73/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
خمس معادن/ تفسیر معادن /
موضوع: / تفسیر معادن / خمس معادن
نتیجه ما ذکرنا این شد که بین وجوب خمس در بعضی از معادن از قبیل احجار کبیره و بین جواز تیمم و سجده با این احجار منافات دارد.
توضیح منافات تقدم الکلام.
در دفع این منافات مرحوم آقای بروجردی فرمایشی دارند که اجمال آن فرمایش این است که دفع این منافات به این گونه است که گفته بشود ملاک در معادن بودن در باب خمس، عبارت از این است که در آن معادن عنوان ارض صادق نباشد و ملاک در معادن بودن در آن دو باب به این است که آن معدن از جنس زمین باشد با تعدد معنای معدن مشکله حل می شود.
و به عبارة اوضح در باب خمس معتبر است که در معدن که از جنس زمین نباشد، در آن دو باب معتبر است در معدن که از جنس زمین باشد.
بر این اساس مانعی ندارد که بگوئیم در اینجا خمس واجب است و در آنجا بگوئیم تیمم و سجده جایز است.
این فرمایش حداقل سه اشکال دارد:
اولا عبارت مقرّر این معنا را خوب توضیح نداده است. عبارت اضطراب دارد.
و ثانیا معدن دو معنا ندارد معادن معنای واحد دارد. کلام در این است که معنای واحد چه باشد؟ جواهر باشد مخلوق از زمین یا غیر زمین باشد. کسی دو معنا برای معدن نکرده است.
و ثالثا مشکله دفع نشده است، زیرا خلاصه مشکله این بود که چگونه می شود احجار کبیره مثل عقیق هم خمس داشته باشد و هم تیمم با آن جایز باشد. این مشکله بود.
این فرمایش این مشکله را از سنگ مرمر حل نکرده است، چون سنگ مرمر تغایر نوعی و صورت با زمین ندارد، پس چگونه می فرمایید سنگ مرمر خمس دارد؟ معدن در باب خمس بر این صادق نیست. عقیق هم خمس ندارد چون صورت مباینه با زمین ندارد.
بناءا علی هذا چگونه می گوئید عقیق هم خمس دارد هم سجده بر آن جایز است؟
بناءا علی هذا فرمایش آقای بروجردی حداقل سه اشکال دارد. نسبت به اشکال دوم، عبارت زبدة المقال را خواندیم و این بهتر از عبارت کتاب خمس دیگر ایشان است.
ملاحظه بفرمایید: «الدرس العاشر و حاصل الکلام ان کل ما یصدق علیه انه معدنٌ سواء کان ذهبا أو فضة کما قال بعض العامة بوجوب الخمس فیها خاصة و الحق بعض آخر بهما سائر المعادن المنطبعة فی وجوب الخمس و الحق بعضهم بهما جمیع المعادن منطبعة کانت ام غیر منطبعة فی وجوبه فیها علی سبیل الزکاة لا علی وجه الخمسیة کما مرّ مع انه فرق بین ما یصدق علیه انه معدن هنا و بین ما یصدق علیه انه معدن فی باب عدم جواز السجود و التیمم علی المعدن فان عنوان المعدن هنا صیرورة الارض علی الما علی مرتبة یحصل لهما صورة نوعیة بحیثیة لهم عنوان خاص له قیمة خاصة غیر صورة نوعیة ارضیة و اما المناط هناک فی المعدنیة فهو استحالة الارض بحیث یخرج عن عنوان الارضیة فیصدق علیه حنیئذ شیء آخر غیر الارض من هنا یعلم ان ما لم یصدق خروجه من الارض کحجارة المرمر یجوز السجود علیه.».[1]
می خواهد بگوید معدن در باب خمس غیر معدن در باب تیمم و سجده است. می خواهد بگوید معدن در خمس با معدن در تیمم و سجود خصوصیت دیگری دارد و معنا آنها با هم فرق دارد.
