1403/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
الانصراف/الفصل الثانی فی مقدّمات الحکمة /المقصد الخامس: فی المطلق و المقیّد و المجمل و المبیّن
موضوع: المقصد الخامس: فی المطلق و المقیّد و المجمل و المبیّن/الفصل الثانی فی مقدّمات الحکمة / الانصراف
متن کتاب: ثم إنه قد انقدح بما عرفت من توقف حمل المطلق على الإطلاق فيما لم يكن هناك قرينة حالية أو مقالية (1)، على قرينة الحكمة (2) المتوقفة (3) على المقدمات المذكورة، أنه (4) لا إطلاق له (5) فيما كان له (5) الانصراف إلى خصوص بعض الأفراد أو الأصناف، لظهوره (6) فيه (7) (8) (9)؛ أو كونه (10) متيقنا منه (11) و لو لم يكن (12) ظاهرا فيه (7) بخصوصه (13) حسب اختلاف مراتب الانصراف؛
1. ای قرینةٍ حالیّةٍ او مقالیّةٍ علی ارادة الاطلاق.
2. «علی قرینة الحکمة»، جار و مجرور و متعلّق به «توقّف» در عبارت «توقّف حمل المطلق علی الاطلاق الخ» می باشد.
3. ای المتوقّفة تلک القرینة للحکمة.
4. عبارت «أنّه لا اطلاق الخ»، فاعل برای «انقدح» می باشد.
5. ای للمطلق.
6. ای لظهور المطلق.
7. ای فی بعض الأفراد أو الأصناف.
8. منشأ این ظهور لفظی، کثرت استعمال لفظ مطلق در بعض افراد یا بعض اصناف مطلق می باشد به گونه ای که این کثرت استعمال، باعث انس ذهنی شده و به محض ذکر لفظ مطلق، آن فرد خاصّ یا آن صنف خاصّ به ذهن مخاطب می آید بدون اینکه نیازی به بیان زائد و تقیید وجود داشته باشد.
9. فلا یتحقّق المقدّمة الثانیة من مقدّمات الحکمة و هو عدم وجود ما یوجب التعیین.
10. ای کون بعض الأفراد أو الأصناف.
11. ای من اللفظ المطلق.
12. ای و لو لم یکن اللفظ المطلق.
13. فلا یتحقّق المقدّمة الثالثة من مقدّمات الحکمة و هی عدم وجود القدر المتیقَّن فی مقام التخاطب.
متن کتاب: كما أنه منها (1) (2) ما لا يوجب ذا (3) و لا ذاك (4)، بل يكون (5) بدويا زائلا بالتأمل؛ كما أنه منها (1) ما يوجب الاشتراك (6) أو النقل (7).
1. ای من مراتب الانصراف.
2. مرحوم شیخ انصاری در مطارح الانظار، شش مرتبه برای انصراف ذکر نموده اند که مرحوم مصنّف به پنج مرتبه از آنها اشاره می نمایند.
مرتبه اوّل، انصراف خطوری می باشد به این معنا که به محض استعمال لفظ مطلق، فردی خاصّ از افراد مطلق یا صنفی خاصّ از اصناف آن به ذهن مخاطب خطور می نماید، بدون اینکه این خطور، موجب تردید مخاطب در اراده اطلاق شود؛ مثلاً برای کسی که در کنار فرات زندگی می کند، با استعمال لفظ «ماء» که لفظی مطلق می باشد، ماء فرات به ذهن او خطور می نماید با اینکه یقین دارد مراد از لفظ «ماء»، خصوص ماء فرات نبوده و بلکه مطلق ماء می باشد.
مرتبه دوّم، انصراف تشکیکی بدوی می باشد به این معنا که با استعمال لفظ مطلق، شکّ می شود آیا فرد یا صنفی خاصّ از آن اراده شده است یا خیر؟، ولی با اندکی تأمّل، این شکّ مرتفع شده و یقین حاصل می شود آن فرد یا صنف خاصّ ارده نشده و بلکه اطلاق اراده شده است.
