« فهرست دروس
درس تفسیر استاد محسن ملکی

1403/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 185/سوره آل عمران /معاد در قران

 

موضوع: معاد در قران/سوره آل عمران /آیه 185

در آیه ﴿کل نفس ذائقه الموت﴾ کل و نفس بررسی شد روی کلمه ذائقه الموت تمام تفاسیر را بنده جستجو نمودم قران برای تحقیق و بررسی بسیار حرف دارد خیلی از نقاط قرآن را بزرگان از آن رد شده اند مانند کلمه ذائقه الموت که به ذهن من آمد کلمه ذائقه چرا به کار برده شده است می توانست این گونه باشد "کل نفس مدرکة الموت" چرا ذائقه استفاده شده است

مطلب اول: یقینا جمله "کل نفس ذائقه الموت" مبتدا و خبر و قضیه موجبه کلیه است و از طرفی صور دارد و صور آن "کل" است که مفید و عام استغراقی است به معنای همه نفس ها؛ نفس را قبلا معنا کردیم و تعین دادیم در حیوان بنابراین "کل نفس ذائقه الموت" عام استغراقی بوده و تمام حیوان و انسان را شامل می شود و به یک معنا که در کلام بعضی مفسرین آمده بود فرشتگان را هم شامل می گردد لکن در ادامه آیه تعبیراتی به کار برده شده است که عام از عمومیت می افتد و منحصر در انسان می شود و آن کلمه "تُوَفَّون" است ﴿اِنَّما تُوَفَّونَ اُجُورَکم﴾ با گرایش التفات یعنی "کل نفس ذائقه الموت" غائب بود و یک مرتبه التفات به خطاب مردم پیدا کرد اگر "یوفون" بود می توانستیم بگوئیم حیوان و فرشتگان هم هستند اما "توفون" علاوه بر خطاب بودنش، منحصر در انسان می شود و طبق آیات قبل خودِ توفی اجور برای انسان است و برای فرشته معنا ندارد، در ادله دیگر داریم که همه حیوانات می میرند اما این آیه با توجه به ذیل و ادامه، کل نفس را منحصر در انسان می کند

مطلب دوم: حضرت ایه الله جوادی در تفسیر تسنیم جلد 16 ص 514 می فرماید: روح مرگ را می چشد (نفس را به معنای روح گرفته اند) و در خود هضم می کند همانند چشیدن شربت و هضم و جذب آن، چون مرگ در حقیقت عصاره

زندگی انسان است « کما تعیشون تموتون » [1] مرگ یا شیرین است و یا تلخ

بنظر می رسد این فرمایش یک بیان ذوقی و یک استحسان است و با ظواهر کلمات قران سازگار نیست و شاهد آن این مطلب که راغب اصفهانی وقتی یک صفحه در رابطه با ذائقه و ذوق می آورد می گوید: « ذوق وجود طعم فی الفم » ذوق یعنی وجود طعم یک شیء در دهان «و اصله فی ما یقل تناوله دون ما یکثر فان ما یکثر منه یقال له الاکل » اینکه می فرماید چشیدن یعنی خوردن و هضم کردن، با تعریف جناب راغب هماهنگ نیست « اختیر القران لفظ الذوق فی العذاب » لفظ ذوق در قرآن برای عذاب بکار برده شده است « لان ذلک و ان ذلک التعارف للقلیل و هو مستصلح للکثیر فخصه بالذکر لیعمّ الامرین و کثر استعماله فی العذاب » ذوق در عذاب بکار برده شده برای کم ولی چشیدنی که پشت سر آن درد و رنج می آید و مثال از قران می آورد:

﴿لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ﴾ [2] ﴿وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ ﴾ [3] ﴿قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ ﴾ [4] ﴿نَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ﴾[5]

بعد می فرماید: « قد جاء فی الرحمه ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ﴾ [6] ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴾[7] » گاهی در رحمت هم بکار برده شده است اما آنجا که در رحمت بکار برده شده تالی فاسد دارد که هر زمان رحمت را به بنی آدم می چشانیم دچار بدمستی می شود مانند آیه شریفه ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ﴾ [8] بنابراین ایشان می فرماید « یعبر به عن الاختبار فیقال اَذَقتُه کذا فذاق » ذوق بحث آزمایش کردن است اذاقه در ثلاثی مجرد برای عذاب است و در باب افعال برای خیر و رحمت است و نقطه مقابلش بر اساس لغت قرآن اصابه است « ﴿وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ﴾ [9] تنبیها علی ان الانسان بأدنی ما یعطی من النعمة یأشر و یبطر » [10] انسان این گونه است که با کمترین نعمتی که به او می رسد بد مستی کرده و گرفتار لهو و لعب یا فخر فروشی می شود بنابراین از این عبارات پیداست که ذوق به معنای اکل و هضم نیست بلکه همان مزه کردن عرفی است که طعم مرگ را بچشند نهاتا چشیدن را اگر بخواهیم معنا کنیم اینکه اگر چیزی زیاد شیرین باشد در تار و پود انسان اثر می گذارد و اگر تلخ و تیز باشد تمام درون انسان را متاثر می کند این چشیدن نوک پیکان حمله مرگ است که غالبا در آیات و روایت بحث انذار دارد حضرت امیر علیه السلام می فرماید: « واذکروا الموت فانه هادم اللذات »[11]

مرگ را یاد کنید که از بین برنده لذات است

طبق عرف کلمات قرآن ذوق به این معنای خوردن را نمی توان به قران نسبت داد و گفت خداوند تبارک و تعالی مقصودش این است زیرا مقداری دور دست است؛ بله قرآن بطن دارد و حال نهایت آن بطن را می توانیم بفهمیم یا نه چیزی دیگر است به مقداری که از این آیه می توان استفاده کرد این ذوق و چشیدن همان چشیدن تلخی است

همچنین "کل نفس" را که می فرماید منظور روح است نیز محل تامل است چشیدن در اینجا نه اینکه روح طعم مر گ را می چشد روح طعمی نمی چشد چرا که روح باقی است و از بین نمی رود اینکه احساس می کنیم از مرگ می ترسیم برای روح نیست بلکه نفس بخاری است که ترس دارد یعنی چیزی که زمینه فنا در او هست وحشت دارد نه آنچه زمینه بقا در اوست این مساله از فرمایشات ایشان برای بنده قابل فهم نبود .


logo