« فهرست دروس
درس تفسیر استاد محسن ملکی

1403/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 185/سوره آل عمران /معاد در قرآن

 

موضوع: معاد در قرآن/سوره آل عمران /آیه 185

﴿کل نفس ذائقة الموت﴾ این ایه شریفه به خاطر کلمه "موت" و "نفس" مورد تحقیق قرار گرفت و نتیجه آنچه گذشت این شد که نفس در این آیه شریفه حیثیت تعلق روح است به بدن، حیثیت روح ملکوتی به بدن که نوعی جسم لطیف و روح لطیف است نوعی تنزل است از روح اعظم که همان را می گوئیم ذائقة الموت، برای مثال قرآن را می گوئیم قرآن نازل قرآن حقیقتی نورانی است که نزول کرده و به این کلمات مبدل شده است قرآن حقیقی این کلمات و صفحات نیستند آن قرآن حقیقی باید بسیار لطیف شود تا هماهنگ با ماده و جسم و فیزیک شود امر متافیزیکی اگر بخواهد جلوه فیزیکی پیدا کند باید تنزل پیدا کند و از بعد ماوراء طبیعتی خود تنزل نماید؛ پایین آمدن روح اعظم و متنزل و نزدیک شدن و بعد ارتباط گرفتن آن با ماده را در این آیه باید دید؛ اگر اسم آن روح یا نفس باقی بماند می شود روح واسطه ای و نفس برزخی به این جهت این گونه معنا می کنیم که نفۡس از نفَس است ﴿وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ﴾[1] نفس یعنی حیات و حیاتی که در این آیه طبق عرف ما فهمیده می شود حیات طبیعی و مادی و حیوانی است پایین ترین رتبه روح، تنفس آن است که می توانیم تنفس را به او نسبت دهیم و البته که مستقیم به خود روح نمی توان نسبت داد چرا که روح مجرد است باید تغییراتی در آن انجام گیرد تا بشود نفس و روح حیوانی و درادامه بحث باید گفت ما نمی توانیم بطن قران را بفهمیم اگر بخواهیم چیزی را به قرآن نسبت دهیم تا قلبمان کمی آرامش داشته باشد باید از مسیر وحی و ائمه معصومین علیهم صلوات الله باشد فلاسفه متدین نیز که حرفی زدند این مطلب را فراموش نکردند و سعی کردند مطالب عقلی آن ها بیان روایتی باشد در ذیل قرآن مثلا مرحوم ملاصدرا که تفسیر قران نوشته این کار را انجام داده است

از جمله روایاتی که بیان کردیم روایتی بود در اصول کافی کتاب ایمان و کفر باب کبائر از حضرت امیر علیه السلام که به ادامه آن می پردازیم «ثُمَّ قَالَ فِي جَمَاعَتِهِمْ- ﴿وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‌﴾ »حضرت امیر از قول پیامبر صلوات الله علیهما نقل می فرماید در مقام توضیح که جماعتی از مومنین و انبیا و رسل "ایدهم" خدا اینان را با روحی از خودش تایید کرد « یَقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ » مرحوم مجلسی در مرات العقول در ذیل این روایت می گوید جمله "مغفور لهم" درباره این صدیقین و شخصیتهای بزرگ ایمانی که گناه نمی کنند دو توجیه دارد: توجیه اول ترک اولی است و توجیه دوم کنایه از اینکه اصلا گناه ندارند تا سزاوار غفران باشد معلول گفته شده و علت اراده شده است از ابتدا پاک هستند و به خاطر این پاکی، مغفور و مصفوحند