مطلبی که می خواهیم بگوئیم نارسا است، عنوانش هم غلط است. در فقه نداریم که یکی از شرایط سجده، لم یکن المعدن نداریم.
فرق این است که می گوید در خمس زمین به صورتی تبدیل شده است که صورت نوعیه از بین رفته است. عبارت دیروز بهتر است.
پس ملاک معدن در باب خمس، یک کلمه است که عنوان زمین بر آن صادق نباشد. صورت نوعیه آن با زمین فرق دارد یکی نفت است و این زمین است.
در هر دو جا می گوید عنوان زمین را از دست داد پس فرق چیست؟ می گوید عنوان زمین را از دست داده اهست بعد می گوید بر سنگ آسیاب سجده کند و درست است.
خلاصه عبارت نارسا است و عبارت دیروز بهتر بود.
بناءا علی هذا حق در مقام این است که این مشکله علی تقدیرٍ قابل دفع نمی باشد و علی تقدیر آخر مشکله ای وجود ندارد.
توضیح ذلک تارة قائل می شویم که مراد از معدن احتمال سوم است، بر این اساس جمع بین آن دو فتوا امکان ندارد چون سنگ مرمر دو راه دارد:
1. بگوئید جزء زمین است که اگر این را گفتید بگوئید سجده بر آن جایز است و یتمم جایز است اما نمی توانید بگوئید خمس ات چون معنای سوم این است که معتبر در معدن این است که از غیر جنس زمین است اگر سنگ مرمر جزء زمین است من غیرها نمی باشد.
پس معدنی که شما معنا می کنید بر سنگ آهک و گچ صادق نمی باشد و خمس ندارد.
بر این اساس جمع بین این دو فتوا که سجده صحیح باشد و خم داشته باشد جمع متناقضین است.
پس اگر احتمال سوم در باب معادن را قبول کردید مشکله قابل حل نیست.
اما اگر احتمال چهار در باب معادن انتخاب شد و بگوئیم معدن عبارت است از اشیائی که ارزش فوق العاده داشته باشد و متکون فی الارض باشد مثل احجار کبیره و... یا از جنس ارض نباشد مثل نفت و گاز.
بناء بر این مشکله ای وجود ندارد، چون می بینیم در احجار کریمه خمس واجب است با اینکه جزء زمین است چون معدنیت منافاتی با جزء زمین ندارد.
کما اینکه بناء ا علی هذا می گوئید تیمم بر احجار کریمه سجده بر آنها جایز است چون زمین است.
پس لنا ان نقول که خمس بر سنگ مرمر جایز است چون معدن است و سجده بر آن جایز است چون ارض است.
پس بر سنگ عقیق خمس واجب است چون معدن است و بر آن سجده صحیح است چون ارض است و ارض بودن با معدن بودن منافات ندارد.
فقط این سوال می ماند که تیمم و سجده بر معادن لا یجوز که این آقا عنوان کرده است، اشکال وارد است اما دلیل نداریم که سجده بر معادن جایز نیست و فقط کسانی گفتند سجده بر معادن جایز نیست که احتمال سوم را گفته است. اما روایت صحیحه نداریم که سجده بر معادن جایز نیست نداریم بلکه روایت ضعیفه نداریم. چیزی که داریم این است که تیمم و سجده باید بر زمین باشد. اما ما نگفتیم که معدن نباید از زمین باشد.
پس دفع مشکل بما ذکرنا به مراتب اولی و بهتر است.
نتیجه ما ذکرنا این است که معدن از اشیائی است که دو خصوصیت داشته باشد اگرچه زمین هم بر آن صادق است و بعد سه مطلب تذکر داده شد.
جهت ثالثه این است که اگر در بعضی از موارد شک حاصل شد، مثل سنگ گچ و گلی که کار صابون را می کند قبل از پخته شدن، آیا معدن است یا خیر؟ چه باید کرد که سیاتی ان شاء الهل تعالی.