1404/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در مکلف به/اصالة الاشتغال /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/اصالة الاشتغال /شک در مکلف به
اضطرار و اثر آن بر علم اجمالی
سؤال اصلی این است که: آیا اضطرار نسبت به بعضی از اطراف معلوم، بهطور اجمالی باعث انحلال علم اجمالی میشود یا خیر؟
دیدگاه فقها
در این زمینه، دیدگاههای مرحوم شیخ و مرحوم آخوند مورد بررسی قرار گرفته است. در کلام مرحوم آخوند، ابتدا صورت اولی مورد بحث قرار گرفت که دیروز باز شده بود؛ این صورت مربوط به اضطرار پس از تکلیف و پس از علم به تکلیف است. مرحوم آخوند در این مورد فرموده است که: «اضطرار باعث میشود علم اجمالی منحل شود». این مطلب هم در متن کتاب «کفایهالاصول» و هم در «فرائد الاصول»[1] حاشیه بر فرائد مرحوم شیخ مطرح شده و حدود یک صفحه به آن پرداخته شده است. همچنین، نقضهایی که بعداً مطرح شده، توسط مرحوم آخوند پاسخ داده شده است. در پایان کفایه، ایشان میفرمایند: «فافهم و تأمل فانه دقیق جدا»[2] این تأکید بر دقت بالای موضوع است، چرا که اضطرار از حدود تکلیف است و با فقدان بعضی از اطراف متفاوت است.
اختلافات و پاسخ مرحوم آخوند
در بررسیهای انجام شده، برخی میگفتند: «در فقدان بعضی از اطراف علم اجمالی منجز است و منحل نمیشود؛ پس چرا در اضطرار منحل میشود؟ آیا این دو مورد مشابه نیستند؟» در پاسخ، مرحوم آخوند توضیح میدهند که اضطرار از حدود تکلیف است و مرتبط با عالم جعل شارع است؛ هر تکلیفی که شارع جعل میکند، مقید به عدم اضطرار است. بنابراین، وقتی اضطرار پیش میآید، تکلیف منحل میشود و در نتیجه، علم اجمالی نیز منحل میگردد. به عبارت دیگر، طرفی که مضطر میشود، در علم اجمالی رها نیست و این نکته بسیار دقیق است.
مرحوم امام هم در انوار الهدایه که تعلیقه بر کفایه است[3] ، تقریبا همین مطلب را تقویت میکند.
نظر خود مرحوم آخوند در نسخههای خطی
ولی خود آخوند در تعلیقه بر کفایه خودش، که تو این کفایههای قدیمی که شاید بعضیاتون ندیدید، اطرافش خط و خطوط و نقشه و نگار است، آنجا کتب خطی کفایه، خودش حاشیه زده است. از این نظرش، در کفایه و در حاشیه بر رسائل برگشته و رفته سراغ نظر استادش.
در کجاست؟ در مقام اول. مقام اول چی بود؟ اضطرار به یک طرف معین و همین صورت اول: اضطرار بعد از تکلیف و علم به تکلیف بیاید. فرموده احتیاط: علم اجمالی منجز است. اون جا برگشته.
کیفیت استدلال مرحوم آخوند درباره تنجیز و علم اجمالی
کیفیت استدلالی که مرحوم آخوند در حاشیه آورده به این صورت است که تنجیز در طرف دیگر، علم اجمالی را باقی میگذارد. مثال ظرف شیر و آب. علم اجمالی داشتیم: یکی از این دو تا ظرف حرام است. به ظرف شماره یک مضطر شدیم که شیر بوده، فرض کنید یکی شیر بوده، یکی آب. میدانستیم یکی از این دو حرام است یا شیر یا آب. ولی من مضطر شدم بر اساس کسالت یا هرچه که هست، این شیر را باید استفاده کنم. تکلیفی که آمده نسبت به این شیر حرمتش برداشته میشود ولی نسبت به آن آب به قوت خودش باقی میماند؛ یعنی علم اجمالی منحل نمیشود.
چرا منحل نمیشود؟ به جهت اینکه علم اجمالی تعلق گرفته به یک تکلیفی که مردد بین محدود و مطلق است. محدود کدام است؟ مضطر الیه، آن طرفی که مضطر الیه است، محدود است؛ تکلیف یعنی تا زمان اضطرار. اضطرار آمد، تکلیف میرود. ولی آن طرف دیگر نه، آزاده است؛ آن ظرف آب، تکلیف نسبت به او محدود نیست چون اضطراری نیست.
مرحوم آخوند سپس میفرماید: نظیر علم اجمالی که تعلق میگیرد به تکلیفی که مردد است بین قصیر و طویل: شما علم اجمالی دارید نذر کردهاید یک دعا بخوانید که این دعا کوتاه باشد یا دعای طولانی باشد. یکی از این دو تا: دعای یک صفحهای یا یک خطی. دعای یک خطی میشود قصیر، کوتاه. یک صفحهای میشود طویل. نمیدانم کدام طویل و کدام قصیر، یا هر دو طویل، یا هر دو قصیر، اینها کاری نمیکنند؛ علم اجمالی بین همه آنها پخش میشود، هر کدام به اندازه خودش.
کاربرد مثال در اضطرار
وقتی مضطر شدید، فرض کنید به ترک دعای قصیر، دعای طویل به قوت خودش باقی است. یا اصلاً بحث اضطرار را نیاورید، طویل و قصیر بودن نقش ندارد. در مانحن فیه هم همینطور است: مضطره یعنی قصیر، زمانش کوتاه است، آن طرف دیگر طویل است. از جهت زمانی، علم اجمالی پیدا کردید به تکلیفی که مردد است بین قصیر و طویل؛ هر دو نسبت به هر دو منجزیم. حالا اگر آمدید، مثلاً در قصیر برائت جاری کردید، به هر جهت قصیر را کنار گذاشتید، آن طویل به قوت خودش باقی است. در مانحن فیه هم وقتی ظرف شیر را با اضطرار میگذارید کنار آن طرفش که از بین نرفته، این شعاع و اشعه ایکس به اصطلاح امروزیها از علم اجمالی هر دو را زیر پرتو خود قرار داده، این رفت از زیر پرتو او هست هنوز.
