« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1404/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۹۷ سوره انبیا/غفلت /تفسیر موضوعی

 

موضوع: تفسیر موضوعی/غفلت /آیه ۹۷ سوره انبیا


در ادامه مباحث تفسیری، به قضایای جناب ذوالقرنین می‌پردازیم. همانطور که بیان شد، ذوالقرنین در یکی از سفرهای خود، پس از رسیدن به میان دو کوه، در فراسوی آن دو کوه با قومی مواجه شد که قرآن کریم در وصفشان می‌فرماید: ﴿لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا﴾ این تعبیر نشان‌دهنده سطح فرهنگی بسیار پایین و ضعف آن قوم در برقراری ارتباط و معاشرت بود و به تعبیر امروزی پشت کوهی بودند.
این قوم، که در شرایط فرهنگی و اجتماعی بسیار ضعیفی به سر می‌بردند، با دیدن قدرت و حکومت ذوالقرنین، فرصت را برای بازگو کردن مشکلات خود مغتنم شمردند. آن‌ها از ظلم و ستم قوم یأجوج و مأجوج که در طرف دیگر کوه ساکن بودند، شکایت کردند. فاصله میان این دو قوم چندان زیاد نبود و همین امر، قوم شاکی را در معرض آزار و اذیت دائمی قرار می‌داد.
درخواست قوم مظلوم از ذوالقرنین

شکایت این قوم از یأجوج و مأجوج، ابعاد گسترده‌ای داشت. آن‌ها بیان کردند که این قوم مفسد، به هیچ‌یک از شئون زندگی‌شان رحم نمی‌کنند و به طور مداوم به جان، مال، آبرو و ناموس آن‌ها تعدی می‌کنند. فشار این آزار و اذیت‌ها به قدری بود که آن قوم را به استیصال کشانده بود.
قوم مذکور در اوج ناامیدی، از ذوالقرنین درخواست کردند تا با ساختن یک سد میان آن دو کوه، راه نفوذ یأجوج و مأجوج را برای همیشه مسدود کند. آن‌ها برای این کار حاضر شدند هزینه‌ای نیز بپردازند و گفتند: ﴿فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا﴾[1] . فاصله میان دو کوه که گذرگاه یأجوج و مأجوج بود، و طبق شواهد و قرائن عرضی در حدود ۲۵ متر داشت که برای تاخت و تاز و رفت‌وآمد آن‌ها کافی بود.
پاسخ ذوالقرنین به درخواست قوم مظلوم
اولین پاسخ ذوالقرنین به پیشنهاد آن قوم، درسی بزرگ از علوّ طبع و بی‌نیازی است. او فرمود: ﴿مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ﴾[2] . وی با این سخن، پیشنهاد مالی آن‌ها را رد کرد و اعلام نمود که به پول آن‌ها احتیاجی ندارد.

درس عبرت از روش ذوالقرنین

این رفتار جناب ذوالقرنین به عنوان حاکم مطلق بر زمین، الگویی برای دولتمردان است که نباید به مال و دارایی مردم طمع داشته باشند، به‌ویژه در سرزمینی که سرشار از ثروت‌های خدادادی است. بی‌جهت نیست که قدرت‌های جهانی از دیرباز به این سرزمین طمع داشته‌اند، زیرا از ثروت‌های نهفته آن آگاه بوده‌اند.

