« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

73/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 خمس معادن/ نصاب /

موضوع: / نصاب / خمس معادن

احتمال سوم این است که نصاب احد العینین أو إحدی القیمتین مع الاتفاق فی القیمة باشد.

یعنی اگر به 20 مثقال طلا رسیده است نصاب محقق شده است و اگر به 200 درهم رسیده است، ایضا نصاب محقق شده است، اگر فرض کردیم قیمت 20 مثقال و 200 درهم 160 است، با رسیدن به 160 نصاب محقق شده است.

و اگر اختلاف در قیمت داشته باشند، مثلا قیمت عشرین دینار 160 هزار باشد و قیمت ماتین درهم 140 باشد، در این فرض اقل القیمتین که 140 است نصاب می باشد.

این نظریه را سیدنا الاستاد فی التحریر و در حاشیه عروه انتخاب کرده است.

و الی ما ذکرنا اشار فی التحریر: «و يعتبر فيه بعد إخراج مئونة الإخراج و التصفية بلوغه عشرين دينارا أو مأتي درهم عينا أو قيمة على الأحوط و لو اختلفا في القيمة يلاحظ أقلهما على الأحوط».[1]

عین 20 مثقال یا 200 درهم است و اگر غیر ذهب و فضله است، به قیمت 20 مثقال طلا یا 200 درهم درهم برسد.

دلیل بر این نظریه این است که نصاب خمس عبارت است از اینکه مقدار مستخرج مساوی با قیمت نصاب زکات باشد، در فرض اول که عین 20 دینار طلا بوده است نصاب زکات است در فرض دوم که عین 200 درهم بوده است نصاب زکات است و در فرض سوم 160 مساوی نصاب طلا است و در فرض چهارم 160 مساوی با نصاب نقره است.

پس کل این فروض مطابق آنچه است که در روایت اعتبار شده است که مستخرج به مقدار عین 20 مثقال طلا یا قیمت آن یا 200 درهم و یا قیمت آن باشد.

این فرمایش ناتمام است، برای اینکه:

اولا در صورت تساوی در قیمت اگرچه جمیع فروض نصاب آمده است و لکن آیا تحقق نصاب متوقف است بر اینکه مناط در نصاب عشرین و ماتین باشد و یا اگر مناط عشرین فقط هم باشد نصاب هم آمده است؟

در دو فرض اخیر اگرچه نصاب آمده است اما تحقق نصاب بخاطر این است که 20 دینار فقط نصاب بوده است یا بخاطر این است که دو چیز نصاب باشد یکی 20 دینار و یکی ماتین دینار؟

اینت حقق نصاب بر مبنای عشرین دینار انجام می گیرد چرا ماتین را جزء نصاب به صور مستقل قرار دادید؟ 200 درهم مساوی با 20 مثقال است، ما گفتیم مساوی با 20 مثقال خود نصاب است.

فرض کنید 200 درهم نقره استخراج کرده است، نصاب بالاصاله 20 مثقال طلا است، اینجا نصاب آمده است چون 200 تومان 160 تومان است که مساوی با نصاب 20 مثقال طلا است.

شما مقداری می خواهید که مساوی با 20 مثقال طلا باشد.

در این فرض تعبیر به اینکه این نصاب است یا آن نصاب است غلط است چون در جمیع فروض اربعه نصاب موجود است یا در ضمن طلا و نقر یا در ضمن قیمت یا در ضمن گچ یا در ضمن نفت و...

اشکال دوم این است اینکه می فرمایید ماتین درهم عینا یا قیمة نصاب است، این دلیل ندارد چون ظاهر نص عشرین مثقال را نصاب قرار داده است و ماتین درهم در نص مثال قرار داده نشده است و ظاهر لفظ این است که عشرین دینار خصوصیت دارد.

پس اینکه می فرماید ماتین درهم ایضا نصاب، خلاف ظاهر است و نیاز به قرینه دارد.

پس ما افاده سیدنا الاستاد ناتمام است.

در اثبات این فرمایش، صاحب جواهر در خمس کنز نه معادن و بعض الاعلام در معادن می گویند، آنچه مناط در وجوب خمس بوده است، تحقق نصاب زکات می باشد، تمام مناط نصاب زکات است، نصاب زکات که رسید، خمس واجب است. عشرین دینار از باب مثال ذکر شده است و احد مصادیق نصاب زکات است. نصاب زکات مصداق دیگری هم دارد ماتین درهم است.

بناء علی هذا عشرین دینار خصوصیتی ندارد یا بفرمایید عشرین دینار خصوصیتی ندارد و ذکر آن به ملاحظه تساوی عشرین با قیمت ماتین درهم بوده است.

