« فهرست دروس
درس کتاب المکاسب استاد سید مهدی میرمعزی

1403/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

اشتراط العلم بقدر المثمن/الشرط الرابع: العلم بالعوضین /شروط العوضین

 

موضوع: شروط العوضین/الشرط الرابع: العلم بالعوضین /اشتراط العلم بقدر المثمن

 

متن کتاب: و الإیراد على دلالة الصحیحة (1) بالإجمال (2)، أو باشتمالها (3) على خلاف المشهور من عدم تصدیق البائع (4) (5)، غیر وجیه؛ لأنّ الظاهر من قوله: «سُمِّیَت فیه كیلا»، أنّه یذكر فیه الكیل، فهی (6) كنایةٌ عن كونه (7) مكیلا فی العادة (8) (9)،

    1. این ایراد را محقّق أردبیلی «رحمة الله علیه» در مجمع الفائدة و البرهان بیان نموده اند.

    2. زیرا معلوم نیست مراد از «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا» ما من شأنه أن یکال است و یا ما سمّی البایع فیه الکیل؟

    3. ای هذه الصحیحة.

    4. «من» در این عبارت، من بیانیّه بوده و بیان از عبارت «خلاف المشهور» می باشد یعنی مشهور قائل به تصدیق بائع در اعلام مقدار مثمن هستند، ولی این روایت بر خلاف مشهور، قائل به عدم تصدیق بائع در مقار مثمن می باشد.

    5. حاصل این اشکال آن است که تعبیر «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا» یا ظهور در تعیین کیل توسّط بایع دارد که در این صورت، روایت دلالت بر عدم تصدیق قول بایع در کیل خواهد داشت که خلاف مشهور می باشد و یا ظهور در تعیین کیل توسّط بایع ندارد که در این صورت روایت مجمل بوده و معلوم نیست مراد از این تعبیر تعیین کیل توسّط بایع می باشد یا به معنای ما من شأنه ان یکون مکیلا می باشد.

    6. ای قوله «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا».

    7. ای الطعام.

    8. فلا إجمال فی معنی الروایة.

    9. ممکن است گفته شود این فرمایش مرحوم مصنّف صحیح نیست، چون واضح است که تعبیر «ما سُمِّیَت فیه کیلاً»، ظهور در اعلام کیل توسّط بایع در معامله دارد، نه «ما من شأنه ان تکون مکیلاً».

در پاسخ گفته می شود اگرچه صحیح است که تعبیر «ما سُمِّیَت فیه کیلا» در این روایت ظهور در اعلام کیل توسّط بایع دارد، نه مکیل بودن مبیع، ولی از آنجا که حضرت این کلام را موضوع برای حکم خود یعنی «فإنّه لا یصلح مجازفة» قرار داده اند، تناسب حکم و موضوع قرینه بر آن خواهد شد که در ظهور موضوع یعنی «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا» تصرّف نماییم و آن را بر خلاف ظاهر آن حمل نموده و بگوییم مراد از این تعبیر، ما من شأنه أن یکون مکیلا می باشد، زیرا واضح است که اگر معنای ظاهری این تعبیر اراده شده باشد، قضیّه «ما أعلم البایع فیه کیل المثمن لا یصلح مجازفة» صحیح نخواهد بود، زیرا تعیین کیل توسّط بایع، بیع را از مجازفه بودن خارج می نماید، أمّا اگر مراد از تعبیر «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا»، ما من شأنه أن یکون مکیلا و به عبارتی مکیل بوده باشد، قضیّه «ما من شأنه ان یکون مکیلا فإنّه لا یصلح مجازفة» صحیح خواهد بود، زیرا واضح است که فروش مکیل بدون کیل، مجازفه می باشد.

به نظر می رسد توجیه مدّ نظر مرحوم مصنّف برای این استظهار، همین توجیه می باشد کما اینکه در آینده با عبارت «فإنّ هذا لا یصدق علیه الجزاف» از همین تناسب حکم و موضوع برای نتیجه گیری و استظهار از روایت در موضوع دیگری استفاده می نمایند.

 

متن کتاب: اللهمّ إلّا أن یقال: إنّ توصیف الطعام بكونه كذلك (1) الظاهر فی التنویع (2)، مع أنّه لیس من الطعام ما لا یكال و لا یوزن إلّا مثل الزرع قائما (3)، یبعّد إرادة هذا المعنى (4) (5)، فتأمّل (6).

و أمّا الحكم بعدم تصدیق البائع، فمحمولٌ على شرائه (7) سواء زاد (8) أو نقص (8)،

    1. ای مکیلا.

    2. زیرا وصف از جمله قیود بوده و قید، ظهور در احترازیّت دارد، نه در توضیحیّت، لذا توصیف طعام در این روایت به مکیل بوده ظهور در آن دارد که طعام بر دو نوع است: یکی طعام مکیل و دیگری طعام غیر مکیل.

