1404/07/12
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در مکلف به/اصالة الاشتغال /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/اصالة الاشتغال /شک در مکلف به
صورت سوم اضطرار
در باب اضطرار نسبت به اطراف علم اجمالی، یک صورت سومی مطرح شد: تکلیف قبل از اضطرار باشد، ولی علم به تکلیف بعد از اضطرار حاصل شود.
این بحث تا حدی پیش رفت تا به یک ان قلت رسیدیم: «إن التکلیف الواقعی وإن لم یکن مانعاً من جریان الأصل إلا أنه بعد العلم یترتب علیه آثاره من حین حدوث التکلیف لا من حین العلم به کما فی العلم التکلیفی، نظیر ما إذا علمنا تفصیلاً الیوم بأن الماء الذی اغتسلنا الجنابة کان نجساً قبلاً فلابد من ترتیب آثار النجاسة من القبل ویحکم ببطلان الصلاة»[1]
طبق قواعد، وقتی که تکلیف قبل از اضطرار است ولی علم بعد از اضطرار، انما المهم و الملاک علم است. یعنی در باب تکالیف الهی، علم به تکلیف ملاک است، نه خود تکلیف واقعی.
شاهد و دلیل
وجود احکام ظاهریه در شریعت دلیل بر این است که احکام واقعیه ملاک نیستند در باب تنزیج و منجزیت و نیز در تعیین حکم مکلف. مکلف تحت حکم واقعی قرار نمیگیرد، بلکه تحت حکم معلوم و حکم مُحَجَّج قرار میگیرد؛ یعنی حکمی که بر اساس علم، اماره یا سایر حجج برای او اقامه شده است.
اکنون در بحث حجج در علم اصول، ما با صورت سوم مواجهایم: ابتدا علم بوده، بعد ظن، و سپس شک. بر شک، یک سری حجتها سوار شدهاند که به آنها اصول عملیه گفته میشود. اصول عملیه، همان حجج الهیه هستند که برای مکلف اقامه میشوند.
بنابراین، ملاک در باب تنجیز، تحکیم، مواخذه، ثواب دادن و امثال اینها، حکم واصل است، نه حکم مجعول و نه حکم منشأ و نه حکمی که در عالم واقع انشا شده است. حکمی که به مکلف برسد، ملاک عمل است. در صورتتی که علم به حکم بعد از اضطرار حاصل شود، قبل از علم به حکم، مکلف اضطرار را انجام داده و «فاتحه حکم» را خوانده است.
در این حالت، علم اجمالی بعد از اضطرار معنایش این است که قبل از اینکه این علم، علم اجمالی شود، وضعیت شک بدوی است. مثال ظرف شیر: قبلاً ظرف شیر به دلیل اضطرار حلال، طیب و طاهر واقعی در اختیار مکلف بوده است.
بعد از آن، وقتی مکلف علم پیدا میکند که آیا این ظرف شیر حرام است یا نه، در واقع فقط شک دارد که این آب حلال است یا حرام. این شک، همان شک بدوی است و اصل مطلب همین است که ان قلت میخواهد بر آن وارد شود.
اثر علم اجمالی و زمان حدوث تکلیف
ان قلت این است که تکلیف واقعی کمرش شکسته و مانع از اجرای اصل در ناحیه آب نیست، لیکن بعد از اینکه علم اجمالی حاصل شد، وظیفه ما چیست؟ لازم است اثر علم اجمالی را از زمان حدوث تکلیف محاسبه کنیم، نه از زمان علم. مثال: ساعت ۱۰ صبح: حکم خدا بر دو کاسه (شیر و آب) سوار شده است، یعنی کدام حلال یا حرام است. ساعت ۱۱: مکلف مضطر شده و شیر را مصرف میکند. ساعت ۱۲: علم اجمالی حاصل شده است. در این حالت، اثر علم اجمالی باید از زمان حدوث تکلیف (ساعت ۱۰) اعمال شود. از زمان حدوث، تکلیف شامل هر دو کاسه است. اثر حدوث تکلیف این است که از هر دو باید اجتناب شود. سپس اضطرار یک طرف را برمیدارد و طرف دیگر تحت تکلیف باقی میماند و اشتغال یقینی میخواهد؛ مکلف باید از آن اجتناب کند.