« ثُمَّ ذَكَرَ أَصْحَابَ الْمَيْمَنَةِ ﴿وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾ » تا اینجا انبیا بود و سپس خداوند اصحاب میمنه و راستی را بیان می کند «بِأَعْيَانِهِمْ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ» در آنها چهار روح است، کلمه روح و نفس با هم به کار برده می شوند روح ایمان و روح قوت و روح شهوت و روح البدن که همان نفس است انبیا پنج روح داشتند که روح القدس برای نبوتشان بود« فَلَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَسْتَكْمِلُ هَذِهِ الْأَرْوَاحَ الْأَرْبَعَةَ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيْهِ حَالاتٌ » عبد این ارواح چهار گانه را کامل می کند تا اینکه حالتهای مختلف بر او عارض می شود مومن با این چهار روح حالات مختلفی را طی می کند « فَقَالَ الرَّجُلُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذِهِ الْحَالاتُ»آن شخص از حضرت پرسید این حالات چیست ؟ « فَقَالَ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَهُوَ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‌ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً﴾ » حضرت فرمود یکی از آنها حالت پیری و اخر کار است که قرآن می فرماید عبد تا جایی می رسد که همه چیز را فراموش می کند، درمورد اینکه "ارذل العمر" چه زمانی است علامه مجلسی در پاورقی چند احتمال داده است: 75 ، 90 و 100 سالگی و توضیح می دهد زمانیکه همه چیز را فراموش می کند و مانند بچه می گردد « فَهَذَا يَنْتَقِصُ مِنْهُ جَمِيعُ الْأَرْوَاحِ » این حالت شخص حالتی است که ارواح زیاد کار نمی کنند و فعال نیستند« وَ لَيْسَ بِالَّذِي يَخْرُجُ مِنْ دِينِ اللَّهِ » معنا این نیست که از دین بیرون می رود « لِأَنَّ الْفَاعِلَ بِهِ رَدَّهُ إِلَى أَرْذَلِ عُمُرِهِ فَهُوَ لَا يَعْرِفُ لِلصَّلَاةِ وَقْتاً وَ لَا يَسْتَطِيعُ التَّهَجُّدَ بِاللَّيْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ وَ لَا الْقِيَامَ فِي الصَّفِّ مَعَ النَّاسِ فَهَذَا نُقْصَانٌ مِنْ رُوحِ الْإِيمَانِ وَ لَيْسَ يَضُرُّهُ شَيْئاً »روح ایمان کم شده اما کار،کار خداست "لان الفاعل به" خالق این کار را کرده و به اینجا رسانده درست است نقصان پیدا می کند نمی تواند نماز شب بخواند یا فراموش می کند اوقات صلاة را اما ضرری به دین او نمی رسد که بگوئیم عاقبت خوبی ندارد « وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الْقُوَّةِ »روح قوت از آنها گرفته می شود در حالیکه گاهی هنوز میانسال یا جوان است « فَلَا يَسْتَطِيعُ جِهَادَ عَدُوِّهِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ طَلَبَ الْمَعِيشَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ »روح شهوت از او گرفته می شود « فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَصْبَحُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ يَحِنَّ إِلَيْهَا » اگر به این انسان دختری زیبا گذر کند، میلی به او ندارد« لَمْ يَقُمْ وَ تَبْقَى رُوحُ الْبَدَنِ فِيهِ فَهُوَ يَدِبُّ وَ يَدْرُجُ » فقط روح بدن در او مانده و فقط می تواند تکان بخورد و تحرکی داشته باشد « حَتَّى يَأْتِيَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَهَذَا الْحَالُ خَيْرٌ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الْفَاعِلُ بِهِ » هرچیزی را خدا تولید نماید خیر است طبق شرایطی مومن همیشه در چهار چوب اراده پروردگار است "لاتکلنی الی نفسی طرفه عین" « قَدْ تَأْتِي عَلَيْهِ حَالاتٌ فِي قُوَّتِهِ وَ شَبَابِهِ فَيَهُمُّ بِالْخَطِيئَةِ فَيُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ يُزَيِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ يَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ »در دوره جوانی نیز همین ارواح روی انسان کار می کنند روح شهوت او را به سمت شهوات سوق می دهد و روح بدن به انجام بسیاری از کارها « حَتَّى تُوْقِعَهُ فِي الْخَطِيئَةِ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ تَفَصَّى مِنْه فَلَيْسَ يَعُودُ فِيهِ حَتَّى يَتُوبَ » اگر زمانی در شرایط جوانی از این ارواح استفاده کرد و به سمت گناه رفت از ایمان او کاسته می شود مگر با توبه برگردد و جبران نماید « فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ » [2]

اینان اصحاب میمنه بودند که 4 روح در آن ها ذکر شد.


logo