به فرموده رهبر معظم انقلاب، جمعیت ایران یک‌صدم جمعیت جهان است (هشتاد میلیون در برابر هشت میلیارد)، در حالی که ذخایر کشور، پنج‌ برابر ذخایر دنیاست. این بدان معناست که سطح رفاه هر ایرانی می‌تواند تا پنج برابر وضعیت فعلی بهبود یابد.
در کشوری با این حجم از ثروت، جای تعجب است اگر برخی دولت‌ها برای تأمین منابع، چشم به جیب مردم داشته باشند.
مراحل ساخت سد
ذوالقرنین پس از رد پیشنهاد مالی، از خود مردم یاری خواست و فرمود: ﴿فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ﴾[3] . او به جای پول، از آن‌ها خواست تا با نیروی انسانی و توان بازوی خود به او در ساخت سد کمک کنند تا کار به نتیجه برسد.
ساخت چنین سدی در آن دوران که ابزارهای پیشرفته‌ و امکاناتی مثل جرثقیل و دیگر امکانات امروزی وجود نداشت، یک شاهکار مهندسی محسوب می‌شود. این سد که ارتفاع آن تا ۱۰۰ متر و عرض آن ۲۵ متر ذکر شده، برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
ذوالقرنین دستور داد تمام قطعات آهنی را جمع‌آوری کرده و در فاصله ۲۵ متری میان دو کوه انباشته کنند و سپس قطعات آهن با طراحی خاصی در کنار هم بافته و تنیده شدند و در لابه‌لای آن‌ها چوب و تنه درختان قرار داده شد. سپس آتشی بسیار بزرگ و هولناک برافروخته شد که تمام آهن‌ها را گداخته و سرخ کرد، به‌طوری که آماده تأثیرپذیری شدندو در مرحله نهایی، مس‌های گداخته‌ای که از قبل آماده شده بود، از بالای دو کوه بر روی آهن‌های سرخ‌شده ریخته شد و در نتیجه مس مذاب تمامی منافذ و فواصل میان قطعات آهن را پر کرد و در نتیجه، سدی یکپارچه و با استحکامی بی‌نظیر که از ترکیب آهن و مس گداخته تشکیل شده بود ، ایجاد شد.

کلمات خاص ذوالقرنین
پس از اتمام آن پروژه عظیم، ذوالقرنین با حال خستگی، اولین جمله‌ای که بر زبان آورد این بود: ﴿قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي‌﴾ «این، رحمتی از جانب پروردگار من است». او هیچ بخشی از این کار بزرگ را به خود نسبت نداد و آن را صرفاً لطف خداوند دانست. این نشان‌دهنده اوج توحید و خداشناسی است.

این سخن ذوالقرنین درسی است برای انسان‌هایی که برای کوچک‌ترین کارها، انتظار تشویق و تمجید دارند.
در واقع حاکمان الهی کسانی هستند که برای تمام مردم، فارغ از قومیت، حزب و اینکه به آن‌ها رأی داده‌اند یا خیر، خدمت می‌کنند. آن‌ها سرمایه‌های مملکت را متعلق به همه می‌دانند و بر اساس حکمت و مصلحت برای همگان خرج می‌کنند، همان‌گونه که ذوالقرنین برای قومی ضعیف و «پشت کوهی» چنین کار عظیمی انجام داد.

رحمت خدا بر شهید رئیسی عزیز که همینگونه زیست صالحانه در قامت مدیر دولت را به منسه ظهور رساند.
ذوالقرنین در جملات بعدی عرضه داشت : ﴿فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا﴾

(پس چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم کوبیده و با خاک یکسان خواهد کرد»)
"دَکّاء" به معنای پودر شدن، متلاشی شدن و با خاک یکسان شدن است.
در این جمله، با وجود استحکام بی‌نظیر سد که حتی در برابر زلزله نیز مقاوم بود، ذوالقرنین به خود و دیگران یادآوری کرد که این بنا در برابر اراده و امر پروردگار هیچ است و با یک اشاره الهی نابود خواهد شد. این رفتار، نوعی کوچک شمردن عمل است تا انسان دچار غرور و عجب نشود. در واقع بعد از ساخت این سد عظیم و با عظمت که مثال ندارد، به خودش تشر زد و خودش را کوچک کرد که مبادا دچار عجب و تکبر شود.

آیا این ذوالقرنین مرید شدن ندارد؟ چه قلب محکم و مستحکمی دارد.

کمک بی منت به قشر ضعیف آن هم به شکلی که آن را از خدا بداند و خودش را کوچک میکند.


logo