« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

شک درتکلیف/تخییر /اصول عملیه

 

موضوع: اصول عملیه/تخییر /شک درتکلیف

کان کلامنا فی الدوران بین المحذورین در شک در اصل تکلیف

دوران امر بین محذورین در اصل تکلیف دارای سه مقام بود:

مقام اول توصلیات مقام دوم تعبدیات در واقعه واحده مقام سوم تعبدیات در دو واقعه

در مقام دوم که دوران امر بین محذورین در تعبدیات در یک واقعه بود، به مناسبت، بحث را دوشاخه ای کردیم:

شاخه اول مستقلات و تعبدیات مستقل مانند نماز و روزه شاخه دوم تعبدیات ضمنیه

در شاخه دوم به خاطر کلام شیخ اعظمرضوان الله تعالی علیه پرانتزی باز شد تحت عنوان "دوران امر بین محذورین در جزئیت و مانعیت" که بحث جلسه گذشته بود و برای آن مثالی زدیم به این مضمون که آمین گفتن بعد از حمد آیا شرط و جزء است یا مانع است ؟

مرحوم شیخ اعظم در اینجا قائل به تخییر شده بود گویا در ظاهر برائت و در عمل تخییر، چنان که حرمت و وجوب برداشته شده و مکلف مخیر است

سوال:

وقتی مرحوم شیخ می گوید مکلف در آمین گفتن مخیر است، اگر این آمین گفتن مانع باشد حرام است و اگر جزء باشد واجب است چگونه شیخ قائل به تخییر شده است؟

عرض کردیم در اینجا مرحوم خوئی و عده ای دیگر حرف دارند و در مقابل شیخ اعظم ایستاده اند، این ایستادن به خاطر

بحث های گذشته در مقام اول است که علم اجمالی در مقام اول منجز نبود و علت منجز نبودن آن این بود

که مکلف قدرت مخالفت و موافقت قطعیه نداشت و بیان شد هر کجا مکلف قدرت بر مخالفت یا موافقت قطعیه یا هر دو را داشت، علم اجمالی منجز است؛ مرحوم خوئی در بحث جزئیت و مانعیت علم اجمالی را منجز می داند.

دو علم اجمالی در این بحث تصور می شود که یکی از آن ها منجز نیست و دیگری منجز است

اما آنجا که علم اجمالی منجز است زمانی است که علم اجمالی به ثبوت وجوب داریم، مکلف می داند علی کل حال یا باید نماز با آمین بخواند و یا نماز بدون آمین، در علم اجمالی به نوع تکلیفی که مکلف قدرت بر موافقت قطعیه دارد واجب است این علم را منجز بدانیم و کاری انجام دهیم تا تکلیف را ساقط کنیم؛

مرحوم خوئی برای این قسمت این مثال را مطرح می کند: مکلف بعد از سجده ایستاده و شک می کند سجده دوم را انجام داده یا انجام نداده است؛ این ایستادن را یا دخول در جزء بعد می دانیم و یا دخول در جزء بعد نمی دانیم، اگر دخول در جزء بعد دانستیم برگشتن و انجام سجده زیاده و مانع می شود و نماز را باطل می کند و اگر ایستادن را دخول در جزء بعد ندانیم برگشتن و انجام سجده دوم واجب و نماز صحیح است در اینجا دوران امر بین حرمت و وجوب است در برگشتن و بر نگشتن اما مکلف می داند نمازی بر او واجب است یا برگردد و یا برنگردد و ادامه دهد(با قطع نظر از قاعده تجاوز) مرحوم خوئی می فرماید مکلف می تواند نماز را رها نماید و نماز دیگری بخواند تا امتثال تفصیلی به جا آورده باشد نهایتا سوالی مطرح می شود آیا می توان نماز واجب را قطع نمود؟

در اینجا دو مبنا موجود است:

مبنای اول: مطلقا می توان نماز را قطع نمود.

مبنای دوم: نمی توان نماز را قطع نمود اما دلیل بر عدم جواز، اجماع است و اجماع دلیلی لبی است و در دلیل لبی اخذ به قدر متیقن می کنیم به این صورت که نمازی را به قدر متیقن نمی توان قطع کرد که بتوانیم به پایان برسانیم اما ما نحن فیه این گونه نیست بنابراین این نماز دلیل ندارد و می توان آن را قطع نمود؛ اما اگر قائل شدیم که مطلقا قطع کردن جائز نیست مجبوریم و باید قائل به تخییر شویم اما نه تخییر از باب دوران بین مانعیت و جزئیت بلکه تخییر از باب دوران فعل و ترک

نتیجتاً شیخ اعظم که در بحث جزئیت و مانعیت قائل به تخییر شده ما بحث را از ایشان گرفتیم که شما قائل به تخییر شده اید اما بحث به اینجا رسید اگر زمانی مکلف نتواند امتثال تفصیلی نماید بخاطر جزئیت و شرطیت نیست بلکه به خاطر دوران بین فعل و ترک است از این باب بر می گردد به مقام اول که مکلف یا فاعل بود و یا تارک.

بنابراین دو علم اجمالی داریم یک علم اجمالی را می توانیم امتثال نماییم با همین توضیح که داده شد و یک علم اجمالی قابل امتثال نبوده و منجز نیست و آن همین است که بحث ما را می برد سراغ فعل و ترک.

پس اگر قائل به جواز قطع نماز شویم علم اجمالی اول را باید پاسخ دهیم که منجز است باید نماز را رها نمود و علم تفصیلی را امتثال کرد اما در علم اجمالی دوم دوران بین واجب و حرام پیدا شده که خود جزئیت و شرطیت موضوع قرار می گیرد که در کنار آن اصل حرمت قطع نماز واجب است و مکلف مردد می شود بین جزء و مانع و نمی داند انجام دهد یا انجام ندهد علم اجمالی در ناحیه فعل و ترک منجز نیست زیرا مکلف قدرت بر موافقت و مخالفت قطعیه ندارد لذا مخیر می شود

آیا این نظر مرحوم خوئی را می توان حفظ نمود یا آن را نقد کرد؟

 

logo