1404/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه 28 سوره کهف
بحث در تفسیر آیه ۲۸ از سوره مبارکه کهف است که در نکات تفسیری، وارد نکته دوم شدیم که نکتهای بسیار عبرتآموز و عجیب است. همانطور که اشاره شد، بستر اصلی این آیه در رابطه با «اصحاب صُفّه» است که به «اضیاف الاسلام» (مهمانان اسلام) نیز ملقب شدند. اصحاب صفه شخصیتهایی بودند که از مکه، به خاطر حمایت از دین خدا، از مال، خانه، زن، زندگی، قبیله و همه چیز دست شسته و به مدینه هجرت کردند. آنان سختترین شرایط را به خاطر خدا تحمل میکردند تا بتوانند به پیغمبر خدا و دین او یاری رسانند. این افراد در زمان جهاد، سینهچاک میدان نبرد بودند و در زمان صلح، مشغول تعلیم، تعلم و عبادت میشدند. اصحاب صفه در مدینه، در مکانی که پیامبر صلی الله علیه و اله در قسمت شمالی مسجدالنبی آماده کرده بود، سکونت داشتند. از آنجا که عمده فعالیتهای پیامبر صلی الله علیه و اله در مسجد بود، ایشان بیشتر اوقات با همین اصحاب معاشرت و ارتباط داشتند.
گروهی از ثروتمندان و اشراف در مدینه بودند که تنها به ظاهر اظهار اسلام کرده بودند و باطنشان مشخص نبود؛ چه بسا منافق بودند یا اگر هم منافق نبودند، حظ و بهره جدی از اسلام نبرده بودند. این گروه هنگامی که قصد معاشرت با پیامبر صلی الله علیه و اله را داشتند، به ایشان میگفتند که اصحاب صفه (مانند ابوذر، سلمان، خباب و عمار یاسر) را از اطراف خود دور کند تا آنها نزد ایشان بیایند. آنها با عباراتی تحقیرآمیز میگفتند: «تا اینها که زیر بغلشان بو میدهد، لباسهایشان چرک است و لباس پشمینه بر تن دارند، دور شما باشند، ما دور شما نخواهیم بود. اگر قرار است ما بیاییم، اینها باید بروند.
هشدار نسبت به فرهنگ شیطانی و افراد سودجو
این فرهنگ، یک فرهنگ شیطانی و خبیثانه است که متأسفانه امروز نیز وجود دارد. عالمان دینی و شخصیتهای فرهنگی باید مراقب باشند تا به دام افراد سودجو نیفتند که میگویند: «آن پیرمرد را کنار بگذار، آن جوان را کنار بگذار تا ما باشیم و کمکت بکنیم.» این افراد که نور ایمان در عمق دلشان رسوخ نکرده، در مواقع حساس به کار نمیآیند و تنها به دنبال سوءاستفاده از موقعیت هستند.
خدای متعال در این آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه و اله خطاب میکند (که این خطاب در باطن برای هر جانشین پیامبر نیز هست): ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ﴾
تفسیر «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ» این است که ای پیامبر، فریب این آدمهای ثروتمند را نخور. بلکه صبر و تحمل کن و حوصله داشته باش با کسانی که شب و روز خدا را میخوانند و نور ایمان در جانشان نشسته است؛ اینها به درد تو میخورند. البته این خطاب ظاهرا به پیامبر است لکن در حقیقت به دیگران است.
تفسیر «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ» : با توجه به شرح لغات، کلمه «وجه» در خصوص خدای متعال به دو معناست که یکی از آنها «ذات الهی» است. یعنی «یریدون ذاته تعالی»؛ آنها از عبادت خدا، خودِ خدا را میخواهند و حتی طمع بهشت و خوف از جهنم ندارند. این مرتبه از ایمان کجا و آن تظاهر به اسلام کجا؟
تفسیر «وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ» : دستور خدا به پیامبر این است که مراقب باش به خاطر چشمک زدن این ثروتمندان، هستی و سرمایه اصلیات (یعنی اصحاب صفه) را از دست ندهی و چشمت را از سلمان برنداری و به آن آدم از خدا بیخبر ثروتمند ندوزی.
شبهه جبر در «أغفلنا» :
در ادامه آیه آمده است: ﴿وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا﴾ (و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختهایم، اطاعت مکن)
اینجا این شبهه مطرح میشود که اگر ضمیر فاعلی در «أَغْفَلْنَا» به خدا بازمیگردد و خدا قلب آنها را غافل کرده است، این به معنای «جبر» است. پس گناهی متوجه آنان نیست و نباید مذمت شوند.
