1404/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع شناسی بانکداری اسلامی/بانکداری اسلامی /فقه مقارن
موضوع: فقه مقارن/بانکداری اسلامی /موضوع شناسی بانکداری اسلامی
روش بحث
دو شیوه میتوان برای پرداختن به بانکداری اسلامی در نظر گرفت.
1. شیوه رایج: شیوهای که اکنون در مطالعات، مقالههای فقهی، کنفرانسها یا حتی درسهای خارج رایج است. در این شیوه، به سراغ قراردادهای اسلامی میرویم؛ زیرا میخواهیم بانکداری اسلامی را ارائه کنیم. سریع به دنبال قراردادهایی مانند مضاربه، قرض و غیره میرویم و مطرح میکنیم که بانکداری غیر اسلامی بر اساس ربا است. اما ما بر اساس عقود و قراردادهای اسلامی بنا میکنیم. یعنی تا میگویند بانکداری اسلامی، فوری سرفصلهایی مانند مضاربه، عقد قرض، چگونگی آوردن اینها در چهارچوب بانکداری یا نظام وکالت و غیره به ذهن میآید. البته بین شیعه و سنی هم اختلافهایی در این زمینه وجود دارد.
2. شیوه مطلوب: (یعنی شیوهای که برای این کلاس مطلوب است). در این شیوه، ابتدا باید ببینیم که بانک سطوح و لایههایی دارد. لایههای بانک را شناسایی کنیم، کارکرد هر لایه را بدانیم، جایگاه هر سطح را از حیث تخصصی بشناسیم و نکات دیگر را بررسی کنیم. بنابراین، در این شیوه، ابتدا سطحشناسی میکنیم و میگوییم بانک دارای این سطوح است با این کارکردها و جایگاهها. اگر این را شناختید، آن وقت میتوانید بانکداری را در قالب اسلامی بریزید؛ یعنی با همان سطوح، اما اسلامی، نه اینکه فقط یک عقد مضاربهای درست کنید؛ این کافی نیست. آن وقت مضاربه، قرض، وکالت و هر چیز دیگری جایگاه واقعی خود را در کنار مولفههای دیگر پیدا میکنند. سود و بهره نیز جایگاه خود را بر اساس نگاه اسلامی پیدا میکنند و از حالت ربوی خارج میشوند.
یک سری موضوعات هم هست که اکنون در بانک، در آن سطحبندی که نسبت به بانک انجام میدهیم، وجود دارند و خیلی مهم هستند؛ پایه و قوامبخش به بانک هستند، اما در فقه اسلامی محل بحث قرار نمیگیرند یا اگر میگیرند، در برخی دیدگاهها، ولی به صورت کلان محل توجه نیستند. اگر آنها محل توجه قرار نگیرند، شما نمیتوانید بانک را اسلامی کنید به آن معنای دقیقش. این شیوه مطلوب است که در واقع مشاهده کردید، ما دو کار میکنیم: یک نگاه تخصصی لایهشناس متعلق و متوجه به بانک رایج (بانک مدرن و متعارف) ارائه میکنیم و نشان میدهیم؛ سپس در مرحلهای به سمت فقه و اسلام میرویم و میبینیم چگونه میشود آن را با آن لایهها و سطوح آورد.
سیر بحث
الف. موضوع شناسی. این موضوعشناسی که عرض میکنم، دو نوع است: موضوعشناسی کل بانکداری و موضوعشناسی خرد در هر جا که وارد میشویم. موضوعشناسی کلان، پیش از ورود به بحثهای فقهی باید صورت گیرد.
پرسشهای کلان موضوع شناسی: پرسشهای بنیادین در این موضوعشناسی این است که اصلاً بانک چیست؟ نگاه کلان به خود بانک، چه سطوح و لایههایی دارد؟ اگر بخواهیم آن لایه را به شکل تخصصی تعریف یا ایجاد کنیم، چه باید کرد؟ رابطه سطوح باید مشخص شود و جایگاه هر یک.
دوم بازآفرینی بر اساس شریعت است. وقتی ساختار بانکداری را شناختید، به سمت بازآفرینی میروید که همه عقود را در جایگاه واقعی شناسایی کنید؛ سود و بهره همینطور. سایر موضوعات بانکی که در نگاههای کنونی مهجور مانده و توجه به آنها نمیشود یا در حاشیه است و فقط اسم خشکی از آنها برده میشود، ما در این بحث جدید به آنها میپردازیم انشالله.
