« فهرست دروس
درس کتاب المکاسب استاد سید مهدی میرمعزی

1404/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

مسألة: تلقّی الرکبان/تنبیهات البیع /کتاب البیع

 

موضوع: کتاب البیع/تنبیهات البیع /مسألة: تلقّی الرکبان

 

متن کتاب: ثمّ إنّ حدّ التلقّی أربعة فراسخ كما فی كلام بعض، و الظاهر أنّ مرادهم (1) خروج الحدّ (2) عن المحدود (3) (4)؛ لأنّ الظاهر (5)، زوال المرجوحیة (6) إذا كان (7) أربعة فراسخ و قد تبعوا (8) بذلك (9) مرسلة الفقیه (10).

و روى: «أنّ حدّ التلقّی روحة، فإذا بلغ إلى أربعة فراسخ فهو جَلب (11)»،

    1. ای مراد من قال بکون حدّ التلقّی، اربعة فراسخ.

    2. ای اربعة فراسخ.

    3. ای عن المسافة المحدودة للتلقّی المرجوح.

    4. فیکون حدّ تلقّی المرجوح، ما دون اربعة فراسخ و یکون اربعة فراسخ و اکثر، خارجاً عن حدّ التلقّی المرجوح.

    5. ای الظاهر من کلمات هذا البعض.

    6. ای مرجوحیّة تلقّی الرکبان.

    7. ای إذا وجدت و تحقّقت.

    8. ای هذا البعض.

    9. باء در این عبارت، به معنای «فی» یعنی به معنای ظرفیّت بوده و مشارٌ الیه «ذلک»، «الحکم بکون اربعة فراسخ، خارجاً عن حدّ التلقّی المرجوح» می باشد ای: «و قد تبعوا هذا البعض فی الحکم بکون اربعة فراسخ، خارجاً عن حدّ التلقّی المرجوح، مرسلة الفقیه».

    10. مراد، روایت مذکور از منهال قصّاب است که می گفت: «قال أبو عبد اللّٰه علیه السلام: لا تلقّ، فإنّ رسول اللّٰه صلّى اللّٰه علیه و آله نهى عن التلقّی. قلت: و ما حدّ التلقّی؟ قال: ما دون غدوة أو روحة، قلت: و كم الغدوة و الروحة؟ قال: أربعة فراسخ»؛ زیرا مفاد این روایت آن است که حدّ تلقّی مرجوح، ما دون اربعة فراسخ است و لذا اربعة فراسخ، خارج از حدّ تلقّی مرجوح محسوب می شود.

    11. ای جَلبٌ للمنفعة و تجارةً صحیحةٌ مستحبّة.

 

متن کتاب: فإنّ الجمع بین صدرها (1) و ذیلها (2) لا یكون إلّا بإرادة خروج الحدّ (3) عن المحدود (4) (5)؛ كما أنّ ما فی الروایة السابقة (6) أنّ حدّه (7) (8) «ما دون غدوة أو روحة»، محمولٌ على دخول الحدّ (9) فی المحدود (10).

لكن (11) قال (12) فی المنتهی: «حدَّ علماؤنا التلقّی (13) بأربعة فراسخ، فكرهوا التلقّی إلى ذلك الحدّ (14)، فإن زاد (15) على ذلك (14)، كان (15) تجارةً و جَلباً (16)، و هو ظاهرٌ (17)، لأنّ بمضیه و رجوعه (18) یكون (19) مسافراً و یجب علیه (19) القصر، فیكون (20) سفراً حقیقیا» إلى أن قال (21): «و لا نعرف بین علمائنا خلافاً فیه (22)»، انتهى.

    1. ای صدر هذه الروایة و هو قوله (ع): «إنّ حدّ التلقّی روحة».

    2. ای ذیل هذه الروایة و هو قوله (ع): «فإذا بلغ الی أربعة فراسخ، فهو جَلب».

    3. ای اربعة فراسخ.

    4. ای عن المسافة المحدودة للتلقّی المرجوح.

    5. زیرا وقتی حضرت در صدر روایت، حدّ تلقّی را یک «روحة» اعلام می نمایند و سپس در ذیل روایت چهار فرسخ را «روحه» به حساب نیاورده و بلکه آن را «جَلب» می شمارند، معلوم می شود چهار فرسخ، خارج از محدوده مدّ نظر امام (ع) برای تلقّی مرجوح می باشد.

    6. ای روایة منهال القصّاب.

    7. ای حدّ التلقّی المرجوح.

