1404/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
منطق توحید و منطق شرک/آیات 13-15 /سوره کهف
موضوع: سوره کهف/آیات 13-15 /منطق توحید و منطق شرک
منطق توحید و شرک
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً﴾ [1]
در آیه 13 تا 15 نکاتی است که در کانون توجه این آیات قرار گرفته است :
نکته اول:
پروردگار متعال می فرمایند قصه و ماجرای کهف خودمان روایت می کنیم و به حق هم روایت می کنیم . روایت گر وحکایت گر این ماجرا خود ما هستند.چون خداوند متعال حکیم است و ارسال رُسل وانزال کتب از مصدر حکمت برای تربیت انسان ها است از این جهت هر چیزی که در تربیت و اخلاق وشکوفایی اعتقاد انسان و اخلاق انسان و رفتار انسان نقش دارد خداوند متعال به کار می گیرد وازبسط و نشر و ابلاغ آن فروگذار نمی کند.
﴿َنحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ﴾[2]
در آغار نقل دو مطلب متصف می کند به فتوت و امنوا بربهم . خود این اسناد از خدائند متعال به قول مطلق به آن ها حاکی از این است ایمان آن ها یک ایمان ظاهری نبوده. حقیقت ایمان در وجود آن ها نهادینه شده بود. آورده آن ها در بازار اعتقاد و محبت به خداوند متعال فتوت و ایمان به ربّ بوده است. در قبال این آورده یعنی فتوت و ایمان ، خداوند متعال متقابلاً می فرماید زیاد کردیم ﴿وزدناهم هدی﴾ [3]
بعد از زیادت ایمان قلب آن هارا به محبت خودمان گره زدیم. ربط یعنی گره زدن، ارتباط برقرار کردن.
وربطنا به همراه (علی) در دوجای قرآن آمده یکی در اینجا و یکی در مورد مادر حضرت موسی علیه السلام زمانی که وحی شد تا موسی را داخل نیل قرار دهد که شرایطی پر استرس بوده که مادری جنین پیداکرده ومخفیانه جنین متولد شده است ونگهداری طفل برای مادر دشوار شده چون این کار یک کار الهی است که حضرت موسی از دامن مادر به کاخ فرعون برود خداوند می خواهد به فرعون بفهماند که قدرت خداوند بالاتر از قدرت فرعون است . همان گونه که قعر چاه برای یوسف عبادتگاه می شود مانند تخت عزیز مصر که پیشنهادی برای بحران قحطی دادند در این جا هم اصحاب کهف از کاخ به کهف آمدند. کهف یعنی غار.قلب بسته می شود به مهر خداوند
﴿إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ [4] این ها منطق توحید را عرضه کردند. ﴿لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً﴾[5] به هیچ وجه ﴿لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً﴾[6]
اثر بسته شدن قلب آن ها به محبت خداوند قیام کردن این افراد است
شططا :افراط در ظلم معنا شده است.
بخواهیم غیر از خداوند خدای دیگر را پیروی کنیم انحراف کردیم.
ااستحکام منطق خود را در آیه قبلی و پوچی منطق باطل را در آیه بعدی بیان کردند
﴿هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبا﴾[7]
قوم ما فقط بت ها را نمی پرسیدند ممکن بود این مشرکین اله های شخصیت را به عنوان بت مثل خورشید، ماه، یا شخصیت هایی را می پرسیدند.
﴿لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ﴾[8]
استفهام حقیقی نیستم تحزیز تعجیزی است
﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبا﴾[9]
بالاترین ظلم شرک است چون همه مایه بد بختی اتسان است.
سه مطلب در این جا هست : انسان با پذیرفتن شرک خود را اسیر انحراف می کند مثل کسی که تخطفه الطیر یعنی با توحید می توانسته طیر کند ولی با شرک مثل کرکس های وحشی اورا می ربایند. شرک بالاترین ظلم به جامعه است چون در جامعه سیاهی و تباهی ایجاد می کند . شرک ظلم به خداوند است چون خداوند متعال ایت که رب السموات والارض است و به همه موجودات هستی داده است وقتی این نظام احسن را در کمال اتقان آفریده است ما می خواهیم برای خداوند منعال مخلوق را همتایش و ند قرار بدهیم.
پس با این جمله بیهودگی منطق آن را به بهترین وجه ممکن می رساند هم اثبات منطق توحید و هم ابطال منطق شرک.
امدادهای غیبی خداوند
امدادهای غیبی به دو شکل است. اما یک امداد غیبی خاص است که مخصوص مومنین است . این رحمت رحیمیه در آیات به دو شکل است که شرطی هم دارد. این مطلب از کلام شهید مطهری و علامه طباطبایی برداشت کردیم