لذا میشود علم اجمالی منجز و مانعی نداریم، به تعبیر مرحوم آخوند در حاشیه کفایه، جلو تنجیز را بگیریم .
حلاجی نظر مرحوم آخوند و همگامی با شیخ اعظم در علم اجمالی
خب این فرمایش مرحوم آخوند که با نظر شیخ اعظم همگام است یک مقداری میخواهیم حلاجی کنیم. اولاً این نظر مرحوم شیخ و نظر مرحوم آخوند در حاشیه کفایه صائب است و یک نظر دقیقتر بر اساس قواعد است. به جهت اینکه اجرای اصول این نکته را ملاحظه بفرمایید، نکته مهم در اطراف علم اجمالی: کی اصل جاری میشود در اطراف علم اجمالی؟ کی اصل جاری میشود در اطراف علم اصول؟ کی اصل جاری نمیشود؟ و کی اگر اصل جاری شود، تنجیز از بین نمیرود؟
مواردی که علم اجمالی منحل نمیشود
یکی از آن جاهایی که اگر در اطراف علم اجمالی اصل جاری شود، تنجیز و منجزیت و موثریت علم اجمالی از بین نمیرود و به تعبیر دیگر اجمالی منحل نمیشود، آنجایی است که اصلها با هم تعارض کنند. دو طرف دارد: علم اجمالی در همین مثال ما. ما قرار است اصل جاری کنیم، مثلا اصل عدم وجوب، اصل عدم حرمت، همین مثال در ظرف شماره یک و ظرف شماره دو. در مانحن فیه از آن مواردی است که در هر دو طرف اصل جاری میشود، ولی با هم تعارض میکنند و تساقط میکنند به خاطر وجود علم اجمالی. به این صورت، تکلیف در مانحن فیه مردد است بین محدود و مطلق. مثال ظرف شیر و اضطرار تکلیفی که ما در مانحن فیه داریم، مردد است بین محدود و مطلق: ظرف شماره یک شیر است؛ وجوب اجتناب آن تا زمان اضطرار محدود است. ظرف شماره دو مطلق است؛ وجوب اجتناب آن الی الابد است، چون مضطر الیه است.
علم و معلوم و اثر آن بر تنجیز
اینجا یک علم داریم و یک معلوم: علم که به قوت خودش باقی است. این دو تکلیف دو شاخه دارند، دو مصداق: هم ظرف شماره یک حرام است، نمیتوان گفت حرام نیست. هم ظرف شماره دو، بخواهی بگی این حرام نیست، آن هم حرام است. اگر اصل برائت جاری کنی، به خاطر علم، کذب لازم میآید. وقتی کذب لازم بیاید، چون هر دو را بخواهی جاری کنی، یلزم کذب میشود؛ تعارض ایجاد میشود. این دو اصل یکدیگر را تکذیب میکنند؛ دو اصل، هر دو اصل از بین میروند. علم به قوت خودش باقی است. چه چیزی از بین رفته؟ معلومی به خاطر اضطرار کنار زده شده است. معلوم چیست؟ شرب حلیب است. به خاطر اضطرار کنار رفته است. علم به دست نرفته، یعنی علم به قوت خود باقی است:این علم تا زمان اضطرار به حلیب تعلق دارد. به دیگری الی الابد تعلق دارد.
اضطرار آمد، معلوم را از بین برد، یعنی حرمت را از بین برد، نه علم را. اضطرار آمد، حرمت را برداشت، نه علم را. وجدانا علم هست.
ارتباط اضطرار با علم اجمالی
وقتی مرتکب میشوید، مضطر شدید، شیر را مینوشید، همانجا احتمال میدهید که دارید حرام میخورید. به خاطر چیست؟ به خاطر علم. پس علم از بین نرفته است. فرض کنید تکلیف قبلاً آمده، علم به تکلیف هم آمده، علم اجمالی. حالا مضطر شدید، اضطرار کاری به علم ندارد. چرا علم از بین برود؟ چرا علم اجمالی منحل شود؟ چرا تبدیل به شک شود؟ تبدیل به شک نمیشود. شک بدوی، همان هم شک است، شک در اطراف علم اجمالی هست. اما بالا سر آن، یک علم است؛ این علم نابود نشده است. کالبدشکافی نهایی اصل تعارض و اثر آن بر علم اجمالی در مانحن فیه اصل تعارض میکند. دو تا اصل تعارض میکنند: اصل در ناحیه همین شیر که بخواهد بگوید این شیر حلال است، حرام نیست. اصل در ناحیه آب که میگوید این آب حرام نیست. اینها تکاذب میکنند، همدیگر را و تساقط میکنند. وقتی سقوط کردند، چه باقی مانده؟ یک علم باقی مانده است. یک اضطرار، علم کار خودش را میکند؛ اضطرار کار خودش را میکند. اضطرار فقط حرمت را از شیر برمیدارد، یعنی معلوم را میگذارد کنار. معلوم را میگذارد کنار، نه علم را. لذا نتیجتاً علم نسبت به آن طرف دیگر که آب است، منجز است و میگوید باید اجتناب بکنیم.
این یک مقدار کالبدشکافی مختصر تا تکمیل، انشاءالله فردا.