    8. عبارت «أنّ حدّه»، منصوب به نزع خافض می باشد ای: «کما أنّ ما فی الروایة السابقة من أنّ حدّه الخ».

    9. ای ما دون غدوة و روحة و بعبارةٍ أخری ما دون اربعة فراسخ.

    10. ای فی المسافة المحدودة للتلقّی المرجوح.

    11. عبارت «لکن قال فی المنتهی الخ»، استدراک از عبارت «ثمّ إنّ حدّ التلقّی أربعة فراسخ كما فی كلام بعض و الظاهر انّ مرادهم خروج الحدّ عن المحدود» می باشد؛ زیرا فرمایش مرحوم علّامه در منتهی، اگرچه مثل کلام بعض سابق، تحدید تلقّی به اربعة فراسخ است، ولی تفاوت آن این است که ظاهر عبارت مرحوم علّامه در منتهی بر خلاف ظاهر کلام آن بعض، دخول حدّ در محدود است، نه خروج آن. دو شاهد بر این مدّعی وجود دارد:

اوّل آنکه مرحوم علّامه در این عبارت می فرمایند: «فکرهوا تلقّی الرکبان الی ذلک الحدّ» و مرحوم شیخ انصاری در مفهوم غایت معتقد هستند در صورتی که غایت، از جنس مغیّی باشد، داخل در مغیّی می باشد و در اینجا، غایة یعنی «حدّ» که همان چهار فرسخ باشد، از جنس مغیّی یعنی تلقّی رکبان بوده و هر دو از قبیل حرکت شخص از مکانی به مکان دیگر به حساب می آیند، لذا از نظر

مرحوم مصنّف، عبارت «فکرهوا تلقّی الرکبان الی ذلک الحدّ» در فرمایش مرحوم علّامه مقتضی دخول غایت و حدّ یعنی اربعة فراسخ در حکم مغیّی و محدود یعنی تلقّی رکبان خواهد بود، نه خروج آن.

دوّم آنکه مرحوم علّامه می فرمایند: «فإن زاد علی ذلک، کان تجارةً و جَلباً» و مفهوم شرط این عبارت آن است که «فإن لم یزد علی اربعة فراسخ، بل کان أربعة فراسخ أو أقل، لم تکن تجارةً و جلباً، بل تکون من التلقّی المکروه» و این مفهوم، مقتضی دخول حدّ یعنی اربعة فراسخ در محدود یعنی تلقّی مکروه می باشد.

اگرچه همانطور که مرحوم مصنّف بیان خواهند نمود، فرمایش ایشان مشتمل بر مسامحه بوده و تعمیم تعلیل مذکور در کلام ایشان، قرینه بر اراده خروج حدّ یعنی اربعة فراسخ از محدود یعنی تلقّی مکروه می باشد.

    12. ای العلّامة رحمه الله فی المنتهی.

    13. ای التلقّی المرجوح.

    14. ای ذلک الحدّ و هو اربعة فراسخ.

    15. ای التلقّی.

    16. ای جلباً للمنفعة و تجارةً صحیحةٌ مستحبّة.

    17. ای و هذه التحدید للتلقّی المرجوح، من جانب علماء الامامیّة، ظاهرٌ لا شبهةَ فیه.

    18. ای بمضیّ المتلقِّی الی اربعة فراسخ او أکثر منها و رجوعه عنها.

    19. ای المتلقِّی.

    20. ای التلقّی علی اربعة فراسخ فصاعداً.

    21. ای العلّامة رحمه الله فی المنتهی.

    22. ای فی تحدید التلقّی المرجوح بما دون اربعة فراسخ».

 

متن کتاب: و التعلیل (1) بحصول السفر الحقیقی (2)، یدلّ على مسامحة فی التعبیر (3)، و لعلّ الوجه فی التحدید (4) بالأربعة (5): أنّ الحصول على الأربعة بلا زیادة و نقیصة نادر، فلا یصلح أن یكون (6) ضابطاً لرفع الكراهة (7) (8)؛

    1. ای تعلیل تحدید التلقّی المرجوح عند الإمامیّة بما دون اربعة فراسخ.

    2. فلا یکون متلقّیاً حتّی یکتسب منفعة تجارة الآخرین، بل یکون تاجراً جالباً لمنفعة تجارة نفسه.

