1402/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
امکان استنباط حکم شرعی از طریق هوش مصنوعی/ هوش مصنوعی /فضای مجازی
موضوع: فضای مجازی / هوش مصنوعی / امکان استنباط حکم شرعی از طریق هوش مصنوعی
بحث ما راجع به این بود که لو سلمنا که هوش مصنوعی توانایی استنباط حکم شرعی را مثل یک فقیه داشته باشد آیا این استنباط حجیت دارد و تقلید از او جایز است؟ یا اینکه همانند مجتهد میت به شکل تقلید ابتدایی بنابر نظر خیلی از فقها استنباط حجیت ندارد و در این رابطه ما میخواهیم بحث و گفتگو کنیم. ابتدا مناسب دیدم که ادله اجتهاد را بررسی کنیم و ببینیم که آیا ادله اجتهاد و جواز تقلید شامل هوش مصنوعی میشود یا خیر؟
ابتدا سراغ آیات قرآن کریم رفتیم. آیهای که مطرح شد آیه نفر بود. به اینجا رسیدیم که تحذر در این آیه که علت غایی است این علت غایی تعمیم دارد چون العلة تعمم و چون علت تعمیم دارد پس تحذر از هر جایی حاصل شد این تحذر بنابر این آیه شریفه شامل آن میشود ولو اینکه تحذر از هوش مصنوعی حاصل شود. بنابراین اگر این آیه شریفه قرآن دالّ بر جواز تقلید و حجیت اجتهاد مجتهد باشد دالّ بر حجیت اجتهاد هوش مصنوعی و جواز تقلید خواهد بود. بر این مطلب اشکالی مطرح شد که العلة تعمم معنایش این نیست که در همه فروض تعمیم دارد. مثالی که مطرح شد در آن روایت زراره که از امام درباره بطلان وضو سؤال شد حضرت فرمود وضویت باطل نیست چون لأنّک تنقض الیقین بالشک أبداً این علت عدم نقض یقین به شک علتی است که عمومیت میدهد چه در باب وضو و چه درکتاب الصلاة، چه در کتاب الزکاة و هکذا تا کتاب الدیات. العلة تعمم؛ ولو روایت بحث وضو را مطرح کرده اما العلة تعمم. اشکالی که مطرح کردیم از محقق اصفهانی در نهایة الدرایة که سالها پیش دیدم به ذهنم آمد این است که ایشان دارند که لا تنقض الیقین بالشک أبداً در محدوده معلل تعمیم دارد؛ یعنی در محدوده وضو علت معمم است. بنابراین اگر ما خیلی تعمیم دهیم باب تیمم و غسل را هم به باب وضو اضافه میکنیم. بنابراین در آن روایت این العلة تعمم معنایش این نیست که این لا تنقض الیقین بالشک أبداً در همه فروعات شرعی جاری میشود.
إن قلت: اگر کسی بگوید که علت اگر در محدوده معلل تفسیر شود این علت یک علت تعبدی است و حال آنکه در این روایت زراره که لا تنقض الیقین بالشک ابداً را امام میفرماید این یک علتی است که در فضای ازتکاز عقلائی گفته شده است.
توضیح این مطلب: علت ممکن است علت تعبدی باشد و ممکن است که علت در فضای ارتکاز عقلائی باشد.
تفاوت علت تعبدی با علت ارتکازی عقلائی
علت تعبدی این است که شارع یک حکمی را بیان میکند و بعد برای حکم خودش یک فلسفهای و یک علتی به دنبال آن بیان میکند. این علت تعبدی میشود مثلاً فرض کنید نماز واجب است بخاطر اینکه تنهی عن الفحشاء و المنکر. این تعبدی است. این دلیل نمیشود که هر چیزی که تنهی عن الفحشاء و المنکر باشد واجب است. نماز چرا واجب است؛ بخاطر اینکه تنهی عن الفحشاء و المنکر است این علت وجوب نماز است. البته ناگفته نماند که ممکن است خیلی چیزها تنهی عن الفحشاء و المنکر باشد و واجب باشد ولی دلیلش غیر از این تنهی عن الفحشاء و المنکر باشد و دلیل آن چیز دیگری است ولی ما از این علت تنهی عن الفحشاء و المنکر نمیتوانیم استفاده کنیم که هر فعلی که تنهی عن الفحشاء و المنکر باشد واجب است. چرا؟ چون این علت یک علت تعبدی است. خداوند متعال در نماز این مطلب را فرموده است؛ حالا در موارد دیگر هم مثلاً فرض بفرمایید در روزه مستحبی هم تنهی عن الفحشاء و المنکر است ولی این واجب که نیست. پس این علت یک علت تعبدی است در محدوده خود آن معلل.