برای حل مسئله جبر در این آیه و موارد مشابه، پنج مقدمه ارائه میشود که البته سابقا به طور مفصل به آن پرداخته ایم.
مقدمه اول: بر اساس روایت کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ[1]
، هر انسانی، در هر کجای جهان، با فطرتی توحیدی خلق میشود. این از مسلمات و محکمات است.
مقدمه دوم : خداوند در قرآن میفرماید: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[2]
یعنی راه خیر و شر برای هر انسانی بهصورت وجدانی الهام و تعریف شده است.
مقدمه سوم: پس از خلقت بر فطرت توحیدی و الهام خیر و شر، افراد با انتخاب خود مسیرهای متفاوتی را برمیگزینند. برخی خودشان راه انحراف را انتخاب میکنند ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾[3]
یعنی چون خودشان منحرف شدند، خداوند نیز راه انحراف را برایشان باز کرد.
مقدمه چهارم: بر اساس آیه ﴿کُلًّا نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ﴾[4]
، خداوند برای امتحان و آزمایش، هم راه خیر و هم راه شر را باز میگذارد. وقتی بندهای میل به انحراف دارد، خدا راه را برای او باز میکند و اسباب آن را نیز فراهم میسازد. این مکر الهی، نتیجه انتخاب خود فرد است.
مقدمه پنجم: ناتوانی که ناشی از یک انتخاب اختیاری باشد، نافی اختیار اولیه نیست. مانند کسی که با اختیار خود را از پشتبام به پایین پرتاب میکند. در میانه راه اگر پشیمان شود، دیگر نمیتواند بازگردد. این مطلب را با نام قاعده «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار» می شناسند. این نتوانستن، نتیجه انتخاب اولیه خودش بوده و ایرادی بر خدا وارد نیست. کسانی هم که در مسیر غلط آنقدر پیش میروند که بازگشت برایشان بسیار سخت میشود، خود مسئول انتخابهای اولیهشان هستند. هشدارهای وجدان و کدورت روح، همان صدای فطرت است که انسان را به جبران دعوت میکند.
با توجه به این مقدمات، ثابت میشود که عبارت «أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ» نتیجه انتخاب خود فرد است و جبر در کار نیست.
آیه ۵۲ سوره انعام نیز همین مطلب را تأیید میکند ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ﴾ این آیه نیز به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور میدهد که مؤمنان واقعی را به خاطر ارتباط با ثروتمندان از خود طرد نکند.
این یک نسخه برای هر عالم دینی و مبلغ است. ملاک برای ارتباط، فقر و ثروت نیست، بلکه «جوهر فرصتهای دینی» افراد است؛ یعنی کسانی که میتوانند برای دین کار کنند، چه فقیر باشند و چه ثروتمند. اگر کسی هم ثروت داشته باشد و هم جوهره اعتقادی خوب، «نورٌ عَلیٰ نور» است.
آیه چهارم در مساله غفلت :
موضوع کلی این سلسله جلسات، بررسی «رذیله غفلت» در آیات اخلاقی قرآن کریم است. تاکنون سه آیه در این خصوص بررسی شده است. چهارمین آیه مورد بحث، آیات ۷ و ۸ از سوره مبارکه یونس است:
﴿إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ. أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾
کسانی که امیدی به ملاقات با ما ندارند؛ کنایه از اینکه به قیامت اعتقاد ندارند. باور حقیقی به قیامت آن است که انسان یقین نداشته باشد فردایی برای او در کار است، مانند آن عالم وارستهای که همان شب برای تصحیح خطای فقهی خود نزد هممباحثهاش رفت، چون مطمئن نبود فردا زنده باشد. دلیل عدم اعتقاد به قیامت، وابستگی و دلبستگی به دنیاست. بر اساس حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ[5]
، هرچه وابستگی به دنیا بیشتر شود، مرگ سختتر خواهد شد. قسمت ذیل آیه شریفه 7 ریشه کار را بیان میکند. دلیل دلبستگی به دنیا و غفلت از آخرت، «غفلت» از آیات الهی است.
آیه «أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» می فرماید این دستاورد بسیار بدی است که انسان به دنیا دل ببندد و به خاطر آن، جهنم را برای خود بخرد.