« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

1401/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

تعداد نفرات/نماز جمعه /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/نماز جمعه /تعداد نفرات

 

شرایط نماز جمعه: «القول في شرائط صلاة الجمعة‌و هي أمور‌الأول- العدد،و أقله خمسة نفر أحدهم الإمام، فلا تجب و لا تنعقد بأقل منها، و قيل: أقله سبعة نفر، و الأشبه ما ذكرناه، فلو اجتمع سبعة نفر و ما فوق تكون الجمعة آكد في الفضل»[1]

جهت سوم: بُعد سوم در طائفه اول، تعارض بین این طائفه و طائفه دوم بلکه سوم است.

عرض کردیم اغلب این احادیث، صحیحة السند است. طائفه اولی و دوم و سوم، اغلبا صحیح السند هستند. در کل این باب دو روایت ضعف سندی دارد:

1. حدیث 11 که ما لجهة من الجهات، جزء طائفه اولی قرار دادیم و دیروز توضیح دادیم.

2. حدیث 9 که جزء طائفه دوم قرار دادیم. این حدیث هم ضعف سندی دارد، چون حکم بن مسکین همان حکم بن اعمی است که دلیل معتبری بر توثیقش نداریم.

البته این دو روایت ضعیف مهم نیست چون هر دو طائفه، روایات صحیحه دارد و این دو حدیث موید بقیه روایات می باشد.

بر این اساس اغلب محققین در این رابطه شعار می دهند.

ملاحظه کنید حدائق[2] می گوید این احادیث را چه کنیم و همه صحیحه را نمی توانیم کنار بگذارید و باید راه حل پیدا کنیم.

جواهر[3] مثل حدائق می گوید احادیث صحیحه را چه کنیم، اگر جمع نکنیم، این احادیث بدرد بخور نمی شود.

مرحوم حاج آقا رضا هم می گوید باید با این احادیث کاری کرد.

فقهاء در رفع این مشکله، دو طائفه هستند:

طائفه اول: کسانی که جمع دلالی بین طوائف روایات می کنند:

جمع اول: مثلا یکی از جمع های دلالی این است که خمسه که خمسه است و نمی شود دست زد و باید طائفه دوم که می گوید لا اقل من السبعة، چهار معنا درست می شود و جمع می شود.

اشکال: این طریق واضحة الضعف است چون فرد اظهر اقل من السبعة، 6 و 5 است نه 3 و 2، به هر کس در عرف بگوئی کمتر از 7 چند است، می گوید 6 و 5 است نمی گوید 2 و 3 است.

جمع دوم: حدائق، جواهر و حاج آقا رضا و بعضی دیگر که در مستند ذکر شده می گویند: طائفه اولی که خمسه می گوید، نماز جمعه واجب تخییری را می گوید و واجب عینی را نمی گوید و طائفه دوم که سبعه می گوید، نماز جمعه واجب عینی را می گوید و بین روایات تعارضی نیست.

این جمع حرف خوبی است اما باید همه جمع ها را حساب کنیم.

طائفه دوم: کسانی که رجوع به مرجّحات کرده اند، رجوع به مرجّحات، دو بیان دارد:

بیان اول: مرحوم آقای بروجردی[4] می فرماید طائفه اول مرجح دارد و مرجح آن شهرت فتوائیه است.

اشکال: در رسائل توضیح دادیم ما سه شهرت داریم:

1. شهرت فتوائیه که همه در اصول نوشته اند از جمله ظنون خاصه، شهرت فتوائیه است.

2. شهرت عملیه، یعنی 95 درصد فقهاء طبق این روایت عمل کرده اند و یک درصد عمل نکرده اند. خاصیت این شهرت این است که جابر و کاسر است، اگر شهرت عملیه طبق ضعیفی بود، باید عمل کرد و اگر اعراض از روایت صحیحه باشد، باید کنار زده شود.

3. شهرت روائی، دو روایت با یکدیگر تعارض دارند، یک روایت را کتب اربعه نوشته اند و روایت دیگر در حاشیه یکی از این کتب آمده است، شهرت روائی از مرجحات باب تعارض است.