مرتبه سوّم، انصراف تشکیکی مستقرّ می باشد به این معنا که با استعمال لفظ مطلق، شکّ می شود آیا فرد یا صنفی خاصّ از آن اراده شده است یا خیر؟ و بر خلاف مرتبه دوّم از مراتب انصراف، این شکّ به حدّی قوی می باشد که با تأمّل نیز زائل نشده و موجب حصول قدر متیقّن در مقام تخاطب می گردد به گونه ای که این قدر متیقّن در مقام تخاطب، مانع از اراده اطلاق خواهد گردید.
مرتبه چهارم، انصراف ظهوری است به این معنا که لفظ مطلق، به جهت کثرت استعمال در فرد و یا صنفی خاصّ، انس ذهنی با آن فرد و یا صنف خاصّ پیدا می نماید به گونه ای که وقتی بدون قرینه استعمال می شود، ظهور در اطلاق پیدا نکرده و بلکه ظهور در خصوص همان فرد یا صنف خاصّ پیدا می کند.
مرتبه پنجم، انصراف موجب اشتراک لفظی است به این معنا که کثرت استعمال لفظ مطلق در فرد و یا صنفی خاصّ، به حدّی می باشد که موجب وضع این لفظ برای آن فرد و یا صنف خاصّ در کنار وضع آن برای مطلق می گردد و لذا لفظ مطلق، مشترک لفظی شده و دو معنای موضوعٌ له خواهد داشت: یکی معنای مطلق و دیگری معنای منصرفٌ الیه.
و مرتبه ششم، انصراف موجب نقل لفظ است به این معنا که کثرت استعمال لفظ مطلق در فرد و یا صنفی خاصّ، به حدّی می باشد که نه تنها موجب وضع این لفظ برای آن فرد و یا صنف خاصّ می گردد، بلکه موجب هجر این لفظ از معنای موضوعٌ له سابق خود یعنی اطلاق شده و لفظ مطلق از معنای اطلاق به معنای منصرفٌ الیه، نقل می گردد.
مراتب مذکور برای انصراف، از اضعف به اقوی مرتّب شده اند به گونه ای که دو مرتبه اوّل، اساساً مانع از اطلاق نخواهند گردید، مرتبه سوّم و چهارم مانع از اطلاق می شوند و دو مرتبه آخر، صلاحیّت لفظ مطلق برای اطلاق را رفع می نمایند به گونه ای که موجب می شوند این لفظ، اساساً مقتضی اراده اطلاق را نداشته باشد.
مرحوم مصنّف در میان این شش مرتبه، به پنج مرتبه از مراتب انصراف اشاره می نمایند، با عبارت «لظهوره فيه» به مرتبه چهارم از مراتب انصراف یعنی انصراف ظهوری، با عبارت «أو كونه متيقنا منه و لو لم يكن ظاهرا فيه بخصوصه»، به مرتب سوّم از مراتب انصراف یعنی انصراف تشکیکی مستقرّ، با عبارت «كما أنه منها ما لا يوجب ذا و لا ذاك، بل يكون بدويا زائلا بالتأمل» به مرتبه دوّم از مراتب انصراف یعنی انصراف تشکیکی بدوی و با عبارت «كما أنه منها ما يوجب الاشتراك أو النقل» به مرتبه پنجم و ششم از مراتب انصراف یعنی انصراف اشتراکی و انصراف نقلی اشاره می نمایند و به قسم اوّل از مراتب انصراف یعنی انصراف خطوری به جهت عدم اهمّیّت آن هیچ اشاره ای نمی کنند.
3. ای لا یوجب ظهوراً للفظ المطلق فی بعض افراده أو بعض اصنافه.
4. ای و لا یوجب کون بعض افراده أو بعض أصنافه قدراً متیقّناً من اللفظ المطلق فی مقام التخاطب.
5. ای الانصراف.
6. ای کون لفظ المطلق مشترکاً لفظیّاً بین ما وضع له من الماهیّة المبهمة فی اسم الجنس و الحصّة الکلّیّة المقیّدة بالوحدة فی النکرة و بین المنصرف الیه، فیکون موضوعاً لمعنیین بوضعین، تارةً وُضِعَ لمعناه من الماهیّة المبهمة فی اسم الجنس و الحصّة الکلّیّة المقیّدة بالوحدة فی النکرة و تارةً وُضِعَ لما ینصرف الیه.
