« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1404/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۹۷ سوره انبیا/غفلت /تفسیر موضوعی

 

موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه ۹۷ سوره انبیا

 

بیان شد که نخستین درسی که از سیره ذوالقرنین آموخته می‌شود، اهمیت بهره‌گیری از اسباب برای نیل به اهداف است. همان‌گونه که در قرآن کریم آمده است: ﴿وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا﴾ خداوند اسباب هر چیزی را در اختیار ذوالقرنین قرار داد و او از طریق همین اسباب به موفقیت دست یافت. این امر یک آموزه بنیادین برای هر فرد مؤمن است که برای دستیابی به هر موفقیتی، باید در پی شناسایی و بهره‌گیری از اسباب آن باشد.

اقسام اسباب
اسباب لازم برای هر امری بر دو قسم است:
الف) اسباب حصولی: این دسته از اسباب، اموری هستند که تحقق آن‌ها در اختیار انسان نیست و باید به صورت طبیعی و در زمان مقرر خود فراهم شوند. به عنوان مثال، یکی از شروط اقامه نماز ظهر، «دلوک شمس» (رسیدن خورشید به نقطه زوال) است. این شرط، امری حصولی است و انسان نمی‌تواند در تحقق آن دخالتی داشته باشد.
ب) اسباب تحصیلی: این دسته از اسباب، اموری هستند که تحصیل و فراهم آوردن آن‌ها در اختیار و اراده انسان است. به عنوان مثال، شرط دیگر برای اقامه نماز، داشتن طهارت و وضو است. این شرط، امری تحصیلی است که فرد باید شخصاً برای تحقق آن اقدام کند.
یکی از دلایل اصلی عدم موفقیت برخی افراد، خطای آن‌ها در تشخیص میان این دو قسم از اسباب است. این افراد، اسباب حصولی را که باید در وقت خود حاصل شوند، به اشتباه تحصیلی تلقی کرده و برای تحقق آن‌ها وقت و انرژی خود را صرف می‌کنند. از آنجا که این امور در اختیار ایشان نیست، دچار اضطراب و فرسایش روحی و جسمی می‌شوند و عمر و توان خود را بیهوده تلف می‌کنند.
در مقابل، در جایی که باید برای کسب اسباب تحصیلی تلاش، کوشش و مجاهدت کنند، سستی ورزیده و دست روی دست می‌گذارند. به عبارت دیگر، انرژی خود را در جایی که نباید، هدر می‌دهند و در جایی که باید، از آن استفاده نمی‌کنند.
به عنوان مثال فردی که برای موفقیت فرزند خود برنامه‌ریزی می‌کند، باید آگاه باشد که بخشی از این موفقیت منوط به اسباب حصولی است؛ مانند رسیدن فرزند به سن و درک عقلی مناسب. والدین نمی‌توانند این فرآیند طبیعی را تسریع بخشند. بنابراین، صرف انرژی و فرسایش اعصاب برای امری که در اختیار آن‌ها نیست، خطاست. در عوض، باید تلاش و همت خود را بر اسباب تحصیلی متمرکز کنند که فراهم آوردن آن‌ها در حوزه اختیار ایشان است.
علی ای حال اولین درس از زندگی ذوالقرنین آن است که باید از اسباب به درستی و بهینه استفاده کرد. این امر مستلزم تفکیک میان اسباب حصولی و تحصیلی است تا عمر، وقت و انرژی انسان در مسیر صحیح و برای اموری که در اختیار اوست، صرف گردد.
عبرت دوم : لزوم تشویق نیکوکاران و تنبیه خطاکاران
دومین عبرت از سیره ذوالقرنین این است که هیچ حکومت، حاکم و مدیری، در هر سطحی، بدون تشویق نیکوکاران (محسنین) و تنبیه بدکاران (مسیئین) و خطاکاران به موفقیت و نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
ذوالقرنین با قوم یأجوج و مأجوج که قومی خطاکار، یاغی و وحشی بودند، برخورد نمود و آن‌ها را محبوس و تنبیه کرد. از سوی دیگر، به قومی که علی‌رغم سادگی فرهنگی (﴿لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا﴾)، مردمی بی‌غرض و صالح بودند، یاری رساند و ایشان را یاری و تشویق نمود. رمز موفقیت هر مدیریتی در همین است که دایره افراد تحت امر خود را بشناسد، نیکوکار را از بدکار تمیز دهد، نیکوکاران را تشویق و خطاکاران را تنبیه کند. این اصل، همان نسخه‌ای است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نامه خود به مالک اشتر، والی مصر، بیان فرموده‌اند. ایشان خطاب به مالک می‌فرمایند:
ولَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ[1]
(مبادا نیکوکار و بدکار نزد تو یکسان باشند.)

ایشان در ادامه، پیامدهای منفی این نگاه یکسان را برمی‌شمارند
اولا : اگر با فرد نیکوکار همان‌گونه رفتار شود که با فرد بدکار، این امر منجر به بی‌رغبتی و دلسردی نیکوکاران در انجام کارهای نیک می‌گردد فَإِنَّ فِي ذَلِكَ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ فرد نیکوکار با خود می‌اندیشد که چرا باید برای انجام کار خوب تلاش کند، در حالی که با فرد خاطی تفاوتی در رفتار با او وجود ندارد.

ثانیا : از سوی دیگر، رفتار یکسان با بدکار سبب می‌شود که او در انجام کارهای ناپسند خود جسورتر و گستاخ‌تر شود وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ زیرا او می‌بیند که با وجود رفتار نادرست، از همان امتیازاتی برخوردار است که فرد نیکوکار از آن بهره‌مند است و در نتیجه، انگیزه‌ای برای اصلاح رفتار خود نمی‌یابد.
این نسخه، یک دستورالعمل طلایی برای هر فردی است که مسئولیتی، هرچند کوچک، بر عهده دارد.
نکته حائز اهمیت آن است که تنبیه فرد خطاکار، در حقیقت لطفی پنهان در حق اوست. این تنبیه به مثابه یک هشدار و تلنگر عمل می‌کند که می‌تواند فرد را به خود آورده و زمینه را برای بازگشت و توبه او فراهم سازد. او با مشاهده این برخورد، وضعیت خود را رصد کرده و متوجه علت عدم دریافت امتیازات می‌شود. این خودآگاهی به او کمک می‌کند تا اشکال خود را برطرف نماید.


logo