درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی
1401/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/نماز جمعه /ادله وجوب تخییری نماز جمعه / اقوال در نماز جمعه
موضوع: كتاب الصلاة/نماز جمعه /ادله وجوب تخییری نماز جمعه / اقوال در نماز جمعه
مسأله 1: «تجب صلاة الجمعة في هذه الأعصار مخيرا بينها و بين صلاة الظهر، و الجمعة أفضل و الظهر أحوط، و أحوط من ذلك الجمع بينهما، فمن صلى الجمعة سقطت عنه صلاة الظهر على الأقوى، لكن الأحوط الإتيان بالظهر بعدها، و هي ركعتان كالصبح»[1]
تقدّم الکلام به اینکه در فرع یک از مسئله 1 نماز جمعه، سه نظریه است:
نظریه اول: وجوب عینی در زمان غیبت، ادله این نظریه و جواب آنها تقدم الکلام.
نظریه دوم: حرمت نماز جمعه در زمان غیبت، ادله این نظریه و جواب آنها تقدّم الکلام.
نظریه سوم: وجوب تخییری نماز جمعه.
در این نظریه، چند امر باید انجام شود.
امر اول: ملاحظه بعض کلمات است:
منها: ما فی الریاض[2] که می فرماید واجب تخییری دو عدل دارد یکی نماز جمعه و یکی نماز ظهر، اما نماز جمعه افضل فردین واجب تخییری است.
مورد استشهاد این است که می گوید «وفاقا للأکثر» ایشان مدعی است که اکثر فقهاء وجوب تخییری گفته اند.
استادنا المحقق: «و هذا هو الأشهر بل المشهور... و هو الأقوی»[3]
مفتاح الکرامة: «و اما القول الرابع و هذا وجوب التخییری... الجواز»[4]
این یک جزئیاتی دارد که شاید بحث کنیم و شاید بحث نکنیم، این قول چهارم می گوید نماز جمعه در زمان غیبت، اذن فقیه نمی خواهد.
در عبارت بالا مراد از جواز، وجوب تخییری است و جواز به معنای مطلق معنا ندارد.
مرحوم شهید اول در ذکری: «و به قال معظم الأصحاب»[5]
سیدنا الاستاد می فرماید در زمان غیبت و حضور فرق ندارد و در هر دو صورت واجب تخییری است.
غرض از این کلمات این است که این واجب تخییری که ما این را جواب از دو سه حرف محکم قائلین به وجوب عینی زدیم، اینجا باید اثبات وجوب تخییری کنیم و الا کل آن مطالب هدر می رود.
فعلیه مقتضای این کلمات این است که یا اکثر فقهاء وجوب تخییری را گفته اند یا مشهور بین علماء وجوب تخییری است، حالا تعبیر به مشهور که مرحوم آقای خویی یا مفتاح الکرامه کرده است، جای اشکال است. این همه قیل و قال در این مسئله است مشهور معنا ندارد، تعبیر ریاض از همه بهتر است که گفته است اکثر این را گفته اند.
امر دوم: فی غیر واحد من الروایات، قطعا نماز جمعه واجب خوانده شده است، بعضی می گویند 200 روایت دارد که صاحب جواهر می گوید اینها متفقه هستند و فقیه نیستند، حالا ما نمی گوئیم 200 تا روایت، اقلا 15 روایت معتبره است که در بعضی از روایات مفادش این است که «الجمعة واجبة».
ملاحظه بفرمایید بعضی از این روایات در باب 5 از نماز جمعه آمده است:
منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ إِنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِي أَهْلِهِ أَدْرَكَ الْجُمُعَةَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا يُصَلِّي الْعَصْرَ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ كَيْ إِذَا قَضَوُا الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص رَجَعُوا إِلَى رِحَالِهِمْ قَبْلَ اللَّيْلِ وَ ذَلِكَ سُنَّةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[6]
«مَن» از ادوات عموم است. و واضح است که نماز جمعه بر همه مدرکین واجب است، اما کسی که نمی رسد و من ادرک نیست، این شخص حکمی ندارد.
منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى مَنْ كَانَ مِنْهَا عَلَى فَرْسَخَيْنِ»[7]
علی فرسخین یکی از خصوصیات است.
منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تَجِبُ الْجُمُعَةُ عَلَى كُلِّ مَنْ كَانَ مِنْهَا عَلَى فَرْسَخَيْنِ»[8]
منها: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْجُمُعَةِ فَقَالَ تَجِبُ عَلَى مَنْ كَانَ مِنْهَا عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ فَإِنْ زَادَ عَلَى ذَلِكَ فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ»[9]
در این حدیث هم کل است و هم «مَن» است.
بر این اساس محتوای روایات این است که نماز جمعه واجب است، واجب است از ادات عموم استفاده می شود، زمان حضور باشد یا غیبت باشد، واجب است، کل من ادرک، نماز جمعه بر او واجب است، امام حاضر باشد یا غایب باشد، اصل عموم تردیدی نیست که مستفاد از ادات عموم است.
مقتضای اطلاق این است که فرقی نیست که وجوب عینی باشد یا تخییری باشد، جامع بین وجوب عینی است و وجوب تخییری است.
اینجا دو حرف است، یکی اینکه اینجا کل است، در اینجا اطلاق نمی خواه و کلمه کل دلالت دارد، اعم از واجب عینی و تخییری است که جامع باشد، این احتیاج به اطلاق دارد، اگر می خواهید جامع باشد، باید تمسک به اطلاق بکنیم.
فعلیه این روایات و غیر این روایات، من عمومها من جانبٍ (زمان حضور و غیبت) و باطلاقها من جانب آخر (اعم از وجوب تخییری و عینی)، دلالت بر وجوب تخییری نماز جمعه دارد.
اشکال: اینجا جای تمسک به اطلاق نیست، چون اطلاق الصیغة یقتضی العینیة، کفایه توضیح می دهد که زمانی امر دائر بین وجوب عینی و تخییری باشد، اطلاق صیغه مقتضی وجوب عینی است.
بر این اساس شما نباید واجب تخییری بگیرید، اطلاق الصیغه اقتضاء می کند که نماز جمعه واجب عینی باشد.
اشکال این است که طبق آن قانون وجهی برای اراده جامع نیست تا بیائید و منتقل به واجب تخییری کنید، چون امر زمانی که دائر بین عینیت و تخییریت باشد، اطلاق مقتضی واجب عینی است.
جواب: جواب این اشکال را در اصول را خوانده اید که اطلاق مقتضی بر عینیت است در صورتی که قرینه ای بر خلاف عینیت نداشته باشیم، عند عدم القرینة اطلاق یقضی العینیة اما اگر قرینه دارید که عینیت مراد نیست، معلوم است که عِدل آن باید باشد که باید گفت واجب تخییری باشد.
امر سوم: اقامه چند قرینه بر اینکه در ما نحن فیه، واجب، واجب عینی نیست که ان شاء الله تعالی فردا خواهد آمد.