« فهرست دروس
درس کتاب المکاسب استاد سید مهدی میرمعزی

1403/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیر المعدود بالکیل أو الوزن؛ المعیار فی کون الشیء مکیلاً أو موزوناً/اشتراط العلم بقدر المثمن /الشرط الرابع من شروط العوضین: العلم بالعوضین

 

موضوع: الشرط الرابع من شروط العوضین: العلم بالعوضین /اشتراط العلم بقدر المثمن /تقدیر المعدود بالکیل أو الوزن؛ المعیار فی کون الشیء مکیلاً أو موزوناً

 

متن کتاب: هذا كلّه فی المكیل و الموزون.

و أمّا المعدود، فإن كان الكیل أو الوزن طریقاً إلیه (1) (2)، فالكلام فیه (3) كما عرفت فی أخویه (4) (5). و ربما ینافیه (6) التقریر المستفاد من صحیحة الحلبی عن أبی عبد اللّٰه علیه السلام: «أنّه سئل عن الجوز لا نستطیع أن نعدّه؛ فیكال بمكیال ثمّ یعدّ ما فیه (7)، ثمّ یكال ما بقی على حساب ذلك العدد؟ قال: لا بأس به».

فإنّ ظاهر السؤال، اعتقاد السائل عدم جواز ذلك (8) فی غیر حال الضرورة (9)، و لم یردعه (10) الإمام علیه السلام بالتنبیه على أنّ ذلك (8) غیر مختصّ بصورة الاضطرار (9).

    1. ای العدّ.

    2. مثل اینکه ببیند یک کیل گردو، 100 عدد گردو درون خود جا می دهد و از اینجا هر کیل را کاشف از 100 عدد گردو قرار دهد یا اینکه ببیند یک کیلو گردو، 20 عدد گردو می شود و از اینجا هر کیلو گردو را کاشف از 20 عدد گردو قرار دهد.

    3. ای فی المعدود.

    4. ای من المکیل و الموزون.

    5. فکما قلنا بکفایة کیل الموزون اذا جُعِلَ طریقاً الی کشف الوزن و وزن المکیل اذا جُعِلَ طریقاً الی کشف الکیل، نقول بکفایة کیل المعدود او وزنه اذا جُعِلَ طریقاً الی کشف العدّ.

    6. ای ینافی کفایةَ کیل الموزون أو عدّه فی صحّة البیع اذا جُعِلَ الکیل أو الوزن طریقاً الی عدّ المعدود.

    7. ای فی تلک المکیال.

    8. ای کیل المعدود و جعله طریقاً الی عدّه.

    9. ای حال تعسّر العدّ.

    10. ای السائلَ.

 

متن کتاب: لكن التقریر غیر واضح (1)، فلا تنهض الروایة (2) لتخصیص العمومات (3) و لذا قوّى فی الروضة الجواز (4) مطلقاً (5).

و أمّا كفایة الكیل فیه (6) أصالةً فهو مشكلٌ؛ لأنّه (7) لا یخرج (8) عن المجازفة، و الكیل (7) لا یزید على المشاهدة.

و أمّا الوزن (9)، فالظاهر كفایته (10)، بل ظاهر قولهم (11) فی السلَم: «إنّه لا یكفی العدّ فی المعدودات و إن جاز بیعها (12) معجّلًا (13) بالعدّ، بل لا بدّ (14) من الوزن»، أنّه لا خلاف فی أنّه (15) أضبط (16) و أنّه (15) یغنی عن العدّ (17).

    1. زیرا اساساً معلوم نیست که اعتقاد سائل این باشد که در صورت امکان عدّ، وزن اشکال داشته باشد، بلکه احتمال دارد اساساً نسبت به صورت امکان عدّ التفات نداشته و صرفاً التفات سائل به فرض سؤال یعنی عدم امکان عدّ باشد و در این فرض، از کفایة کیل کاشف از عدّ برای صحّت بیع سؤال پرسیده باشد و امام (ع) نیز در همین فرض، پاسخ او را داده باشند بدون اینکه نسبت به فرض امکان عدّ، نفیاً و یا اثباتاً حکمی کرده باشند.