این مسئله به علم تفصیلی نیز منطبق است:
مثال: ساعت ۱۲، علم تفصیلی پیدا میکنیم که ساعت ۱۰ آب نجس بوده است. اگر ساعت ۱۱ با آن وضو گرفته باشیم و نماز خوانده باشیم، اثر علم تفصیلی از همان زمان حدوث نجاست (ساعت ۱۰) جاری میشود. بنابراین نمازی که بعد از ساعت ۱۰ خوانده شده، باطل است.
به همین ترتیب، علم اجمالی نیز وقتی ساعت ۱۲ حاصل میشود، به این معنا است که حدث تکلیف ساعت ۱۰ بوده است. ساعت ۱۱ اضطرار آمده و اثر علم اجمالی از ساعت ۱۰ محاسبه میشود: شیر تحت اضطرار مجاز شده، آب تحت دایره تکلیف باقی مانده و باید احتیاط شود. بنابراین، علم اجمالی مشابه علم تفصیلی است، و اثر آن از زمان حدوث تکلیف اعمال میشود.
اثر علم متأخر بر تکلیف
بنابراین، علم متأخر از تکلیف، تکلیف را از زمان حدوث آن زنده میکند و نه از زمان پدید آمدن علم. این ان قلت بیان میکند که بر اساس آن، علم اجمالی منحل نشده است.
علم اجمالی منحل نمیشود، زیرا علم اجمالی به سراغ معلوم میرود و معلوم در ساعت ۱۰ رخ داده است. در ساعت ۱۰، مکلف تمام مقدمات و چارچوب تکلیف را ایجاد کرده و هر دو ظرف را شامل تکلیف کرده است: هم ظرف شیر و هم ظرف آب. سپس اضطرار ظرف شیر را از حرمت خارج میکند، ولی ظرف آب به قوت خودش باقی میماند. این وضعیت، همان عدم انحلال علم اجمالی است؛ یعنی علم اجمالی کمرش نشکسته و وجود دارد، حتی اگر بعد از اضطرار حاصل شده باشد. این همان حرفی است که بر السنه، برخیها جاری است که محقق روحانی همین را فرمود: بر زبان بعضیها جاری است که علم متأخر اثر دارد در معلوم متقدم و این غلط است.
بنابراین، علم اجمالی بعد از اضطرار منحل نمیشود و اثر آن از زمان حدوث تکلیف اعمال میشود.
اینکه اضطرار بعد از تکلیف آمده و سپس علم به تکلیف حاصل شده است، هیچ ارتباطی با شبهه غیرمحصوره ندارد؛ این بحث مربوط به شبهه محصوره است و اصولاً از بحث شبهه غیرمحصوره جداست.
پاسخ ان قلت: محدودیت کاربرد علم متأخر در اطراف علم اجمالی
مطالب مطرحشده در ان قلت در مواردی به کار میآید که در اطراف علم اجمالی نتوانیم استصحاب و قاعده اشتغال را جاری کنیم. یعنی ان قلت به درد چنین مواردی میخورد، اما در مانحن فیه، استصحاب و قاعده اشتغال جاری نمیشود
دلیل عدم جریان استصحاب و قاعده اشتغال
در اطراف علم اجمالی، اگر بخواهیم اصل جاری شود، این اصول با هم تعارض پیدا میکنند و تساقط میشوند؛ در این حالت باید به خود علم اجمالی رجوع کرد. مثال: در شک در حدثی که مکلف بین اکبر و اصغر مردد است: مکلف وضو میگیرد. سپس میپرسیم: این حدث از ما سر زده، اکبر بود یا اصغر؟ اگر حدث اصغر بود، از بین میرود؛ اگر حدث اکبر بود، باقی میماند. اگر بخواهیم استصحاب جاری کنیم: استصحاب عدم حدث اکبر و استصحاب عدم حدث اصغر با هم تعارض پیدا میکنند و تساقط میشوند. در این حالت، باید رجوع کنیم به استصحاب وجود کلی حدث.
