« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1404/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

مساله تعزیر صبیان و ضرب ایشان/احکام الصبیان /فقه الاسره

 

موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /مساله تعزیر صبیان و ضرب ایشان

 

سالروز شهادت حضرت سلطان علی بن محمد الباقر علیه السلام

مردم کاشان از امام باقر علیه السلام درخواست مروج احکام و شخص عالم به احکام و مسائل دینی می کنند. حضرت امام باقر علیه السلام فرزندشان حضرت سلطان علی بن محمد الباقر علیه السلام را به سوی کاشان می فرستند. ایشان وارد کاشان شدند و مجاهده داشتند و تلاش کردند. این همان تبلیغ وترویج است که امروزه وظیفه ما طلاب است. 2 سال بعد از شهادت امام باقر علیه السلام ایشان به دست حکومت عباسی به شهادت می رسند.

درس اخلاق چهارشنبه :

به شهادت اهل دل و اهل معرفت برای طی طریق بندگی و سلوک مسلک بندگی مهمترین شرط و رکن عبارت است تخلیه و تصفیه بار گناهان.

بار گناه انسان مانع سیر است. تا زمانی که انسان گناهان را کنار نزند دست و پایش گره خورده است.

بدترین مانع ما گناهان روزمره ماست و بدترین جنس گناه، همان است که به حساب نمی آید کما اینکه استصغار گناه خطر بزرگ است. چرا خطر است؟ زیرا انسان باور نمی کند که این گناه است و سراغ اصلاح نمی رود و بر طرف نمی کند.

همین زمینه خطر بزرگ است.کسی که قبول می کند و می داند مریض است، سراغ درمان می رود ولی کسی که باور نکند رفتارش گناه است این خطر بزرگی است.

چه بسیار گناهانی که در زندگی مان است و ما باور نداریم. خیال میکنیم گناه فقط غیبت و تهمت و دروغ است و همین ها را ترک می کنیم. ولی به بعضی عادت های اشتباه چنان خو گرفته ایم و دل میشکنیم و توجه نداریم که همین ها هم گناه است. لذا از استغفار به شکل های متنوع غافل نباشیم.

استغفار سه نحو دارد. دعای استغفار و ذکر استغفار و نماز استغفار است. نماز را بیان کردیم سابقا و روایت آن بیان شد که حضرت فرمودند این نماز را رها نکنید.

اما دعای استغفار و ادعیه وارده را بیان میکنیم.

حضرت ابالحسن علی بن ابی طالب علیه السلام در دعایی هفتاد بند، خطرات و آسیب هایی که انسان را زمین گیر می کند را بیان می فرماید.

در این دعای هفتاد بند به هیچ گناهی به صورت صریح اشاره نمیفرماید بلکه فقط آثار آن را بیان می فرماید.

وجه این نوع بیان عدم ابتلای انسان به استصغار است و اینکه انسان مراعات تمام گناهان را بکند.

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِ‌ ذَنْبٍ‌ يُورِثُ‌ النِّسْيَانَ‌ لِذِكْرِكَ[1]

خدایا پناه می برم به تو از هر گناهی که باعث فراموشی یاد خدا می شود.

انسان با ارتکاب برخی معاصی مبتلای به فراموشی یاد خدا می شود. بعضی معاصی زبان باعث فراموشی ذکر زبانی می شود. بدتر از این فراموشی ذکر قلبی خداست. بدون شک کسی که خدا را فراموش کند قطعا خودش را فراموش خواهد کرد.

وَ يُعَقِّبُ الْغَفْلَةَ عَنْ تَحْذِيرِكَ[2]

و باعث غفلت از هشدار های الهی می شود.

انسان باید هشدار الهی را قدر بداند. در مسیر جاده برخی هشدار های راهنمایی و رانندگی نصب شده است. در مسیر های خطرناک هشدار های خطر نصب شده است. اگر کسی توجه نکند به هشدار ها ممکن است دچار خطر و واژگونی شود. بعضی از دستورات اهل بیت علیهم السلام همین هشدار هاست که انسان را کمک می کند در مسیر بندگی و از جمله هشدار نسبت به خشم و غضب انسان

مبادا انسان به شیب خطرناک در مسیر بندگی مصادف شود.

أَوْ يُمَادِي فِي الْأَمْنِ مِنْ مَكْرِكَ[3]

عذرخواهی میکنم از خدا از هر گناهی که باعث شد نسبت به مکر خدا احساس امنیت داشته باشم.

مانند سنت استدراج که فرصت داده شد تا انسان بر گناهش بیافزاید. کسی از مکر خدا در امان نیست. خدا فرصت می دهد و انسان باید در این فرصت برگردد و توبه کند ولی گناه سبب می شود انسان به جای حسن استفاده، سوء استفاده کند.

أَوْ يَطْمَعُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنْ عِنْدِ غَيْرِكَ[4]

گاهی گناه باعث می شود انسان برای کسب و طلب رزق به غیر خدا توجه کند.

انسان اگر سراغ غیر خدا برود چه می شود؟ همان کسی که مورد نظر انسان است، انسان را ضایع می کند و اسباب ذلت و خواری انسان را فراهم می کند.