    3. و لا یطلق علیه الطعام حتّی یکون من انواع الطعام و یکون تنویع الطعام الی ما یکال و ما لا یکال بقوله (ع): «ما کان من طعامٍ سُمِّیَت فیه کیلاً» صحیحاً.

    4. ای ارادة کون الطعام من شأنه ان یکال من قوله (ع): «ما کان من طعامٍ سمیت فیه کیلاً».

    5. أمّا اگر مراد از تعبیر «سُمِّیَت فیه کیلا»، تعیین کیل توسّط بایع باشد نه مکیل بودن طعام، در این صورت توصیف طعام به این جمله و تنویع طعام به دو نوع، یکی طعامی که کیل آن توسّط بایع تعیین شده است و دیگری طعامی که کیل آن توسّط بایع تعیین نشده است، صحیح خواهد بود؛ در نتیجه روایت دلالت بر عدم تصدیق قول بایع داشته و مخالف با مشهور خواهد بود.

    6. همانطور که مرحوم مصنّف با تعبیر اللهمّ اشاره نمودند، این ادّعا که ظهور وصف «ما کان من طعام سُمِّیَت فیه کیلا» در تنویع طعام با اراده مکیل بودن طعام سازگاری نداشته و بلکه به معنای کیل کردن طعام توسّط بایع می باشد، ادّعائی ضعیف است و وجه ضعف این ادّعا آن است که طعام نیز بر دو نوع است: برخی طعام را با کیل معامله می کنند و برخی با وزن، حضرت در این روایت یکی از این دو نوع را تخطئه کرده و می فرمایند از آنجا که طعام مکیل بوده و در عرف با کیل معامله می شود، لذا باید کیل گردد، نه وزن؛ بنا بر این تنویع طعام به ما یُکال و ما لا یُکال در این روایت ایرادی نداشته و تعبیر «ما کان من طعامٍ سُمِّیَت فیه کیلاً» می تواند به معنای مکیل بودن طعام باشد.

    7. ای شراء العدل.

    8. ای عمّا یقوله البایع.

 

متن کتاب: خصوصا إذا لم یطمئنّ بتصدیقه (1) (2)، لا شرائه (3) على أنّه (4) القدر المعین الذی أخبر به البائع؛ فإنّ هذا (5) لا یصدق علیه الجزاف.

قال فی التذكرة: لو أخبره (6) البائع بكیله (7)، ثمّ باعه (8) بذلك الكیل (9)، صحّ عندنا.

و قال فی التحریر: لو أعلمه (1) بالكیل (9)، فباعه (8) بثمن، سواء زاد أو نقص (10)، لم یجز (11).

    1. ای البایع.

    2. تعبیر «خصوصاً» برای اشاره به فرد جلیّ می باشد و اشاره به آن دارد که حتّی اگر مشتری اطمینان به تصدیق بایع در مقدار کیل یا وزنی که اعلام می نماید داشته باشد نیز خرید کالا از بایع با این نیّت که مبلغی مشخّص را در مقابل مبیع قرار داده و راضی به پرداخت این مبلغ در مقابل این مبیع باشد، چه مبیع بیش از مقداری باشد که بایع اعلام کرده است و چه کمتر از آن، بیع جزاف بوده و صحیح نمی باشد، زیرا در این فرض، اگرچه مشتری مطمئنّ است که کیل یا وزنی که بایع اعلام کرده است، مطابق واقع و صحیح می باشد، ولی قصد او آن است که ثمن را در مقابل مبیع قرار دهد، چه مقدار مبیع کمتر از مقدار اعلامی بایع باشد و چه بیشتر و این بالوجدان جزاف خواهد بود.

    3. ای شراء العدل.

    4. ای العدل.

    5. ای شراء العدل علی أنّه القدر المعیّن الذی أخبر به البائع.

    6. ای المشتری.

    7. ای کیل المثمن أنّه کم کیله.

    8. ای باع المثمن.

    9. ای بذلک الکیل الذی أخبره البائع.

    10. ای سواءٌ زاد المثمن عمّا أعلمه البائع کیلا أو نقص عنه.

    11. ای لم ینفذ البیع و لم یصحّ.

 

متن کتاب: و أمّا نسبة الكراهة إلى هذا البیع (1) (2)، فلیس فیه ظهورٌ فی المعنى المصطلح (3) یعارض (4) ظهور «لا یصلح» و «لا یصحّ» فی الفساد (5).

    1. ای بیع المجازفة و هو بیع ما یکال بلا کیل.

    2. ای حیث قال (ع): «هذا ممّا یکره من بیع الطعام».

    3. ای المعنی المصطلح من الکراهة.

    4. «یعارض» منصوب به نزع خافض می باشد ای: «حتّی یعارض الخ».

    5. زیرا گرچه کراهت در عرف متشرّعه اصطلاحی خاصّ در مقابل حرمت می باشد، ولی در لغت و عرف به معنای حرمت استعمال شده است.

logo