حالا یک نگاهی به ساختار بانکداری مدرن یا متعارف داشته باشیم. توضیح میدهیم؛ الان صرفاً فقط یک مرور است و بعد هر یک از اینها را ممکن است دو سه جلسه گیر این موضوعشناسی باشیم تا این را ارائه کنیم. باید تصویر اولیه بدهیم؛ سپس در مرحله بعدی، وارد حکمشناسی یا بازآفرینی این مؤلفه مربوط به بانکداری مدرن یا متعارف شویم و بازسازی و نظریهپردازی آن لایهها بر اساس شریعت اسلامی و نگاه اسلام.
سطوح بانک
در یک نگاه، بانک در یک مدل یا الگو، سه سطح دارد. کل بانکداری امروزی سه سطح دارد: هسته اصلی دارد، شئون و امور جانبی دارد و حکمرانی بانکداری است. پس ما الان سه لایه برای بانکداری در نظر گرفتیم که هر بانکی بر اساس این (بانکهای مدرن) شکل میگیرد. اگر بر این اساس شکل بگیرد، موفق است؛ اگر شکل نگیرد یا اصلاً شکل نمیگیرد (مثلاً هسته اصلی نداشته باشد)، یا اگر داشته باشد ولی شئون جانبی نداشته باشد، نمیتواند بهروز باشد؛ اگر حکمرانی نداشته باشد، اصلاً مقررات و نگاه و فلسفه وجودیاش را نمیتواند محقق کند.
1.هسته اصلی: در واقع آن چیزی است که هستیبخش به بانک است؛ یعنی قوام میدهد. معنایش این است که عناصری است که موجودیت بانک در گرو این هسته است. اگر این عناصر نباشد، ماهیت بانکداری دچار فروپاشی میشود؛ حذف شود یعنی چیزی به نام بانک از حیث علمی و عملی دیگر وجود ندارد. به تعبیر دیگر، ارکان ماهوی هستند؛ بانک بدون آنها قابل تصور نیست. به تعبیر طلبگی خودمان، شرط لازم برای هرگونه بازشناسی یا تعریف از بانکداری است؛ یعنی اگر بخواهیم بشناسیمش، شرط لازم در حین مطالعه است. برای خود بانک، مقوم و مؤلفه است.
ارکان هستۀ اصلی
1.1 تجهیز و تخصیص منابع: جذب سپردهها و اعطای تسهیلات به عنوان کارکرد اصلی واسطهگری مالی؛ چون بانک نقش واسطهگری دارد. دو کار دارد: تجهیز و تخصیص (بعد توضیح میدهیم؛ البته اینجا فقط مرور است).
1.2سود و بهره: قیمت پول یا سرمایه که مبنای ارزشگذاری خدمات بانکی است (البته بعد میگوییم اسلام در این رابطه باید دیدگاهش چه باشد؛ ما فعلاً بانکداری متعارف را میگوییم).
1.3 مدیریت و پوشش ریسک: یعنی شناسایی، ارزیابی و کنترل ریسکهای مالی و اعتباری برای حفظ ثبات و سودآوری.
فقدان هر رکن مساوی است با عدم تشکیل بانک یا تشکیل شدنش و به بحران افتادن و به گل نشستن آن.
این هسته اصلی بود که گفتیم سه سطح دارد؛ اما خود هسته اصلی رکن و زیر پوشش قرار میدهد (اجمالاً و اشارتاً ملاحظه فرمودید).
2.شئون و امور جانبی: یعنی کارکردهای حمایتگر یا ساپورتکننده؛ یعنی بانک با آن هسته اصلیاش کمک میکند و تقویت میکند و بهروز میکند. به تعبیر دیگر، این لایه دوم، پوستهای پیرامون هسته است؛ پوسته حفاظتکننده و حمایتکننده. در ذات بانکداری نیست (مؤلفه نیست)، اما کارایی میدهد، دوام میبخشد، امکان میدهد راهش را پیش بگیرد و جلو برود.
عناصر امور جانبی
- نوآوری و فناوری: بانکداری دیجیتال، فناوری مالی، هوش مصنوعی، بلاکچین.
- شمول مالی و تجربه مشتری: توسعه دسترسی به خدمات مالی، بهبود کیفیت تعامل با مشتری.
- پایداری و مسئولیت اجتماعی.
- بینالمللی شدن و ارتباط مالی جهانی.
- ابزارهای مالی نوین.
اینها هم بعد توضیح داده میشود؛ صرفاً بانکداری اسلامی چه جایگاهی برای اینها دارد (بعد توضیح میدهیم؛ ما فعلاً میخواهیم بانکداری مدرن و مؤلفههایش را بشناسیم). یک مرحله داریم: مرحله بازآفرینی؛ هنوز واردش نمیشویم؛ صرفاً موضوعشناسی داریم. بانک را رقابتی، پذیرنده، پاسخگو میکند؛ کارایی و کارآمدی میبخشد؛ اگرچه در مؤلفههای بانک اینها حضور ندارند.