علی ما ذکرنا فرمایش مرحوم آقای بروجردی فی غایة الاشکال است. سیدنا الاستاد می فرمود اینکه می گویند اجماع حجت است، همین شهرت فتوائیه را می گوید.

بهر حال احدی از فقهاء نفرموده است که شهرت فتوائیه جزء مرجحات است، بله ظاهرا مرحوم آقای بروجردی این را گفته است.

بیان دوم: ما یظهر از مرحوم صاحب ریاض[5] که جمع بین روایات می کند و نتیجه می گیرد که باید روایات خمسه را بگیریم، چون روایات خمسه، موافق با کتاب است و روایات سبعه، موافق با کتاب نیست.

تقدّم الکلام آیه مبارکه «اذا نودی للصلاة» مطلق نماز جمعه را مع الشرط می گوید واجب است، دو نفر یا چهار نفر یا هفت نفر باشند، واجب است.

از این اطلاق، قطعا دو نفر و چهار نفر خارج هستند چون قائل ندارد، خرج ما خرج و بقی الباقی، 2 و 3 و 4 از آیه خارج شده است و 5 و 6 را نمی دانیم خارج شده است یا خیر که روایات خمس موافق با کتاب است و موافقت با کتاب از مرجّحات است.

البته هایشان زحمت کشیده است و مطالب خوبی نوشته است اما چون مبانی را قبول نداریم توضیح بیشتری ندادیم.

پس دو طریق جمع دلالی دارند و دو طریق از باب مرجحات وارد شده اند.

علی مسلکنا، به همه روایات بدون مشکله عمل می شود. در سابق گفتیم در اینکه اذن امام معتبر است، در نماز جمعه واجب عینی است، اگر امام حضور دارد، امامت دست معصوم علیه السلام است، نماز جمعه، واجب عینی است، پس ما یک نماز جمعه داریم که واجب عینی است و سابق توضیح دادیم، کل این سه طائفه را ملاحظه کنید، فقط یک روایتش از رسول خدا است که ضعف سندی دارد، بقیه روایات از ائمه معصومین است.

ملاحظه بفرمایید، امام باقر، امام صادق، امام سجاد، موسی بن جعفر، حضرت رضا تا می رسد به امام زمان علیهم السلام، کدامیک از این ائمه سلطه داشتند؟ بعد از چهار سال امیرالمومنین علیه السلام، احدی از معصومین سلطه نداشتند. اگر وضع این است، اینکه این روایات را بگوئیم واجب عینی را می گوید، سر بی صاحب تراشیدن است.

شما مرحوم محقق همدانی می گویید واجب عینی، کدام واجب عینی؟

زمان معصومین به غیر از چهار سال امیرالمومنین و زمان رسول خدا هم بخاطر ضعف روایت استثناء کنید، کدام زمان نماز واجب عینی بوده است که سبعه را می گویید مربوط به زمان واجب عینی است، فقط زمان سلطه ائمه واجب عینی بوده است که این هم موضوع ندارد در این روایات.

می خواهید روایات را جوری معنا کنید که مصداق خارجی پیدا کند، اما مصداق خارجی با این وضع ندارد.

فعلیه بفرمایید این روایاتی که از ائمه صادر شده است، هیچ وقت واجب عینی نداشته است، چون یا نبوده است یا سلطه نبوده است.

فعلیه، نتیجه ما ذکرنا این است که این ترتیبی که حدائق و محقق همدانی و صاحب مستند می گویند، ظاهر حرف خیلی خوب است، اما واقعیت ندارد، وجوب عینی نداریم که بحث کنیم شش نفر باشد یا هفت نفر باشد.

فعلیه باید یک طریق دیگری انتخاب کرد که ان شاء الله فردا طریق پنجمی می گوئیم که در طرق قبلی نمی باشد.

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، صص231 و 232.
[2] حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج10، ص75.
[3] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص239.
[4] البدر الزاهر، مرحوم بروجردی، ص78.
[5] ریاض المسائل، سید علی طباطبایی، ج4، ص322.
logo