7. ای انتقال لفظ المطلق عمّا وضع له من الماهیّة المبهمة فی اسم الجنس و الحصّة الکلّیّة المقیّدة بالوحدة فی النکرة الی المعنی المنصرف الیه بأن یوجب الانصراف، زوال وضع المطلق لما وضع له من الماهیّة المبهمة فی اسم الجنس و الحصّة الکلّیّة المقیّدة بالوحدة فی النکرة و حدوث وضع المطلق للفرد المنصرف الیه.
متن کتاب: لا يقال كيف يكون ذلك و قد تقدم أن التقييد لا يوجب التجوز في المطلق أصلا (1).
فإنه يقال مضافا إلى أنه (2) إنما قيل، لعدم استلزامه (3) له (4)، لا عدم إمكانه (5)، فإن استعمال المطلق في المقيد (6) بمكان من الإمكان، إن كثرة (7) إرادة المقيد (8) لدى إطلاق المطلق و لو بدالٍّ آخر (9) ربما تبلغ بمثابة (10) تُجِب له (11) مزية أنس (12) كما في المجاز المشهور (13) أو تعينا و اختصاصا به (14) كما في المنقول بالغلبة، فافهم.
1. ای لا یقال کیف یکون من مراتب الانصراف، ما یکون ظاهراً فی المعنی المنصرف الیه او یکون المنصرف الیه، متیقّناً منه، فیکون من استعمال المطلق فی المقیّد مجازاً و قد تقدّم أنّ التقیید و استعمال المطلق فی المقیّد، استعمالٌ حقیقیٌّ و لا یوجب التجوّز فی المطلق اصلاً، فیکون ما تقدّم من أنّ التقیید و استعمال المطلق فی المقیَّد، استعمالٌ حقیقیٌّ و لا یوجب التجوّز فی المطلق اصلاً دلیلاً علی عدم کون المرتبة الثالثة و الرابعة من مراتب الانصراف، مانعة عن ارادة الاطلاق؛
و کذلک کیف یکون من مراتب الانصراف، ما یکون موجباً للاشتراک أو النقل و قد تقدّم انّ التقید و استعمال المطلق فی المقیّد، استعمالٌ حقیقیٌّ فیما وضع له، لا استعمالٌ للفظ المطلق فی معنیً آخر و هو المعنی المنصرف الیه حتّی یصحّ فرض الاشتراک أو النقل فیه، فیکون ما تقدّم من أنّ التقیید و استعمال المطلق فی المقیّد، استعمالٌ حقیقیٌّ و لا یوجب التجوّز فی المطلق اصلاً دلیلاً علی عدم کون المرتبة الخامسة و السادسة من مراتب الانصراف، موجبةً لعدم کون المطلق مقتضیاً للاطلاق.
2. ای کون التقیید لا یوجب التجوّز فی المطلق اصلاً.
3. ای تقیید المطلق.
4. ای للتجوّز.
5. ای لا لعدم امکان التجوّز فی التقیید.
6. ای استعمال المطلق فی المقیَّد مجازاً، لا بتعدّد الدالّ و المدلول.
7. عبارت «إنّ کثرة ارادة المقیّد الخ»، مقول قول برای «فإنّه یقال» و جواب دوّم مرحوم مصنّف از این اشکال می باشد؛
همانطور که روشن است، پاسخ اوّل مرحوم مصنّف که با «مضافاً الخ» به آن اشاره می نمایند، پاسخی حلّی بوده و مبنای مرحوم مصنّف در این پاسخ در نقطه مقابل اشکال مستشکل قرار دارد، زیرا مستشکل مدّعی است استعمال لفظ مطلق در مقیّد، نمی تواند مجاز باشد، در حالی که مرحوم مصنّف در این پاسخ اثبات می نمایند که استعمال لفظ مطلق در مقیّد، می تواند مجاز بوده باشد.
