1404/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 22 سوره ق/غفلت /تفسیر موضوعی
موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه 22 سوره ق
سخن در آیه 22 سوره ق بود که ایه و ترجمه بیان شد.
این آیه 22 در سیاق آیه 21 است ه مربوط به احوال یوم القیامه است. اینها لطف خداست که حوادث قیامت را از اکنون در قرآن کریم در اختیار ما قرار داده است. این بستر «یومنون بالغیب» است. راه ایمان به غیب ، ایمان به اشارات و بیانات قرآن است. اینها را چه بپذیری و چه نپذیریم محقق می شود و قول قرآن است. خدا نصرت کند این مطالب به جان و قلب انسان بیافتد.
این گفتن و شنیدن خوبی است مشروط به اینکه ترقی روحی انسان باشد.
﴿وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيد﴾
این آیه شریفه 21 دال بر عموم است که شامل هر بنده می شود.
شکل ورود به دادگاه قیامت به همان شکل ورود در دادگاه دنیاست. پا بند و دستبند و همراه با پرونده اعمال و شاهد و داور
همه گنه کاران زبان حالشان همین است.
بعد از ورود در قیامت ندا می آید :
﴿لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد﴾
در دنیا این گنه کاران در غفلت بودند.
خوشا به حال کسی که ایمان به غیب دارد و با این آیات ایمان به غیب می آورید.
در مرحله بعد به جایی می رسد که پرده از جلوی چشم انسان برداشته می شود. بعد از کنار رفتن پرده ای که با دستان خودت در مقابل چشمانت قرار دادی، چشمان این انسان ها تیزبین و دقیق می شود.
شرح لغات :
«کشفنا»
از کشف به معنای برطرف کردن که نوعا برطرف کردن و کنار زدن همراه با ظهور و رونمایی است.
کشف در مجموع یعنی کنار زدن که چیزهایی اشکار می شود.
«غطا»
غطاء و غشاء ظاهرا شبیه هستند اما استعملات قرآنی آن متفاوت هستند.
راغب در مفردات میگوید : ما يجعل فوق الشيء من طبق[1] غطا به چیزی می گویند که روی اشیا قرار میگیرد مثل طبق
غشاء در مقابل غطاء است مثل لباسی که روی چیزهای دیگر قرار می گیرد اما در غطاء مثل ظرف که روی چیزی قرار میگیرد.
در ادمه می گوید : وقد استعير للجهالة[2] غطاء استعاره از جهالت است. این مورد قبول است. چون ظرفی که روپوش دارد نمی دانیم چه خبر داخل آن است. نمیدانیم داخل آن ظرف چیست.
در آیه شریفه نکته ظریفی وجود دارد. در غفلت بودید و حالا پرده را از جلوی چشمت برداشتیم. یعنی جهالت از بین رفت و حالا در قیامت عالم شدی به آنچه در دنیا به آن جاهل بودی. حقائق را حالا می بینی.
برخی از جهالت ها در برزخ از بین می رود. در عالم دنیا بعضی سواد ندارند و جهل دارند اما بعد از مرگ همین اقا عالم و با سواد و ملا میشود. جسم ناسوتی جاهل بوده اما حالا جسم برزخی خیلی عالم تر است نسبت به دنیا.
در برزخ ممکن است بعضی ماذون به دانستن بعضی مطالب نباشند اما در قیامت همه چیز منکشف است.
مرحوم کورانی در حاشیه مفردات می گوید : غطا در جایی است که محتوا اصلا ظاهر نباشد که بتوان طرف آن را دید و متوجه شد اما غشاء در جایی است که گاهی طرف مقابل دیده می شود.
بعضی دیگر فرمودند : غطاء مشتق از غطاس از باب تفعیل به معنای ستر و اخفی. و گفته اند چیزی است که روی ظرف می اندازند تا بپوشاند اما جدای از شئ پوشیده شده است مثل درب دیگ که از دیگ جداست یا مثلا پارچه یا کلاهی که روی سر میگذارند برای بیت الخلا. علی ای حال جزء اصلی نیست. ولی در غشا انفصال نیست بلکه معمولا و نوعا جزء متصل است که به معنای استولی است و این معنای لطیفی است لذا به نظر ما غشاء به مثل ترس و وحشت هم می گوید که ترس مستولی بر وجود انسان می شود مثل کسی که تصادف می کند و از ترس اطرافیان را نمیشناسد. این غشاء پوشش رقیق است که نوعا التصاق به شئ دارد. مثلا غشاء القلب و الدماغ که پرده مغز و قلب است که جزء اصلی است.
در آیه شریفه هفتم سوره بقره می فرماید :
﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ﴾
این آیات در اوصاف منافقین است. کسانی که نمیخواهند سر راه بیایند با اینها کاری میکنیم که سمع و بصر و قلوب اینها غشاوه داشته باشد که نمیفهمند و نمیدانند که نمی فهمند.
در غطاء ممکن است کسی بخواهد آن را جدا کند اما در غشاء امکان جداسازی نیست اما نتیجه عمل انسان است. از طرفی نتیجه عمل انسان است و از طرفی خدا این غشاوه را اراده کرده که جداشدنی نیست.
«حدید»
حدید در معنای دقیق از حدّ امده و راغب می گوید الحاجز بين الشيئين الذي يمنع اختلاط أحدهما بالآخر[3] یعنی چیزی که بین دو چیز قرار میگیرد تا آن دو چیز با هم مخلوط نشود. در زمین کشاورزی بین دو زمین خاک می ریزند که آب از این زمین به آن زمین نریزد که این را حدید می گویند. حد الدار یعنی دیوار بین فضای این خانه و خانه همسایه که به این دیوار ها هم حد می گویند.
حد الزنا و حد الخمر یعنی چیزی که مانع می شود از اینکه دوباره شرب خمر کند.
پس در این جنبه حد ، مانعیت وجود دارد.
تا کنون کلمات راغب بود. بعضی دیگر گفتند به معنای «طرف الشئ» هم هست.
طبق معنای اول که مانع باشد به بواب و نگهبان ها و دربان ها حدّاد هم می گویند.
آهن را حدید می گویند چون صلابت دارد و قدرت دارد که مانع نفوذ در او هست.