1404/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در مکلف به/اصالة الاشتغال /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/اصالة الاشتغال /شک در مکلف به
تنبیه هفتم: شک در مکلف به و انحلال علم اجمالی
در جلسهی قبل مباحثه شد و مقدمهای مطرح گردید که: تکالیف الهی مبتنی بر قدرت عقلی هستند.
اطراف علم اجمالی نیز باید تماماً مقدور باشد؛ زیرا اگر یک طرف از اطراف غیر مقدور شود، علم اجمالی منحل میشود.
عرض شد که این مقدمه و بحث را بزرگان مانند مرحوم آخوند[1] و مرحوم شیخ[2] به این صورت صریح بیان نکردهاند؛ بلکه مستقیماً وارد یک مصداق شدهاند.
مرحوم آخوند در تنبیه دوم کفایه و مرحوم شیخ در بحث شک در مکلف به
یکی از نکات مطرح شده این است که: علم اجمالی در صورتی منجز است که برخی از افراد از محل ابتلاء خارج نباشند. این خروج از محل ابتلاء یکی از مصادیق عدم قدرت مکلف بر آن تکلیف است.
نتیجه و کاربرد
این مقدمه را میخواهیم با بحث معروف مطابقت دهیم که: اگر در علم اجمالی بعضی از اطراف از محل ابتلاء خارج باشند، دیگر علم اجمالی منجز نخواهد بود و در نتیجه منحل میشود.
خروج از محل ابتلا و تأثیر آن بر علم اجمالی
معنای ابتلا
کلمه ابتلا از مادهی بلا و بلیة و باب افتعال است و به معنای: اخذ بلیة، تحمل یک مشقت، بر عهده گرفتن کاری با دشواری.
به بیان دیگر، ابتلا به نوعی کلنجار رفتن و درگیری با موضوع است که انسان نسبت به آن مسئولیتی پیدا میکند و نمیتواند آزادانه از آن بگذرد. گاهی نیز در متون، ابتلائات به معنای امتحانات و آزمایشها آمده است، اما در اینجا مقصود تحمل سختی و درگیری با موضوع است.
محل ابتلا و قدرت اراده
وجود محل ابتلا یکی از محورهای قدرت مکلف است.
این قدرت شامل: اراده، میل، رغبت، توان تصمیمگیری و حرکت است. تنها زمانی که مکلف بتواند تصمیم بگیرد و حرکت کند، قدرت تحقق تکلیف وجود دارد.
مثال کاربردی: علم اجمالی و محل ابتلا
فرض کنید علم اجمالی دارید که: یک کاسه در خانه خودتان نجس است. یک کاسه در خانه همسایه (خانه رفیق) نجس است. در این مثال، کاسهی خانه رفیق شما محل ابتلای شما نیست؛ زیرا: هیچ وقت اراده نمیکنید آن را بردارید میل و رغبت ندارید. ممکن است حتی اشمئزاز نفسی داشته باشید و از آن متنفر باشید .این موارد نشان میدهند که موضوع تحت قدرت شما قرار ندارد؛ یعنی غیر مقدور است.
تأثیر خروج از محل ابتلا بر علم اجمالی
چون طرف غیر مقدور تحت اراده و تصرف مکلف قرار نمیگیرد، علم اجمالی نسبت به آن طرف: منحل میشود تبدیل میشود به شک بدوی.
یا به تعبیر دیگر به شک در اصل تکلیف علت این انحلال این است که: یا محل ابتلا نیست یا به دلیل اشمئزاز نفسی و عدم میل مکلف، ارتباطی با آن برقرار نمیشود یا مسئولیت و حساب و کتابی ایجاد نمیکند در نتیجه، تنها طرف مقدور باقی میماند و نسبت به آن علم اجمالی شکل بدوی میگیرد..
انحلال علم اجمالی در صورت غیر مقدور بودن برخی اطراف
همانطور که قبلاً اشاره شد، بحث در اینجا دو ناحیه دارد: عدم وجود قدرت مکلف؛ در جایی که قدرت انجام تکلیف وجود نداشته باشد، علم اجمالی منحل میشود و تبدیل به شک میگردد. جاری نشدن اصول در اطراف علم اجمالی؛ در جایی که قدرت وجود ندارد، اصول در اطراف علم اجمالی جاری نمیشوند تا با هم تعارض و تساقط ایجاد کنند و علم اجمالی منجز باقی بماند.
دلیل عدم جریان اصل در طرف غیر مقدور
اصل، حکم شرعی است. حکم شرعی هیچگاه در غیر مقدور بار نمیشود. چه استصحاب و چه برائت، همه حکم شرعی محسوب میشوند.
حکم شرعی تعلق به غیر مقدور نمیگیرد، زیرا: محل ابتلا نیست. محل اراده و میل و رغبت نیست . ممکن است اشمئزاز نفسی وجود داشته باشد
بنابراین، وقتی در طرف غیر مقدور اصل جاری نمیشود، در طرف دیگر که محل ابتلاست، اصل بلا معارض جاری میگردد.
نتیجه
در محل ابتلا، رفع کل شیء لک حلال رخ میدهد و اصل برائت بدون معارض و مزاحم جاری میشود.
تفصیل این بحث برای جلسات بعدی باقی میماند.