    2. ای صحیحة الحلبی.

    3. ای العمومات الدالّة علی وجوب التقدیر بالمتعارَف الشامل بعمومها للتقدیر بغیر المتعارَف الکاشف عن التقدیر بالمتعارف سواءٌ کان التقدیر بالمتعارَف ممکناً ام متعسّراً، لأنّه کما سبق، التقدیر بغیر المتعارَف الکاشف عن التقدیر بالمُتَعارَف، تقدیرٌ بالمتعارَف فی الحقیقة.

    4. ای جواز بیع المعدود بالکیل اذا جُعِلَ طریقاً الی العدّ.

    5. ای سواءٌ کان العدّ ممکناً ام متعذّرا.

    6. ای فی المعدود.

    7. ای کیل المعدود اصالةً.

    8. ای لا یُخرِجُ بیعَ المعدود.

    9. ای وزن المعدود اصالةً.

    10. ای کفایة وزن المعدود اصالةً عن عدّه فی صحّة بیع المعدود.

    11. ای الفقهاء.

    12. ای بیع المعدودات.

    13. ای نقداً.

    14. ای لا بدّ فی سَلَم المعدود.

    15. ای الوزن.

    16. ای من العدّ.

    17. وجه ظهور این عبارت در اضبط بودن وزن نسبت به عدّ آن است که فقهاء در این عبارت می فرمایند: در بیع نقد که کالای معدود موجود بوده و قابل مشاهده است، عدّ برای تقدیر و تعیین مالیّت کالای معدود کفایت می نماید، ولی در بیع سَلَم که کالای معدود موجود نبوده و قرار است در آینده به مشتری تحویل داده شود، عدّ برای تقدیر و تعیین مالیّت کالای معدود کفایت نمی نماید، زیرا کالای معدود هنوز به وجود نیامده است تا معلوم شود دانه های آن کوچک است یا بزرگ تا با عدّ به ضمیمه مشاهده اوصاف، مالیّت آن تعیین گردد، لذا باید با وزن تقدیر شود تا مالیّت آن کالای معدود کاملاً تعیین شده و بیع آن از مجازفه خارج شود و این دلیل بر آن است که وزن، اضبط از عدّ می باشد، و الّا وجهی نداشت فقهاء در بیع سَلَم، حکم به تعیّن وزن و عدم کفایت عدّ نمایند.

 

متن کتاب: فقولهم (1) فی شروط العوضین: «إنّه لا بدّ من العدّ فی المعدودات» محمولٌ على أقلّ مراتب التقدیر. لكنّه ربما ینافی ذلك (2)

تعقیب بعضهم (1) ذلك (3) بقولهم (1): «و یكفی الوزن عن العدّ»؛ فإنّه (4) یوهِم كونه (5) الأصل فی الضبط (6)، إلّا أن یریدوا هنا (7) الأصالة و الفرعیة بحسب الضبط المتعارف، لا بحسب الحقیقة (8)، فافهم.

    1. ای الفقهاء.

    2. ای حمل قول الفقهاء فی شروط العوضین: «إنّه لا بدّ من العدّ فی المعدودات» علی بیان أقلّ مراتب التقدیر.

    3. قولهم: «إنّه لا بدّ من العدّ فی المعدودات».

    4. ای تعقیب بعضهم قولهم: «إنّه لا بدّ من العدّ فی المعدودات» بقولهم: «و یکفی الوزن عن العدّ».

    5. ای العدّ.

    6. ای کون العدّ اصلاً فی ضبط المعدود و اضبط من الوزن.

    7. ای فی قولهم فی شروط العوضین: «إنّه لا بدّ من العدّ فی المعدودات و یکفی الوزن عن العدّ».

    8. به اینکه گفته شود مراد فقهاء از این عبارت آن است که اصل در ضبط معدودات به لحاظ عرف عقلاء، عدّ بوده و وزن نزد عرف عقلاء یک تقدیر فرعی در معدودات به حساب می آید، نه اینکه مراد ایشان آن باشد که اصل در ضبط معدودات در حقیقت و در عالم واقع، عدّ بوده و عدّ در واقع در معدودات، اضبط از وزن به حساب می آید.

logo