1404/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در مکلف به/اصالة الاشتغال /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/اصالة الاشتغال /شک در مکلف به
صورت اول
اما در بحث اصول، مقام اول صوری مطرح شد: صورت اول به صورت سوم گفته شد و یک صورت طفیلی هم درست کردیم و آن را به صورت سوم ملحق کردیم.
صورت دوم
میرویم سراغ صورت دوم: جایی بود که اضطرار بعد از تکلیف باشد و قبل از علم به تکلیف.
رابطه صورت اول و سوم
صورت اول و سوم متعاكسین بودن و چون متعاكسین بودن، حکمشان هم روان بود و بررسی آنها تمام شد.
تأخیر در بررسی صورت دوم
صورت دوم را تأخیر انداختیم به این جهت که در صورت اول میگفتیم که اضطرار بعد از تکلیف و بعد از علم به تکلیف. بعد صورت سوم میشد عکس آن.
در صورت دوم، اضطرار بعد از تکلیف و قبل از علم به تکلیف بررسی میشود. برای مثال، فرض کنید در عالم واقع ساعت ده صبح یکی از این دو ظرف حرام شده است، ولی ما اطلاع نداریم. ساعت یازده مجبور میشویم علی أی حال، باید ظرف شیر را بخوریم. ساعت دوازده علم پیدا میکنیم؛ علم اجمالی به عمل میآید. در ساعت ده، عالم ثبوت بوده و حکم خدا آمده، اما ما از آن خبر نداشتیم؛ یکی از این دو ظرف حرام شده است.
سؤال این است که حکمش چیست؟ آیا آن تکلیف سابق که مقدم بر اضطرار است، مؤثر است؟
تکلیف واقعی: تکلیفی که ما اطلاع نداریم. آیا تکلیف واقعی در تنجز تکلیف مؤثر است؟ یعنی خداوند یکی از این دو ظرف را بر ما حرام کرده، ولی ما نمیدانستیم و بعد مضطر شدیم. آیا تکلیف واقعی معتبر است و باعث میشود همان تکلیف واقعی منجز شود؟
تأثیر اضطرار بر تکلیف واقعی
وقتی تکلیف واقعی منجز بود، اضطرار بعدی شبیه صورت اول، یعنی تنجیز اضطرار آن طرف را برمیدارد و طرف دیگر باید احتیاط کند؛ ظرف آب را نباید بخوریم. این حالت به این صورت است که: وجود تکلیف واقعی قبل از اضطرار باعث میشود حکم شبیه حالتی شود که هم تکلیف و هم علم قبل از اضطرار بوده است.
تفاوت منجزیت تکلیف و علم
اما آیا منجزیت مربوط به تکلیف واقعی است یا به علم؟ منجزیت متعلق به کاشف است، نه به منکشف. اگر کاشف بعد از اضطرار بیاید، این حالت شبیه صورت سوم میشود، یعنی عکس صورت اول.
صورت سوم: منکشف و کاشف بعد از اضطرار
در صورت سوم، وقتی منکشف و کاشف بعد از اضطرار هستند، علم که کاشف است، پس از اضطرار واقع میشود.
نقش آگاهی و وصول تکلیف
چیزی که مکلف را وادار به عمل میکند، آگاهی است. وصول تکلیف مهم است، نه خود تکلیف واقعی. وصول تکلیف بعد از اضطرار صورت گرفته است. وصول یعنی علم، یعنی پیدا کردن حجت. چه علم باشد و چه اماره، فرقی ندارد؛ لحظه وصول همان زمانی است که مکلف حجت را پیدا میکند.
منجزیت و مرحله آخر تکلیف
در ادبیات علم اصول، گفته شده است که مرحله آخر تکلیف منجز همان لحظه علم است: منجزیت یعنی وقتی که مکلف بداند: عالم اقتضاء، عالم انشا، عالم فعلیت، و عالم تنجز. عالم تنجز در مرحله آخر یعنی علم است. علم و حجت، معیار منجزیت هستند.
حکم صورت دوم
بنابراین، همانطور که اعاظم گفتهاند، صورت دوم همانند صورت سوم است: علم اجمالی منجز نیست. هیچ کس نگفته که تکلیف واقعی منجز است یا منجز باشد. میگویند منجزیت اصولاً مربوط به حجت است، و حجت یعنی کاشف، نه منکشف. منجزیت همان نورافکنی است که در اختیار مکلف قرار میگیرد تا تکلیف را ببیند. این نورافکن تعیین میکند که تکلیف تا چه اندازه قابل مشاهده و قابل اجرای است.
علم لاحق و تکلیف سابق
اگر علمی بعد از اضطرار حاصل شود، حتی اگر تکلیف قبل از اضطرار بوده باشد، علم لاحق منجزیت در تکلیف سابق ندارد. دلیل این موضوع این است که اضطرار تکلیف را مشخص کرده است. مثال: ساعت یازده صبح اضطرار رخ میدهد و اعلام میکند که شیر بر مکلف حلال، طیب و طاهر است.
علم اجمالی بعدی و تأثیر آن
علم اجمالی بعدی نسبت به تکلیف سابق تکلیفزا نیست، زیرا وضعیت مشخص شده است: شیر حلال و طیب و طاهر است. علم اجمالی ساعت دوازده نشان میدهد که قبل از اضطرار (ساعت ده) یکی از ظروف حرام بوده، اما پس از آمدن اضطرار (ساعت یازده) وضعیت حل شده است. علم اجمالی بعدی تکلیف جدید ایجاد نمیکند. بخشی از وضعیت که تحت تأثیر علم اجمالی بعدی قرار میگیرد، از بین رفته و قابل اعمال نیست. در واقع، تنها بخش باقیمانده از علم اجمالی، شک است و نه علم واقعی به تکلیف.
علم لاحق و تکالیف
به تعبیر دیگر، علم لاحق دیگر اصلاً علم نیست نسبت به تکالیف. علم اجمالی نسبت به تکلیف فعلی دیگر علم محسوب نمیشود، زیرا تکلیف تصوری است. برای روشن شدن موضوع: فرض کنید علم اجمالی دارم که در یک زمان (ساعت ده) یا آن شیر حرام بود یا آن آب. این علم تصوری است، زیرا در حال حاضر (بهطور بالفعل) چنین چیزی وجود ندارد.
بالفعل، تنها شک در حرمت آب باقی مانده است، اما وضع شیر مشخص است. هذا معنی الانحلال و این همان معنای انحلال است.این مباحث تا اینجا ادامه یافت.