درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی
1401/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/نماز جمعه /مستحبات / جزئیات شرط خطبتین
موضوع: كتاب الصلاة/نماز جمعه /مستحبات / جزئیات شرط خطبتین
مسأله 9: «ينبغي للإمام الخطيب أن يذكر في ضمن خطبته ما هو من مصالح المسلمين في دينهم و دنياهم، و يخبرهم بما جرى في بلاد المسلمين و غيرها من الأحوال التي لهم فيها المضرة أو المنفعة، و ما يحتاج المسلمون إليه في المعاش و المعاد، و الأمور السياسية و الاقتصادية مما هي دخيلة في استقلالهم و كيانهم، و كيفية معاملتهم مع سائر الملل، و التحذير عن تدخل الدول الظالمة المستعمرة في أمورهم سيما السياسية و الاقتصادية المنجر إلى استعمارهم و استثمارهم، و بالجملة الجمعة و خطبتاها من المواقف العظيمة للمسلمين كسائر المواقف العظيمة مثل الحج و المواقف التي فيه و العيدين و غيرها، و مع الأسف أغفل المسلمون عن الوظائف المهمة السياسية فيها و في غيرها من المواقف السياسية الإسلامية، فالإسلام دين السياسة بشؤونها يظهر لمن له أدنى تدبر في أحكامه الحكومية و السياسية و الاجتماعية و الاقتصادية، فمن توهم أن الدين منفك عن السياسة فهو جاهل لم يعرف الإسلام و لا السياسة»[1]
عرض شد که اغلب فروض مسئله 9 هم در کلمات فقهاء مثل مرحوم مجلسی و هم در روایات و خطب منقوله از امیرالمومنین علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام موجود است در حد ینبغی، اگر مستحب باشد.
منها: «وَ فِي الْعِلَلِ وَ عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْأَمِيرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لَا يَكُونُ الصَّابِرُ فِي الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا وَ لَيْسَ بِفَاعِلٍ غَيْرُهُ مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَيْنِ لِيَكُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّمْجِيدِ وَ التَّقْدِيسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ وَ لِمَا يُرِيدُ أَنْ يُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ مَا فِيهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَادُ»[2]
در این حدیث اکثر فروض بیان شده است. این حدیث درس خوبی است، باید در جریان مسائل روز باشد، می بینید که همه کفار بر علیه قرآن هستند، آیات شیطانی می نویسند، اگر امام جمعه در جریان این مسائل باشند، قهرا تذکر می دهد و حداقل این است که برای هدایت آنان دعا می کنند و مردم در جریان امور قرار می گیرند و اعتنا به رادیو بیگانه نکنند. امام جمعه باید بگوید منافع و مضار اسلام چیست. مشکلات مملکت را بگوید تا مسئولین به فکر برطرف کردن بیفتند و در بعضی از مواقع تهدید کنند، مملکت اسلامی از هر جهت باید خوب باشد. به جای بعضی از حرفها، دعا برای مومنین کنند برای کفار هم دعا کنند که هدایت شوند. امام جمعه باید مصالح اسلام و مسلمین را تذکر بدهد و مفاسدی که برای اسلام و مسلمین است را هم باید تذکر بدهد.
این مضامین در خطبه های امیرالمومنین که دو تا از این خطبه ها را جواهر نقل کرده است و در وافی و کافی و من لا یحضره الفقیه هم موجود است و این خطبه ها مفصل می باشد.
فعلیه اگر در سند نواقصی هم باشد یا به عمل مشهور و یا به قاعده تسامح در حد ینبغی این روایات کفایت می کند.
مسأله 10: «يجوز إيقاع الخطبتين قبل زوال الشمس بحيث إذا فرغ منهما زالت، و الأحوط إيقاعهما عند الزوال»[3]
مسئله 10 و 11 وقت خطبه ها را تعیین می کند.
وقت خطبه تارة نسبت به زمان حساب می شود که در چه ساعتی انجام شود و اخری نسبت به زمانی حساب می شود که خطبه قبل از نماز مثلا باشد یا بعد از آن باشد.