و امّا پاسخ دوّم مرحوم مصنّف که در اینجا با عبارت «إنّ کثرة ارادة المقیّد الخ» به آن اشاره می نمایند، پاسخی جدلی بوده و بر فرض پذیرش مبنای مستشکل یعنی عدم امکان مجازی بودن استعمال لفظ مطلق در مقیّد می باشد و مرحوم مصنّف در این پاسخ می فرمایند: بر فرض آنکه پذیرفته شود مراد اصولیّون از اینکه گفته اند استعمال مطلق در مقیّد مجاز نمی باشد، استحاله مجاز بودن استعمال مطلق در مقیّد باشد گفته می شود مرتبه سوّم تا ششم انصراف، نیازمند استعمال مجازی مطلق در مقیّد نیست تا عدم امکان استعمال مجازی مطلق در مقیّد، دلیل بر عدم مانعیّت انصراف از اطلاق در مرتبه سوّم و چهارم و عدم وجود مقتضی اطلاق در مرتبه پنجم و ششم گردد، بلکه به صرف کثرت استعمال حقیقی مطلق در مقیّد به تعدّد دالّ و مدلول نیز موجب تحقّق انس ذهنی میان لفظ مطلق و فرد یا صنف منصرفٌ الیه شده و این انس در مرتبه حدّ اقلیّ خود یعنی مرتبه سوّم، صرفاً موجب ایجاد قدر متیقّن در مقام تخاطب می گردد، در مرتبه ای قوی تر یعنی مرتبه چهارم، صرفاً موجب ظهور لفظ مطلق در اراده فرد یا صنف منصرفٌ الیه می شود، در مرتب ای قوی تر یعنی مرتبه پنجم، موجب اشتراک لفظی لفظ مطلق میان معنای مطلق و معنای فرد یا صنف منصرفٌ الیه می شود و در مرتبه حدّ اکثری خود یعنی مرتبه ششم، موجب نقل لفظ مطلق از معنای مطلق به معنای فرد یا صنف منصرفٌ الیه می گردد بدون اینکه در هیچکدام از مراتب، از استعمال لفظ مطلق در مقیّد، مجاز لازم بیاید.
8. ای المقیّد الخاصّ و هو الفرد أو الصنف المنصرف الیه لفظ المطلق.
9. ای و لو لم یکن ارادة المقیّد من نفس لفظ المطلق باستعمال المطلق فی المقیّد مجازاً، بل یکون ارادة المقیّد بتعدّد الدالّ و المدلول بأن یکون المطلق دالّاً علی اصل الماهیّة فی اسم الجنس أو الحصّة الکلّیّة المقیّدة بالوحدة فی النکرة و القرینة اللفظیة مثلاً دالّاً علی ارادة فردٍ خاصٍّ او حصّةٍ خاصّة من هذه الماهیّة او الحصّة الکلّیّة.
10. ای بدرجةٍ.
11. ای للمقیَّد الخاصّ و هو الفرد أو الصنف المنصرف الیه لفظ المطلق.
12. ای مزیّة انسٍ ذهنیٍّ بلفظ المطلق علی وجهٍ یتبادر المقیّد المنصرف الیه بالذهن عند استعمال المطلق.
13. واضح است که مجاز مشهور در عبارت «کما فی المجاز المشهور»، مثال برای حصول انس به واسطه کثرت استعمال حقیقی مطلق در مقیّد به تعدّد دالّ و مدلول نیست که مرحوم مصنّف در جواب دوّم خود، مدّعی آن هستند، بلکه مراد مرحوم مصنّف آن است که همانطور که در مجاز مشهور، کثرت استعمال مجازی مطلق در مقیّد، موجب انس ذهنی لفظ مطلقّ به معنای مجاز مشهور و ظهور مطلق در مجاز مشهور می شود، در کثرت استعمال لفظ مطلق در مقیّد به تعدّد دالّ و مدلول نیز همین انس ذهنی بین لفظ مطلق و معنای فردی که لفظ مطلق به تعدّد دالّ و مدلول، حقیقةً به کثرت در آن استعمال شده است را ایجاد نموده و موجب ظهور لفظ مطلق در این فرد خواهد گردید.
14. ای تعیّنا و اختصاصاً للفظ المطلق بالفرد أو الصنف المنصرف الیه وضعاً.