« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1404/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم



سومین دلیل قائلین به انحلال: تحصیل حاصل

داشتیم فرمایشات شیخنا الاستاذ فلسفی را در رد ادله قائلین به انحلال علم اجمالی[1] به خاطر خروج از محل ابتلا بررسی می‌کردیم که دو مورد آن ذکر شد.

مورد سوم: بحث تحصیل حاصل

سومین موردی که حضرت استاد ذکر کردند، بحث تحصیل حاصل است.

قائلین به این نظر که خروج از محل ابتلا باعث انحلال علم اجمالی می‌شود، استدلالشان این است که: اگر شارع مقدس نسبت به مورد خارج از محل ابتلا نهی کند و بگوید:«لاتتصرف فی خارج» این خارج همان ظرف است که دیروز مثال زده شد. یک قطره خون افتاده و نفهمیده‌ایم که داخل ظرف افتاده یا خارج آن. این لاتتصرف مصداق تحصیل حاصل است. تحصیل حاصل قبیح است، زیرا: مکلف خودش تصرف نمی‌کند، زیرا نیاز ندارد، کاربردی برای او ندارد و هیچ ارتباطی با خارج از ظرف ندارد. بنابراین، این عمل می‌شود تحصیل حاصل. وقتی تحصیل حاصل در ناحیه خارج از ظرف رخ دهد، تکلیف نسبت به خارج از ظرف از بین می‌رود. در این حالت، داخل ظرف باقی می‌ماند و نسبت به آن شک بدوی ایجاد می‌شود.این، کیفیت استدلال قائلین به انحلال علم اجمالی از این طریق است.

 

جواب مرحوم فلسفی به قائلین انحلال:

استاد فلسفی فرمودند که تحصیل حاصل نسبت به اون فرد حاصل قبیح است. یعنی نسبت به این خارج از ظرف روی زمین، اگر بخواهیم بگوییم تحصیل لازم است، قبیح است. ولی اگر این علم اجمالی آمده تا مورد خروج از محل ابتلا هم باقی بماند، می‌توان گفت که محل تکلیف است تا ما را وادار کند به تحصیل غیر حاصل.

تحصیل غیر حاصل یعنی چه؟ یعنی اجتناب از داخل ظرف، به طوری که: مورد خروج از محل ابتلا بشود جزء العلة، و داخل محل ابتلا هم جزء العلة شود. این دوتا دست به دست هم می‌دهند تا ما را از کاسه دور کنند و از آب داخل ظرف استفاده نکنیم. یعنی خروج از محل ابتلا و داخل ظرف هر دو جزء علت می‌شوند تا یک تکلیف ایجاد شود که ما را وادار کند ترک وضو گرفتن حاصل شود. با این نگرش، می‌گوییم تکلیف منحل نمی‌شود و علم اجمالی منحل نمی‌شود، تا این تکلیف که بین خارج از محل ابتلا و داخل محل ابتلا توزیع شده، باقی بماند و بتوانیم فتوا دهیم: «ایها المکلف لاتتوضأ بهذا الماء» این تحصیل غیر حاصل است و تحصیل حاصل نیست. این، فرمایش حضرت استاد بود.

 

نقد بر استاد فلسفی: مصادره به مطلوب

خب اینکه مشخص است، مصادره به مطلوب است. چطور مصادره به مطلوب است؟ شما دارید خروج از محل ابتلا را تکلیف دارش می‌کنید. به شکل جزء العلة، محل نزاع ما همینه که این تکلیف ندارد. شما دارید می‌گویید تکلیف دارد. اگر تکلیف داشت، که ما دیگر بحثی نداشتیم و مدعا تقریبا ثابت می‌شد. ولی مدعا را نمی‌توان دلیل قرار داد. شما ادعا می‌کنید این تکلیف دارد و جزله، آن هم جزله هر دو با همدیگر می‌آید. سپس ظرف مشکل را برای ما حل می‌کند و می‌گوید: «لاتتوضأ بالماء». خب، آن جزء العلة اولیش که خراب است، یعنی خروج از محل ابتلا، اولین اصل مطلب است که مورد خارج از محل ابتلا اصلا تکلیف ندارد که بگوییم «لاتتصرف»، تا بشود جزء العلة. بنابراین این استدلال مصادره به مطلوب است.

 

جواب دوم استاد فلسفی بر قائلنی ادله انحلال: تحصیل حاصل شرعیه و تکوینیه

جواب دومی که استاد فرمودند این بود که تحصیل حاصل در اینجا دو مطلب دارد: 1. تحصیل حاصل شرعیه. 2. تحصیل حاصل تکوینیه.

تحصیل حاصل شرعیه: امر شارع به تحصیل یک شیء تشریعی است. وقتی شارع می‌گوید که کاری را انجام بده، این تحصیل تشریعی به اصطلاح شرعی است.