    3. زیرا همانطور که گذشت، مفاد عبارت «فإن زاد علی ذلک، کان تجارةً و جلباً» آن است که در صورتی تلقّی، مکروه نبوده و بلکه تجارت مستحبّ به حساب می آید که بیش از 4 فرسخ باشد، نه بر رأس 4 فرسخ، در حالی که تعلیل ایشان به اینکه در بیش از 4 فرسخ، سفر حقیقی محقّق شده و تجارت محقّق می شود، در تلقّی بر رأس 4 فرسخ نیز صدق نموده و معلوم می شود این عبارت، مشتمل بر مسامحه می باشد و باید به جای آن می فرمودند: «فکرهوا التلقّی الی ما دون ذلک الحدّ، فإن تحقّق الأربعة او زاد علیه، کان تجارةً و جَلباً».

    4. تحدید التلقّی المرجوح عند الإمامیّة بما دون اربعة فراسخ.

    5. مرحوم مصنّف، قبل از این لعلّ، تعلیل را قرینه بر تسامح در تعبیر مرحوم علّامه در منتهی و اراده عدم دخول حدّ اربعة فراسخ در محدود یعنی تلقّی مکروه دانستند، ولی با لعلّ، در صدد توجیه ظاهر این عبارت یعنی دخول حدّ اربعة فراسخ در محدود یعنی تلقّی مکروه بر می آیند؛

حاصل فرمایش مرحوم مصنّف در این لعلّ آن است که شاید اینکه مرحوم علّامه، حدّ اربعة فراسخ را داخل در محدود دانسته اند نه در مقام بیان حکم واقعی باشد، بلکه در مقام بیان مقدّمه علمیّه باشد، یعنی اینکه اگرچه خود چهار فرسخ، خارج از محدوده تلقّی مکروه می باشد، ولی از آنجا که مقدّمه علمیّه تحقّق چهار فرسخ، عبور از چهار فرسخ می باشد، لذا تا از چهار فرسخ عبور نشود، معلوم نمی شود که تلقّی مکروه، منتفی شده و تجارت مستحبّ، محقّق شده است، کما اینکه تا مقداری بالاتر از آرنج در وضو شسته نشود، معلوم نمی شود واجب یعنی شستشوی از آرنج تا نوک انگشتان محقّق شده است، لذا مراد ایشان از تعبیر «فإن زاد علی ذلک، کان تجارةً و جلباً» آن است که «فإن زاد علی اربعة فراسخ، عُلِمَ بتحقّق التجارة و الجلب و انتفاء التلقّی المکروه».

    6. ای الأربعة.

    7. ای لرفع کراهة التلقّی.

    8. لأنّ الضابط یلزم ان یکون معروفاً، لا نادراً.

 

إذ لا یقال (1): إنّه وصل إلى الأربعة إلّا إذا تجاوز عنها (2) و لو یسیراً (3).

فالظاهر أنّه لا إشكال فی أصل الحكم (4) و إن وقع اختلافٌ فی التعبیر فی النصوص (5) و الفتاوى (6).

    1. عبارت «إذ لا یقال الخ»، تعلیل برای صغرای استدلال مرحوم مصنّف یعنی عبارت «انّ الحصول علی الأربعة بلا زیادةٍ و نقیصةٍ نادر» می باشد.

    2. ای عن الأربعة.

    3. فیکون معنی تحدید التلقّی المکروه بالأربعة، التحدید بالناقص عن الأربعة و یکون معنی تحدید التجارة المستحبّة بالأربعة، التحدید بالزائد عن الأربعة.

    4. ای الحکم بکراهة تلقّی الرکبان فیما دون اربعة فراسخ، لا فی الاربعة فصاعداً.

    5. زیرا همانطور که گذشت، برخی نصوص همچون روایت منهال قصّاب، از تعبیر «ما دون غدوةٍ أو روحة» برای تحدید تلقّی مکروه استفاده نمودند و برخی دیگر همچون روایت «انّ حدّ التلقّی روحة، فإذا بلغ إلى أربعة فراسخ، فهو جَلب»، از تعبیر «حدّ التلقّی الروحة» استفاده نموده و حدّ تلقّی را ما دون روحه قرار نداده اند، بلکه نفس روحه قرار داده اند، اگرچه در ادامه همین روایت نیز عبارت «فإذا بلغ الی اربعة فراسخ، فهو جلبٌ» اشاره به آن نموده اند که روحه یعنی اربعة فراسخ، خارج از محدود یعنی تلقّی مکروه می باشد.

    6. زیرا همانطور که گذشت، ظاهر بعضی فتاوی، خروج حدّ اربعة فراسخ از محدود یعنی تلقّی مکروه است در حالی که ظاهر فتوای مرحوم علّامه حلّی در منتهی، دخول حدّ اربعة فراسخ در محدود یعنی تلقّی مکروه می باشد.

logo