« فهرست دروس
درس کتاب المکاسب استاد سید مهدی میرمعزی

1403/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

التنبیه الأوّل، وجوب التفقّه فی مسائل الحلال و الحرام المتعلّقة بالتجارات/تنبیهات البیع /کتاب البیع

 

موضوع: کتاب البیع/تنبیهات البیع /التنبیه الأوّل، وجوب التفقّه فی مسائل الحلال و الحرام المتعلّقة بالتجارات

 

متن کتاب: یكفی فی طلب الاكتساب (1) ما ورد من أنّه «أوحى اللّٰه تعالى إلى داود على نبینا و آله و علیه السلام: یا داود، إنّك نِعْم العبد لولا أنّك تأكل من بیت المال و لا تعمل بیدك شیئاً؛ فبكى علیه السلام أربعین صباحاً، ثمّ ألان اللّٰه تعالى له الحدید و كان یعمل (2) كلّ یوم درعاً و یبیعه بألف درهم، فعمل (3) ثلاثمائة و ستّین درعاً، فباعها (4) و استغنى (3) عن بیت المال ... الحدیثَ» (5)؛

    1. ای وجوب طلب الإکتساب.

    2. ای و کان یصنع داوودُ (ع).

    3. ای داوودُ (ع).

    4. ای تلک الدروع.

    5. به نظر می رسد استدلال به این حدیث برای اثبات وجوب طلب اکتساب برای همه مردم صحیح نباشد، زیرا این روایت در خصوص حضرت داوود (ع) وارد شده است که از انبیاء الهی می باشند و از آن جهت که جنبه الگو برای عوام الناس دارند، احیاناً تکالیف سخت تری برای ایشان جعل شده و از بعضی اموری که اجتناب از آنها برای سایر مردم، منعی ندارد، منع می شوند تا مردم اگر به جهت ظرفیّت کم خود، کم کاری نمایند، حدّ اقلّ واجبات و محرّمات خود را انجام دهند، مثلاً اگر بزرگ مردمی به صورت متعارف اکل نماید، مردم پرخوری می کنند، لذا بر بزرگ قوم اکل عادی نیز ممنوع است و باید به حدّ اقل اکل اکتفا نماید تا مردم او به اکل متعارف بسنده نمایند و مثل تجنّب انبیاء از دنیای حلال و طیّب که سرّ آن این است که اگر انبیاء، به دنیای حلال مشغول شوند، مردم به دنیای حرام مشغول می شوند، لذا انبیاء از دنیای حلال تجنّب می نمایند تا مردم از دنیای حرام تجنّب نمایند؛ سعدی می گوید:

 

با توجّه به این مقدّمه در ما نحن فیه گفته می شود منع حضرت داوود (ع) از اکل از بیت المال و ترک کار یدی ممکن است از باب منع انبیاء از حلال باشد تا مردم دچار حرام نشده و به حرام، به بیت المال، دست درازی نکنند، نه اینکه به معنای این باشد که اکل از بیت المال و ترک کار یدی، فی حدّ نفسه حرام بوده و طلب اکتساب، فی حدّ نفسه واجب می باشد.

 

متن کتاب: و ما أرسله (1) فی الفقیه عن الصادق علیه السلام: «لیس منّا من ترك دنیاه لآخرته، أو آخرته لدنیاه» (2) و أنّ «العبادة سبعون جزءاً أفضلها طلب الحلال» (3).

و أمّا الأخبار فی طلب العلم و فضله فهی أكثر من أن تذكر، و أوضح من أن تحتاج إلى الذكر.

و ذكر فی الحدائق أنّ الجمع بینهما (4) بأحد وجهین:

أحدهما (5) و هو الأظهر بین علمائنا (6)، تخصیص أخبار وجوب طلب الرزق بأخبار وجوب طلب العلم

    1. عبارت «و ما أرسله عن الفقیه الخ»، عطف بر عبارت «ما ورد من أنّه الخ» می باشد ای: «و یکفی فی طلب الإکتساب ایضاً ما أرسله فی الفقیه الخ.