اما یک علت هم داریم که علت اتکازی عقلایی است. این علت ارتکازی عقلایی عمومیتش فراتر از معلل است مثل همین لا تنقض الیقین بالشک أبداً؛ بخاطر اینکه امام میخواهد اشاره کند به یک علت ارتکازی عقلایی و آن این است که یقین یک امر مستحکم است با یک امر غیر مستحکم که شک باشد نباید نقض شود. این علت علتِ ارتکازی عقلایی است. یعنی در فضای ذهنی عقلا این مطلب هست. نمیخواهیم بگوییم که استصحاب برمیگردد به سیره عقلا که برخی از متوسطین حوزه همه چیز را بر میگردانند به سیره عقلا؛ میخواهیم بگوییم علت یک امر ازتکازی عقلائی است؛ یعنی امر مستحکم را یک امر غیر مستحکم نقض نمیکنند. این ارتکاز عقلائی است و چون یقین امر مستحکمی است و شک امر غیر مبرم و غیر مستحکم است لذا امام صادق اشاره میکند که نباید یقین را با شک نقض کنیم و این علت ارتکازی عقلایی مناسبت ندارد که فقط در محدوده وضو باشد بلکه تمام ابواب فقهی را شامل میشود. این میشود علت ارتکازی عقلائی که یک علتی است که تعمم فراتر از معلل. ممکن است همین مطلب را در آیه لعلّهم یحذرون بیان کنند. تحذر علت تعبدی نیست. ابلاغ و تبلیغ یکی از فوائدش تحذر است و در امور دنیوی هم همینطور است مثلاً در امراض بشری. تبلیغ که بشود تحذر میآورد و بعد هم به دنبال طبیب میگردیم و بعد هم تحذر عند الإنذار یک امر ارتکازی عقلائی است. خداوند متعال که نفر را واجب کرده به جهت اینکه تفقه واجب است. تفقه واجب است پس انذار هم واجب است. پس تحذر هم لازم است که به اصطلاح بیان آن گذشت. این لعلّهم یحذرون هم یک علت ارتکازی عقلائی است؛ یعنی فقط محدودهاش مجتهد انسان نیست و هر جا به وجود آید انذار او به جهت تحذر و هم آن انذارش و آن استنباطی که هوش مصنوعی بهوجود میآورد آن هم حجت میشود. بنابراین با این تقریبی که بیان کردم آیه قرآن شامل هوش مصنوعی هم میشود.
اگر کسی این حرف را بزند ما جواب میدهیم و جوابش این است که قیاس این آیه قرآن به روایات استصحاب قیاس مع الفارق است. چون لا تنقض در باب استصحاب علت ارتکازی عقلائی است ولی در این آیه قرآن احراز نمیشود که این علت علتِ ارتکازی عقلائی باشد بلکه ممکن است که علت تعبدی باشد. قیاس اینجا با آنجا مع الفارق است. در بحث استصحاب یک علتی است که علت ارتکازی و عقلائی امر مستحکم با امر غیر مستحکم نقض نمیشود؛ بنابراین اختصاص به باب وضو ندارد ولی در اینجا اینکه لعلّهم یحذرون علت ارتکاز عقلائی باشد احراز نشده است بلکه ما قرینهای عرض میکنیم که این به احتمال قوی علت تعبدی باشد و آن احتمال این است که آیات قران را که ما دقت میکنیم تحذر از انذار یک بشر موضوعیت دارد. یعنی خداوند متعال انذاری را مدنظر دارد که از بشر به افراد دیگر منتقل شود و تحذری را خداوند متعال در نظر دارد که از انذار چه کسی باشد؟ از انذار بشر باشد. خداوند تحذر عند الإنذار را دارد. تحذر مهم است حالا انذارش از بشر باشد یا از هوش مصنوعی یا از یک درخت و یا از یک ملک باشد. شما چرا میگویی تحذر عندالإنذار البشر.
سنت الهی انذار فقط از طریق بشر است.
من قرینهای که عرض میکنم این است که در بسیاری از آیات این اشکال مطرح شده و جواب داده شده که مشرکان اشکال میکردند که انذار یعنی رسالت. رسالت چرا از ناحیه بشر آمده است. چرا خداوند ملکی را نیافریده تا او رسالت را بر عهده بگیرد. در آیات قران زیاد است. لذا جوابی که در قرآن از این بابت آمده مثلاً در آیه قرآن میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[1] این آیه میخواهد بگوید خداوند سنتش بر این است که انذار از طرف یک بشری مثل شما باشد فلسفه آن معلوم است. برای اینکه اگر رسول از غیر بشر بود ارتباط بین این بشر و آن رسول ایجاد نمیشد. مثلاً اگر رسول از طایفه جن بود ارتباط برقرار نمیشد و اگر از طایفه ملک بود ارتباط برقرار نمیشد. لازم است که رسول بشر باشد و خصوصیات و تمایلات انسانی را داشته باشد که بتواند بشر را راهنمایی و رهبری کند. یک آیه دیگر که گویاتر است که میفرماید: ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ﴾[2] این در مقابل آن حرف مشرکان است که آنها میگفتند که چرا ملک نازل نشد و چرا بشر به عنوان رسول آمده است؟ قرآن میفرماید اگر رسول را از ملک هم قرار میدادیم ملک را به شکل رجل میفرستادیم؛ یعنی لباس بشری به او میپوشاندیم. از آیات قرآن (و از روایات) استفاده میکنیم که هر منذری در سنت الهی نیست و انذار و منذر باید از طرف یک بشر باشد. رسالت از طرف بشر است. حداقل این است که این فضای معارف قرآنی به ما این شک را القا میکند که آیا انذار از طرف غیر بشر هم مورد توجه سنت الهی هست یا خیر؟ بنابراین که از این آیه قرآن اجتهاد مجتهد را هم استفاده کنیم (که ما گفتیم قبول نداریم) لو سلمنا، ما این لعلّهم یحذرون را نمیتوانیم تعمیم دهیم به غیر انسان و حداقل شک میکنیم. شک در این لعلهم یحذرون در فضای اجتهاد مجتهد است. بنابراین این علت را احراز نمیکنیم که مثل لا تنقض الیقین یک علت ارتکازی عقلائی باشد بلکه یک علت تعبدی است در فرض آن معلّل.