3.حکمرانی بانکداری: این قسیم آن دو تا نیست؛ چون حکمرانی هر دو مرحله را تحت مدیریت، نظارت و راهبری قرار میدهد. سطحی فراتر از هسته و شئون است؛ حکمرانی قرار دارد. هم هسته و هم شئون (هر دو که قبلاً بود) ذیل حکمرانی. سطحی که وظیفه تنظیم، نظارت و جهت دادن به کل نظام بانکی را بر عهده دارد. در واقع یک وظیفه جانبی نیست؛ یک شأن فراگیر و راهبردی است. هر جایی به حکمرانی نیاز دارد، از جمله بانک. حالا حکمرانی اسلامی چگونه است؟ مثلاً در حکمرانی اسلامی، هیئت نظارت فقهی دارید (مثال میزنم). در بانکداری غیر اسلامی، فقه آنجا به معنای نظارت فقهی نیست؛ یعنی چه؟ هیئت نظارت فقهی چه مؤلفههایی دارد؟ این حکمرانی غیر از نظارت، مراحل بعدی دارد.
در مؤلفههای اصلی این حکمرانی، چند مؤلفه اصلی به چشم میخورد که صرفاً الان فقط عباراتشان را ذکر میکنیم:
مولفههای حکمرانی:
- حاکمیت شرکتی: ساختار تصمیمگیری و نظارت درون بانکی.
- کفایت سرمایه: تضمین پایداری مالی از طریق سرمایههای کافی (این یک کار اجرایی حکمرانی است).
- شفافیت و گزارشگری.
- انطباق با مقررات و شریعت (شریعت مربوط به دیدگاه اسلامی است، ولی مقررات و قوانین است).
- نظارت کلان: که خودش دارای ارکانی است؛ مثلاً نظارت بانک مرکزی، استانداردهای بینالمللی، گزارشگری مالی (که میگویند IFRS؛ نه اینکه از بیرون نظارت میکنند؛ در واقع FATF نیست، آن نظارت از بیرون است. این یک چیز دیگر است؛ آن هم باید بخش فقهی بشود نسبت بهش، ولی این مقصود قوانین است؛ نه یک استاندارد که تعریف شده، شما باید این را بر اساس فقهتان بومی و بازسازی کنید. یک قانون است، نظارت نیست؛ یک دستورالعمل است که بانک رعایت کند).
میشود در یک نگاه سریع، مدل مفهومی. پس اینجور بود که هسته اصلی (تجهیز و تخصیص منابع، سود، مدیریت ریسک)، لایه دوم (نوآوری، تجربه مشتری، پایداری، جهانیسازی و ابزارهای مالی نوین) و سوم لایه تنظیمگر ناظر که بر دو لایه پیشین است. در سه لایه: لایه هسته، لایه پیرامونی و لایه کلان که حکمرانی است. در یک نظم اینجوری باید به آن توجه کرد.
فایده روش سه لایه ای: یک روش معهود رایج سنتی که الان وقتی کتابی مینویسند یا درسی القا میشود یا مقالهای به سمتش میرود یا غیره، آن یک روش است. این هم یک روش است که ما آمدیم سهلایهای کردیم. این چه فایدهای دارد؟ یک مروری هم بر فوایدش به این صورت:
1.فایده اول: اگر ما این روش را به کار بگیریم، یعنی اگر به کار نگیریم، نمیدانیم کدام بخش ماهیت و رکن اصلی بانکداری است و کدام فرعی. اگر بدانید، هنگام مراجعه به روایات، روایات را با یک نگاه اینگونهای (ماهیتهای اصلی و نگاههای استخراجی) میکنید؛ قابل عرضه به جهان امروز است، قابل پیاده شدن برای ما که آن مقدمات را دقیق داریم.
نظریه شهید صدر در روش بحث: یک نظریه شهید صدر دارد که میگوید تفسیر موضوعی؛ اول برو ببین چه تخصصی وجود دارد، بعد با آن بیا به سمت قرآن ببین قرآن راجع به آن نگاه تخصصی چه میگوید؛ تعدیل میکند، عوض میکند یا افقی باز میکند، میفهمید، کشف میکنید. این هم همینجور است؛ شما در واقع رکن اصلی و اجزای فرعی را وقتی تشخیص دهید، روایات را بهتر فهم میکنید؛ میگویید لایه اصلیاش این است، دارد میگوید لایه فرعیاش آن است. نظریهتان درهم برهم نمیشود. تا هنگام مراجعه به روایات و منابع شریعت، با نگاه به جایگاه اصلی آنها را بررسی کنید. مثلاً کدام بخش در شمار امور فرعی قرار میگیرد که جایگاهشان با توجه به فرعی بودن فهم کنیم. اگر این نباشد، دچار خلط میشویم؛ ممکن است یک فرعی را اصلی کنیم و اصلی را فرعی، و حتی ممکن است اصلی گم شود. چون به فرعیها میپردازید و ول میکنید، بعد میخواهید بانکداری اسلامی ایجاد کنید، میبینید جواب نمیدهد؛ اصل کاری را نرفتید به سمت شریعت که مابهازای شریعتی بدهد. آمدهاید روی حاشیهها تمرکز کردهاید؛ بعد که میخواهید اجرا شود، بانکداری قوام و شکل نگرفته، راه نمیافتد. این بانکداری بحث حساسی است؛ اینجوری نیست که با دو سه کار خیال کنید درست میشود. این باید کلش را بروید سراغ شریعت با یک نظم تخصصی اینجور چیزی.