    2. به نظر می رسد استدلال به این حدیث نیز برای اثبات وجوب طلب اکتساب برای همه مردم از جمله طالب علم، صحیح نباشد، زیرا امر دائر است بین طلب اکتساب و ترک تعلّم و طلب علم و گذران زندگی از بیت المال و ترک طلب اکتساب؛ طلب اکتساب و ترک تعلّم مصداق ذیل روایت یعنی ترک آخرت برای دنیا به حساب می آید، ولی طلب علم و گذران زندگی از بیت المال و ترک طلب اکتساب، نه ترک آخرت می باشد تا مصداق ذیل روایت بوده و از این جهت ممنوع باشدو نه ترک دنیا می باشد تا مصداق صدر روایت بوده و از آن جهت ممنوع باشد، بلکه جمع بین دنیا و آخرت خواهد بود.

    3. به نظر می رسد استدلال به این حدیث نیز برای اثبات وجوب طلب اکتساب برای همه مردم از جمله طالب علم، صحیح نباشد، زیرا طلب حلال به واسطه علم از افضل اقسام طلب حلال به حساب می آید، شاهد بر این مطلب آن است که متدیّنین، معلّم، متعلّم، مؤلّف و خطیبی را که به جهت تعلیم، تعلّم، تألیف یا خطابه آنها مبلغی به آنها پرداخت می شود، از زمره کسانی می دانند که در صدد طلب حلال هستند و در صورتی که به وظائف علمی و ارشادی خود عمل نمایند، ایشان را کلّ بر مردم به حساب نمی آورند؛ لذا این روایت دلالت بر وجوب طلب اکتساب بر عالم نخواهد داشت.

    4. ای بین الأخبار الدالّة علی وجوب طلب الاکتساب و الأخبار الدالة علی وجوب طلب العلم فی الدین.

    5. ای احد وجهی الجمع بین هذین الطائفتین من الأخبار.

    6. با توجّه به آنکه هیچ یک از علماء، فتوای به تخصیص ادلّه وجوب کسب مال به ادلّه وجوب طلب علم نکرده اند، مراد از اظهریّت در اینجا، اظهریّت به لحاظ عمل می باشد، زیرا اکثر قریب به اتّفاق فقهاء، مشغول اکتسابات علمی بوده و اشتغال به کسب مال را رها می کرده اند.

 

متن کتاب: و یقال بوجوب ذلك (1) على غیر طالب العلم المشتغل بتحصیله (2) و استفادته (2) و تعلیمه (2) و إفادته (2).

قال (3): «و بهذا الوجه صرّح الشهید الثانی رحمه اللّٰه فی رسالته المسمّاة ب‌ «منیة المرید فی آداب المفید و المستفید» حیث قال فی جملة شرائط العلم: «و أن یتوكّل على اللّٰه و یفوّض أمره إلیه، و لا یعتمد على الأسباب فیوكل إلیها (4) و تكون (4) وبالًا علیه، و لا على أحدٍ من خلق اللّٰه تعالى (5)، بل یلقی مقالید (6) أمره إلى اللّٰه تعالى، یظهر له من نفحات قدسه (7) (8) و لحظات أُنسه (7) (9) ما به یحصل مطلوبه و یصلح به مراده.

    1. ای طلب الرزق.

    2. ای العلم.

    3. ای قال المحقّق البحرانی صاحب الحدائق رحمه الله.

    4. ای الأسباب.

    5. ای و لا یعتمد علی احدٍ من خلق الله تعالی.

    6. «مقالید»، جمع «مِقلاد» به معنای کلید است و در این عبارت، کنایه از اختیار آمده است ای: «بل یلقی مقالید أمره الی الله تعالی».

    7. ای الله تعالی.

    8. «نفحه» به معنای بوی خوش و «قدس» به معنای منزّه بوده از معایب و اعوجاجات می باشد و معنای این عبارت آن است که گویی خداوند متعال روحی در کالبد طالب علم می دمد که طیّب و پاکیزه بوده و از اعوجاجات، انحرافات، مشکلات و سختی ها منزّه و به دور می باشد.

    9. مراد آن است که لحظه لحظه این طالب علم، سرشار از انس با خداوند متعال و انقطاع از خلق الله خواهد شد و این حالات، لذّتی دارد که قابل وصف نیست.

logo