حضرت می گویند مانعی ندارد. واضح است که مثل منظور مقدار است.

کلمه مثل در این روایات که بیشتر از ده مورد است به معنای مقدار است.

یکی از جاهایی که مثل به کار رفته است، در کنز است و باید این به معنای مقدار باشد.

و یوید ما ذکرنا صحیحه بزنطی که در آن کلمه مثل است، این روایت سائل بزنطی است و مسئول امام رضا است، راوی و مروی عنه هر دو یکی است و در هر دو از مثل سوال شده است در یکی مثل قطعا مقدار مراد است، این می رساند که در دیگری هم همین است. ملاحظه کنید روایت را: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ هَلْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‌ءٌ حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً».[7]

فی مثله الزکاة در دو جا است، یکی در باب معدن و یکی در باب کنز، در باب معدن به قرینه کلمه عشرین و من قلیل و کثیر و یبلغ می گوید منظور از آن مثل است.

حال در ما نحن فیه هم باید گفت که سائل و مسئول یکی است، این کلمه مثل هم باید منظور مقدار باشد.

هر دو روایت فی مثله الزکاة است و سائل و مسئول یکی است، با شم الفقاهه باید گفت هر دو یک چیز را می گوید، در یک روایت قطعا مقدار مراد است، پس در روایت دیگر هم باید مقدار مراد باشد.

و یوید ما ذکرنا روایت دیگری از حضرت رضا: «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا ع عَنْ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي يَجِبُ فِيهِ الْخُمُسُ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيهِ».[8]

این صریح در این است که سوال از مقدار است که سوال می شود کنز چه مقدار باشد خمس در آن واجب است، حضرت می گویند ما تجب فیه الزکاة بعینه. این دقیقا همان مثله الزکاة است و کل این کلمات می خواهد بیان مقدار کند.

پس این روایت هم موید ما ذکرنا است که مراد از مثل در آن روایت مقدار بوده است.

فاذاً اینکه مرحوم حکیم در مستمسک و استادنا المحقق در مستند می گویند که مراد از کلمه مثل، جنس است ناتمام است چون ظاهرا و الله العالم کلمه مثل در این روایات در مقدار استعمال شده است.

و یوید ما ذکرنا را ادعای اجماعی که صاحب ریاض کرده است که می گوید اصحاب اتفاق دارند که مراد از مثل در این روایت کمیت و مقدار بوده است.

إلی هنا در کلمه ما در عمّا دو احتمال بیان شد:

احتمال اول این بود که مراد از کلمه ما جنس باشد.

احتمال دوم کمیت و مقدار اراده شده است.

در کلمه ما احتمال سومی وجود دارد که محقق همدانی در کتاب خمس بیان فرموده است و حاصل آن این است که مراد از کلمه ما در این روایت بزنطی اعم از جنس و مقدار است.

دلیل بر این احتمال، اطلاق کلمه مثل می باشد، مقتضای اطلاق، مماثلت در جیمع جهات است یعنی من حیث الجنس کنزی که خمس دارد باید مثل طلائی باشد که خمس دارد.

پس مقتضای اطلاق مثل و عدم تقیید آن، دلیل بر اطلاق است یعنی آنچه که متعلق خمس است باید من حیث الجنس و من حیث المقدار طلا و نقره باشد.

فعلیه محقق همدانی ادعا می کند که مستفاد از این روایت وجوب خمس در کنز سه خصوصیت وجود دارد:

1. باید کنزی که متعلق خمس واقع شده طلا و نقره باشد. کنز مروارید و سایر جواهرات خمس ندارد.

2. باید کنزی که متعلق خمس واقع شده است نقدین باشد و مسکوک است بخاطر اعتبار مماثلت.

3. نقدین باید به مقدار 20 مثقال طلا باشد.

این سه خصوصیت از اطلاق مماثلت استفاده شده است و للکلام تتمة سیاتی ان شاء الله تعالی.

 


[1] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص496، باب5، ح2.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج1، ص343، باب26، ح1.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج18، ص138، باب8، ح2.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج18، ص139، باب8، ح4.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج18، صص140 و 141، باب9، ح1.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج18، ص147، باب13، ح9.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، صص494 و 495، باب4، ح1.
[8] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج9، ص497، باب5، ح6.
logo