وضعیت اضطرار در مانحن فیه
در مانحن فیه، اصل در یک طرف بدون معارض جاری میشود، زیرا اضطرار بسیار مهم است: اضطرار همیشه در مقابل تکالیف شفاف و روشن قرار میگیرد و تکلیف را برمیدارد. این اضطرار در اطراف علم اجمالی به طریق اولی عمل میکند. مهمترین اثر اضطرار این است که طرف دیگر را برای اجرای اصل بلا معارض آماده میکند. وقتی اصل بلا معارض جاری شد، دیگر معنایی ندارد که بگوییم: «علم متأخر تکلیف را از زمان حدوثش زنده میکند.» زیرا: اضطرار اثر خود را بر طرفی که حرمت شیر را برداشته اعمال کرده است. طرف دیگر تحت اصل بدون معارض جاری شده است و از همان زمان، آب پاک است. بنابراین، اثر علم متأخر از زمان حدوث تکلیف در این شرایط معنایی ندارد، زیرا اصل جاری شده و بلا معارض اجرا شده است.
محدودیت کاربرد ان قلت در اطراف علم اجمالی
بنابراین، مطالب مطرحشده در ان قلت تنها در مواردی کاربرد دارد که در اطراف علم اجمالی، اصل بدون معارض جاری نشود و اصول با هم جاری شده و با یکدیگر تعارض کنند، در این حالت تصور میشود که علم اجمالی هنوز موجود است. مثال: اگر در ما نحن فیه چنین وضعیتی رخ میداد، گفته میشد که علم متأخر، در زمانی که علم حاصل شده، اصل در اطراف جاری نمیشود. به این ترتیب اصل در اطراف جاری نمیشود و اضطرار چه میشود؟ اگر فرض کنیم اضطرار معدوم است، گفته میشود که اصل در ناحیه اضطرار نیز جاری میشود و در این ناحیه با اصول دیگر تعارض پیدا میکند و تساقط میکند. در این حالت، علم اجمالی تکلیف را از ساعت ۱۰ زنده نگه میدارد.
اما در جایی که در اطراف علم اجمالی، یک طرف اصل بدون معارض جاری میشود، معنای آن این است که دیگر علم اجمالی وجود ندارد که بگوییم اثرش از زمان حدوث تکلیف (ساعت ۱۰) اعمال شود. در این وضعیت، اصل بدون معارض از زمان جاری شدن خود معتبر است و نیازی به رجوع به اثر علم اجمالی از زمان حدوث تکلیف نیست.
در بررسیهای گذشته، بارها تأکید شد که مهمترین نکته در باب عدم انحلال علم اجمالی این است که در اطراف علم اجمالی، اصول جاری نمیشوند. اگر اصول جاری شوند، تعارض پیدا کرده و تساقط میکنند، زیرا علم اجمالی ایستاده و اثر خود را اعمال میکند و منحل نمیشود.
معنای عدم انحلال علم اجمالی
هرگاه گفته میشود علم اجمالی منحل نمیشود، معنایش این است که اصول در اطراف علم اجمالی جاری نمیشوند. اگر اصول جاری شوند، با هم تعارض پیدا کرده و تساقط میکنند، و علم اجمالی حاکم و حرف اول را میزند. در چنین شرایطی، علم اجمالی حتی تکلیف را از زمان گذشته (مثلاً ساعت ۸ صبح) نیز زنده نگه میدارد. اما در مواردی که در اطراف علم اجمالی، اصل بلا معارض جاری شود، دیگر علم اجمالی موجود نیست تا اثرش را از زمان حدوث تکلیف اعمال کند. در این شرایط، ان قلت وارد نیست و علم اجمالی نمیتواند تکلیف سابق را زنده نگه دارد.
کاربرد در مسئله مانحن فیه
اگر صورت سوم پیش آید و علم اجمالی بعد از اضطرار حاصل شود، حتی اگر تکلیف قبل از آن باشد، علم اجمالی منحل میشود. اضطرار در این حالت آنقدر قدرت دارد که تکلیف گذشته را ساقط میکند. تکلیف مردد بین ظرف شیر و ظرف آب، توسط اضطرار یک طرفی میشود: شیر برداشته و آب باقی میماند، اما معلوم بالاجمال نیست و در نتیجه برائت جاری میشود.
جمعبندی
تا اینجا، سه صورت و یک صورت الحاقی از مقام اول بررسی شد:
مقام اول: اضطرار به یک طرف معین (ظرف شیر مثال زده شد)
در این صورت، علم اجمالی منحل شد، به ویژه زمانی که اضطرار بعد از تکلیف و بعد از علم رخ داده باشد.
در سایر صور نیز، علم اجمالی منحل شده است و بحث به تتمه مطالب ختم میشود. وصلی الله علی محمد و آله