پس فایدهاش این است که شما تفکیک میکنید و تمیز بین العناصر الماهویه والعناصر الجانبیه والعناصر المتعلقه بالحکمرانی. اگر حکمرانی نباشد اصلاً شکل نمیگیرد؛ یک قانون روی زمین است. اگر مقومات نباشد اصلاً بانک اسمش بانک میشود دیگر واقعیت بانکی ندارد. اگر جانبی هم نباشد نمیتواند حرکت کند. مثل این است که یک آدمی باشد، بعد بگویند شما از اینجا تا مثلاً تهران سوار یک مرکب شو برو؛ نمیشود، باید سوار ماشین شود برود. آنها امور جانبی است: بهروزسازی، دیجیتالی کردن و هوش مصنوعی؛ اینها اگر دیگر دارد میآید، میدان شما عقب میمانید. امور اصلی، جانبی و حکمرانی؛ هر سه را باید داشته باشد.
2.فایده دومش هم این است که محورهایی دارد بانکداری که اینها الان در مطالعات اسلامی مغفول مانده است؛ به آن نمیپردازیم. این مسیر فضایی میدهد و مجالی میبخشد که شما آن موضوعات و محورهای بحثی را بیاورید و اضافه کنید که حالا بعدا خواهید دید که چه محورهایی و چه حرفهایی.
به زبان دیگر میشود گفت چهار فایده دارد (آن دو فایده را در چهار فایده):
1. جلوگیری از خلط اصل و فرع (کدام ماهوی، کدام فرعی).
2. یک تصویر جامع از بانکداری اسلامی پیدا کنید. در واقع ما دائماً بین بانکداری اسلامی و بانکداری مدرن باید یک رفت و برگشت داشته باشیم. با این میتوانید زبان بانک امروز را بیشتر بیاورید جلوتان بگذارید که زبان فقه را به آن اضافه کنید و یک مقایسهای کنید. این نیازی است که ما باید همیشه داشته باشیم.
3. تحولات نوین بانکداری را از این طریق میتوانید (فناوریها، ابزارها و اینها را بیاورید و در چارچوب شرع بررسی کنید).
4. دقت نظریهپرداز: نظریهپرداز اگر فقط زوم کند روی مضاربه و قرض و اینها، هی میرود فقط بابا یک جاهای دیگر هم گیر دارد. دقت کافی نمیکند چون شما همان را بررسی میکنید؛ باید امور دیگری که متعلق به آنهاست در نظر بگیرید که بتوانید مضاربه را شکل دهید و الا هی بگویید مضاربه باید بدهی دست بانک، نمیتواند اجرایش کند. یا ملاحظاتی هست باید آنها را رعایت میکردیم. لذا نظریهپرداز اگر از این وارد شود، درس خارج اگر از این طریق وارد شود، اجتهاد اگر از این طریق ورود پیدا کند، از ریلی بر ریلی حرکت میکند که این ریل اسمش ریل نظریهپردازی است. پژوهشگر و فقیه دیگر میتواند با یک دیدگاه یکپارچهتر، چندسطحیتر، چندلایهایتر، بانکداری اسلامی را طراحی و بررسی کند.
مقارن بودن چه فایدهای دارد (شیعه و سنی)؟ مقارن بودن چه فایده دارد دیگر بماند برای جلسه بعدتان. وقت رو به انقضا است. انشاءالله در جلسه بعد خدمت شما هستیم؛ این را شروع میکنیم و میرویم هم یک نگاهی به بانکداری مدرن داریم و آن هم یک نوع تطبیق، اقتباس است و یا عدلسازی در برابر چیست. هم یک مقارنه بین شیعه و سنی انشاءالله داشته باشیم که به درد میخورد؛ چه فایدهای دارد مقارنه شیعه و سنی. این در جلسه دیگر ارائه خواهد شد.