بناءا علی هذا یا بفرمایید ذکر عشرین دینار از باب مثال است و مصداق دیگر ماتین درهم است.

پس ما افاده سیدنا الاستاد که نصاب با عشرین دینار یا ماتین درهم محقق می شود تمام است.

این فرمایش ناتمام است چون عشرین دینار از باب مثال بودن خلاف ظاهر لفظ است و نیاز به قرینه خارجیه دارد و شما می گوئید قرینه خارجیه تحقق حیثیت نصاب است که این اول کلام است، خصوصا که نصب زکویه اختلاف قیمت دارد چگونه می شود امام بگوید نصاب خمس نصاب زکات است با اینکه اختلاف قیمت دارد.

اگر فی الجمله فرموده است باید ممیز بیاورد تا رفع اجمال بیاورد. خود نصاب زکات اجمال دارد و این اجمال را متعقب به اجمال دیگری کند و یکی از مصادیق زکویه را ذکر کند و بقیه را به آن تمثیل کند.

پس اینکه گفته شود ذکر عشرین دینار از باب مثال بوده است متوقف بر احد الامرین است: 1. احراز اینکه تمام مناط حیثیت نصاب زکویه بوده است؛ 2. ثابت شود عشرین دینار همان ماتین درهم است. هر دو خلاف ظاهر لفظ است و رفع ید از ظاهر لفظ نیاز به قرینه مسلم است.

نتیجه ما ذکرنا است که ما ذکر سیدنا الاستاد دو اشکال دارد.

احتمال پنج این است که نصاب در طلا عشرین دینار باشد و نصاب در نقره ماتین درهم باشد و نصاب در سایر معادن اقل القیمتین باشد.

این نظریه لزوما یا احتیاطا از فرمایش مرحوم شاهرودی در حاشیه بر عروه استفاده می باشد علی ما ببالی احوط استحبابی باشد.

دلیل بر این احتمال این است که مقصود از حتی یبلغ ما فی مثله الزکاة دو مماثلت است:

1. مماثلت جنسیه.

2. مماثلت کمیه.

معدنی که به دست آمده است اگر در نصاب زکات آن عشرین مثقال قرار داده شده است، نصابش عشرین مثقال است که آن معدن طلا است، که هم جنسش طلا است و هم در کمیت نصاب مثل هم باشند.

و اگر جنسی که استخراج شده است که استخراج آن زکات دارد، ماتین درهم نصاب است، مثل معدن نقره بوده است و مساوی با چیزی است که در باب زکات نصابش ماتین دینار است. در اینجا نصاب ماتین درهم است.

و اگر جنسی که استخراج شده است چیز دیگری بوده است مثل نفت باید اقل الامرین نصاب باشد.

این احتمال اضعف من الکل است، چون این روایت:

اولا ظهور در مماثلت کمیه دارد با جنس کار ندارد.

و ثانیا اگر مماثلت در جنس مراد باشد وجوب خمس منحصر در معدن طلا و نقره می شود و در معدن مرمر و نفت و کبریت و... باید بگوئید خمس واجب نیست چون مماثلت در زکات ندارند.

پس این احتمال نادرست است.

احتمال شش این است که نصاب اقل القیمتین باشد. مثلا اگر ماتین درهم 140 هزار ارزش دارد و عشرین دینار 160 هزار ارزش دارد بگوئید نصاب خمس 140 است و اگر برعکس است بگوئید نصاب خمس قیمت عشرین دینار است که ارزش کمتر از ماتین دینار است.

دلیل آن این است که نصاب خمس به مقدار نصاب زکات است، در فرض اول و دوم 140 تومان مقدار نصاب است با این فرض که فرض اول ماتین درهم است و در فرض دوم قیمت عشرین دینار است.

این احتمال ایضا ضعیف است لما ذکرنا که عشرین دینار موضوعیت دارد و اگر 140 مساوی با ماتین درهم باشد کفایت آن دلیل ندارد.

احتمال هفت این است که نصاب خمس اکثر القیمتین باشد در دو مثالی که زده شد، 160 نصاب باشد.

دلیل این است که در 140 شک می کنیم که نصاب آمده است یا خیر که نصب به اقل شک است و مجرای برائت است و 160 که یقینی است نصاب است.

این احتمال هم ضعیف است چون شکی نیست که اصل جاری کنید، زیرا:

اولا نصاب خمس معلوم است و عشرین دینار است.

ثانیا بر فرض که معلوم نباشد با تحقق نصاب اقل مثلیت محقق شده است و شکی ندارید که بخواهید به اصل رجوع کنید.

الی هنا به این نتیجه رسیدیم که ما هو الاقوی قول سوم است و للکلام تتمة سیاتی ان شاء الله تعالی.

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، صص352 و 353.
logo