سیدنا الاستاد در مسئله 10 نسبت به زمان بحث کرده است و در مسئله 11 نسبت به زمانی بحث کرده است و هر دو مورد اختلاف است.
سیدنا الاستاد می فرمایند جایز است که خطبه ها قبل از زوال شمس باشد.
نسبت به زمان خطبه ها، دو نظریه است:
نظریه اول: خطبه ها می تواند قبل از زوال باشد یا بعد از زوال باشد.
نظریه دوم: خطبه ها باید بعد از زوال باشد و جایز نیست قبل از زوال باشد.
نسبت به معنای جواز در نظریه اول، سه قول وجود دارد:
قول اول: خطبه ها واجب است قبل از زوال باشد، این نظریه به ابن حمزه در وسیله نسبت داده شده است.
قول دوم: مستحب است خطبه ها قبل از زوال باشد.
جنس این دو نظریه جواز است.
قول سوم: یا بفرمایید احتمال سوم این است که جواز به معنای جواز بمعنی الاخص باشد، یعنی اباحه.
این اقوال در جواهر آمده است، قائلین به نظریه اول را جواهر اینگونه گفته است: «و كيف كان ففي المبسوط و النهاية و الخلاف و المعتبر و الذخيرة و الكفاية و الشافية و المنظومة على ما عن بعضها أنه يجوز إيقاعهما قبل زوال الشمس حتى إذا فرغ زالت بل ربما حكي عن الناهلي، بل قيل: إنه يلوح أو يظهر من الآبي و الشهيدين»[4] این هر سه قول نظریه اول را شامل می شود.
نظریه دوم را حداقل این است که مشهور گفته اند، چطور با این همه مخالف جواهر ب نقل از دیگری می گوید مشهور، نمی دانم: «و قيل و القائل المعظم في الذكرى، و الأشهر في التذكرة، و المشهور فيما عن الروض لا يصح إلا بعد الزوال بل في ظاهر الغنية الإجماع عليه، و في المحكي عن السرائر هو الذي تقتضيه أصول المذهب»[5]
پس زیادی می گویند تقدیم خطبه ها بر زوال جایز است و بعضی می گویند جایز نیست.
ادله جواز تقدیم خطبه ها بر زوال:
فعلا کلام در قائلین به جواز خطبه قبل از زوال است، این گروه چندین دلیل ذکر کرده اند که بهتر است بگوئیم یک دلیل داریم و چند موید:
دلیل: صحیحه عبدالله بن سنان: «وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي الْجُمُعَةَ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ قَدْرَ شِرَاكٍ وَ يَخْطُبُ فِي الظِّلِّ الْأَوَّلِ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ- قَدْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَانْزِلْ فَصَلِّ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجُمُعَةُ رَكْعَتَيْنِ مِنْ أَجْلِ الْخُطْبَتَيْنِ فَهِيَ صَلَاةٌ حَتَّى يَنْزِلَ الْإِمَامُ»[6]
کان دارد که دلالت بر استمرار دارد و گویا همیشه اینگونه بوده است که می فرماید رسول خدا نماز جمعه را در وقتی می خواند که زوال شمس (دو سایه داریم، یک سایه قبل از زوال است که کم می شود تا به حد صفر می رسد و یک سایه بعد از زوال است که سایه بالعکس می شود، سایه بعد از زوال را فیء و زوال قبل از زوال را ظل می نامند) به قدر شراک بوده است، قدر شراک یعنی کمترین حد سایه باشد و برای آن نیاز به مقدمات است و خطبه را در سایه اول می خواندند و جبرئیل به پیامبر خبر داد که ظهر شده است و از منبر پایین بیا و نماز را بخوان.
روایت واضح است که اول زوال حضرت نماز را می خواندند و خطبه ها را قبل از زوال خوانده اند.
الروایة صحیحة و الدلالة واضحة به اینکه خطبه های قبل از زوال یا مستحب بوده یا جایز بوده یا واجب بوده است.
این بهترین دلیل برای بودن خطبه ها قبل از زوال است که تا حد زوال خطبه ها تمام شود.
مهم دلیل این نظریه همین است و چند دلیل دیگر هم ذکر شده است و ما آنها را موید قرار می دهیم و در جلسه بعد ان شاء الله خواهد آمد.