أَوْ يُؤْيِسُ مِنْ خَيْرِ مَا عِنْدَك‌[5]

و گناه باعث می شود انسان از خدا مأیوس شود.

بدترین اثر همین جاست که انسان از خدا ناامید شود و گرفتار ذلت شود.

برای طی طریق باید از سبک کردن بار گناه شروع کرد.

امیدوارم پروردگار اثار گناهان را بر ما ببخشاید.

اما الفقه :

بیان شد برای اثبات اصل تعزیر و مجازات صبیان به قصد تربیت و با نگاه به امر الهی (نه با قصد و اغراض نفسانی مثل تشفی قلب) عند الضروره و حفظ سلسله مراتب تعزیر که این ضرب اخرین مرحله ست، چند روایت مورد استشهاد قرار گرفت که سه مورد بیان شد.

روایت چهارم :

این روایت در محاسن برقی بیان شده است و این کتاب مورد نظر و توجه ماست لکن اصل این کتاب در اختیار ما نیست و بعضی از روایات حذف شده است و البته شخص جناب برقی مقداری مورد ملاحظه است. کتاب ایشان نسبت به کافی و من لا یحضره الفقیه مقدم است. لکن جناب برقی مقداری حاشیه داشته اند و البته ما قضاوتی نسبت به این حاشیه نداریم. جناب احمد بن عیسی ایشان را از قم اخراج می کند به اتهام نقل روایات ضعیف و البته بعد که مشخص می شود خطا بوده جناب احمد بن عیسی ایشان را برمیگردانند به قم و احترام می کنند و جبران می فرماید.

علی ای حال کتاب المحاسن کتاب معتبری است و روایت چهارم از این کتاب است.

مِنْ كِتَابِ الْمَحَاسِنِ عَنْهُ ع قَالَ: احْمِلْ صَبِيَّكَ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيْهِ سِتُّ سِنِينَ ثُمَ‌ أَدِّبْهُ‌ فِي‌ الْكِتَابِ‌ سِتَّ سِنِينَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَيْكَ سَبْعَ سِنِينَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِكَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلَّا فَخَلِّ عَنْهُ.[6]

(تحمل کن فرزندت را تا برسد به شش سالگی و سپس او را تادیب کن بر اساس قرآن کریم تا شش سال و سپس او را همراه خود کن هفت سال و او را تادیب کن به ادب خودت و اگر قبول کرد فبها و اگر صالح نشد او را رها کن)

در این مدت شش سال اول باید این کودک را تحمل کرد. این کودک است و اهل شیطنت و لذا باید تحمل کرد. و از 7 تا 13 سالگی این کودک را بر اساس دستورات قرآنی تادیب کن. بعد از آن از 13 تا 20 سالگی این کودک را به خودت ضمیمه و همراه کن و او را طبق ادابی که به خودت رسیده ادب کن.

تفاوت تادیب در شش سال دوم و سوم اینست است که در شش سال دوم بر اساس اداب قران است ولی در شش سال سوم توقع می رود این فرزند شبیه خود پدر رفتار کند. البته پدر باید خودش تربیت شده باشد.

تادیب در این روایت به همان معناست که بیان شد یعنی به معنای ضرب و تعزیر است.

قرینه مقابله هم در اینجا وجود دارد که در شش سال اول نباید تعزیر و ضرب باشد و در شش سال دوم و سوم تادیب به تعزیر است چرا که اصل تربیت در شش سال اول تعطیل نمی شود.

علی ای حال این روایت قریب به مضمون روایت قبل است حضرت می فرماید تا شش سال فرزند خود را تحمل کن. به عبارت دیگر رها کن و در شش سال دوم بر اساس قرآن او را تربیت کن و سپس در هفت سال سوم او را با خود همراه کن و بر اساس شرائط سنی او را تادیب کن.

نکات روایت چهارم :

اگر شواهد و قرائن روایات دیگر را ضمیمه کنیم نکاتی به دست می آید.

اولا : تا شش سالگی تادیب و ضرب حرام است.

ثانیا : تا 13 سالگی با حفظ شرائط و سلسله مراتب حق تادیب و ضرب وجود دارد و مجاز است. اما اگر این جوان به 13 تا 20 رسید مراتب خفیف تر جواب می دهد.

در این مقام به قرینه مقابله در این دو مرتبه 6 تا 13 در مقابل شش سال اول قرار گرفت مشخص می شود تادیب در این دو دوره با اقتضائات مخصوص به خودش همراه است که قهرا امیخته با تنبیه و تعزیر و مجازات است مضاف بر آنکه همانطور که گفتیم تادیب در لغت به معنای مجازات و در تفاهم عرفی هم بر اساس قرائن به همین معنا و در ارتکاز عقلا هم همینگونه است.

این روایت فوائدی داشت ولی در این مقام با روایات دیگر جمع میکنیم.

در جمع بین این روایات با قاعده لاضرر به دست می آید که ضرب نباید به حدی باشد که ضرر مورد توجه در قاعده لاضرر باشد.


logo