تحصیل حاصل تکوینیه: اراده مکلف برای انجام دادن یک کار، می‌شود تحصیل تکوینی. یعنی اراده مکلف شیء را ایجاد می‌کند.

رابطه میان این دو: شارع مقدس امر می‌کند که این کار را انجام بده، این امر تشریعیه است، تکوینی نیست. بنابراین اگر خروج از محل ابتلا حاصل باشد، حاصل می‌شود که خود مکلف ترک کرده است، اما امر شارع فقط تشریعیه است، تکوینی نیست.

نتیجه: تحصیل حاصل تشریعی اتفاق نمی‌افتد. این فرمایش استاد به همان استناد برمی‌گردد که وقتی مکلف ترک می‌کند، مستندش می‌کند به شارع، اما شارع در تکوین نقشی ندارد.

 

نقد به جواب دوم مرحوم فلسفی

مشخص است که این استدلال قوی نیست. مسئله این است که اراده تشریعی شارع مقدس در عالم فقه و اصول چه جایگاهی دارد: شارع امر می‌کند تا اراده مکلف تحریک شود، تا شیئی که معدوم است موجود شود یا شیئی که موجود است ترک شود. بنابراین، اراده مکلف در عالم تکوین، متعلق اراده مولاست در باب امر و نهی.

توضیح بیشتر: مولایی که امر و نهی می‌کند یعنی اراده می‌کند به مکلف بگوید که باید اراده کند فعل را یا ترک را. همه اراده‌های تشریعی پروردگار برمی‌گردد به اراده تکوینی مکلف. بنابراین، وقتی امر شارع اینگونه باشد، اراده تشریعی شارع به اراده مکلف می‌خورد: شیئی که خودش حاصل شده، حالا شارع می‌گوید: «حاصلش کن» این می‌شود تحصیل حاصل.

نکته مهم: امر و نهی تحصیل شرعیه است، اما تحصیل شرعی بدون متعلق نیست. تحصیل شرعی متعلقش می‌شود اراده مکلف، تا بخورد به اراده مکلف.

در وضعیت ما (ما نحن فیه):اگر تحصیل شرعی به خارج از محل ابتلا بخورد و شارع به مکلف بگوید «اراده کن ترک استفاده از زمین را»، مکلف خودبه‌خود ترک کرده است. بنابراین، هر تحصیل شرعی شارع مقدس یا به تحصیل حاصل می‌خورد یا به تحصیل غیر حاصل، و نهایتاً با واسطه اراده مکلف اعمال می‌شود. نتیجه: این هم مورد استدلال قوی نیست و کافی برای اثبات انحلال علم اجمالی نمی‌باشد.

 

مورد چهارم: بحث حدیث

شرح روایت: روایتی صحیحه از علی بن جعفر[2] خواندیم، در رابطه با کسی که خون دماغ کرده بود یا عطسه‌ای زد و خون پخش شد. یک ظرف آب هم در آنجا بود و نمی‌دانیم خون‌ها که خیلی قطعه‌قطعه و پودری پخش شده‌اند، داخل ظرف ریخته یا خارج از ظرف.

توضیح امام: امام فرمودند: «تا یقین پیدا نکنی که داخل ظرف ریخته، تو موضوعی مشکلی نداره».

دلیل: خارج از ظرف خارج از محل ابتلاست و برای مکلف نیاز نیست، بنابراین داخل ظرف که نیاز دارد، شک بدوی است.

قاعده: برائت – «کل شیء لک طاهر حتی یستبین». امام فرمودند: حتی وقتی روشن شود که داخل ظرف ریخته باشد، وضعیت ما نحن فیه هم همان است.

 

نظر مرحوم فلسفی:

فرمودند این روایت مجمل است و توجیهاتی برایش آوردند. این بحث قبلاً بررسی شد و اشکالات آن گفته و از آن گذشتیم. ایشان فرمودند: شاید این ظرف کوزه بوده و جنسش کوزه بوده و می‌توانستیم پشت آن هم سجده کنیم. بنابراین خارج از محل ابتلا تصور نمی‌شود. ابهام دیگر: امام فرموده‌اند حتی تستبین، یعنی باید ببینی که خون داخلش ریخته است. اگر خون ریز باشد و شبیه پودر شود، اثر ندارد؛ باید خون به گونه‌ای باشد که بفهمی افتاده داخل. به این دلیل گفته‌اند روایت مجمل است.

 

نقد بر مرحوم فلسفی:

نتیجه: این روایت یکی از روایات صحیح است که ما نحن فیه را تقویت می‌کند. روایت اجمالی ندارد و بنابراین در اثبات موضوع ما قوت دارد. از جهت عرفی، این روایت روشن است: اگر کسی ظرفی داشته باشد و عطسه‌ای کند و خون بریزد، نمی‌داند خون داخل ظرف ریخته یا نه. این همان مورد ما نحن فیه است که علم اجمالی دارد و یک طرف آن از محل ابتلا خارج است.

 


logo