1403/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
تنبیهات برائت/برائت /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
برای اینکه احادیث من بلغ ارشادی هستند دو وجه ذکر شد این دو وجه را مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه جواب می دهد
پاسخ به وجه اول:
کلمه فاء بود در روایات من بلغ آمده بود "فعمله" "فسمعه" "ففعله" رفتن به طرف آن عمل که از این رفتن می خواهید به یک واقعی برسید لذا یعنی ارشاد؛ مرحوم آخوند می فرماید فاء نص در ارشاد نیست به این جهت که وقتی می گوید "فعمله" بخاطر ثواب بیان علت غایی است روایات من بلغ می گویند "من بلغه ثواب فعمله" برای رسیدن به ثواب، غایت است غایت را به دو صورت می توان تصویر کرد:
صورت اول: غایتی که قید برای مغیا است
صورت دوم: غایتی که فقط جنبه تعلیل داشته باشد علت خالص و بدون قید بودن
می فرماید اگر قید بود یعنی در "فعمله" برای رسیدن به ثواب، ثواب قید و رسیدن به واقع بود، ارشاد به حکم عقل بود اما غایت در این روایت تعلیل است و چون علت قرار گرفته است نمی توانید آن را به ارشاد تبدیل کنید و باید بگوئید ثواب علتی است که کاشف از معلول است و معلول آن استحباب است که همان بحث استحباب نفسی پیش می آید
پاسخ به وجه دوم:
در روایات من بلغ آمده بود "فعمله التماسا لذلک الثواب" یا "طلبا لقول النبی" که باز هم ما را ارشاد می کند
مرحوم آخوند می فرماید بین این دو طائفه روایت تنافی نیست در بعضی التماسا آمده و در بعضی نیامده یک طائفه مانند
صحیحه هشام بن سالم آمده "من بلغه ثواب فعمله کان اجر ذلک له" که طلب التماس ندارد وطائفه دوم روایاتی که دلالت دارد بر ترتب ثواب در فرض طلب قول نبی مانند روایت محمد بن مروان "ففعل ذلک طلبا لقول النبی" ایشان می فرماید این دو طائفه روایت مثبتین هستند در باب مثبتین لازم نیست مطلق بر مقید حمل شود و بگوئیم روایاتی که طلب ندارند مطلق هستند و حمل می شوند بر روایاتی که التماس در آنها ذکر شده و در نتیجه همه روایات من بلغ التماس در آنها لحاظ می شود و ارشادی هستند لذا روایت هشام بن سالم را گرفته و می فرماید کار را انجام دهد ثواب دارد پس مستحب است
برای منقح شدن این بحث عبارت کفایه را مرور می کنیم تا سخن مرحوم آخوند روشن و آشکار شود در اینجا منقح شدن بحث بنا بر فهم است به مقداری که افراد مایه می گذارند که بعضی افراطی می شوند و می گویند اصلا مرحوم آخوند دچار اشتباهی نشده است و اگر کسی ایراد می گیرد بخاطر این است که کلام مرحوم را نفهمیده است
مرحوم صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه می فرماید: « قد انقدح بذلک »یعنی لازم نیست قصد قربت را در متعلق عبادت لحاظ کنیم بلکه قصد قربت امری عقلی است و از بیرون مشکل آن حل می شود عقل می گوید وقتی می خواهید دستور مولا را عمل کنید باید نیت کنید امتثال امر او را و الا بندگی و عبادت حساب نمی شود و فرمود قصد امتثال امر در حصول غرض امر دخالت دارد غرض مولا با قصد امتثال امر تحقق پیدا می کند که عقل حاکم به آن است و لازم نیست جزء اجزاء متعلق تکلیف باشد « انه لا حاجة فی جریان الاحتیاط فی العبادات الی تعلق امر بها »در باب عبادات بخواهید عبادت کنید نیاز به امر ندارید « بل لو فرض تعلقه بها لما کان من الاحتیاط بشیء » بلکه اگر در باب عبادات امر بسازید دیگر احتیاط نیست و می شود یک مستحب یا واجب اصلی « بل کسائر ما علم وجوبه او استحبابه منها کما لا یخفی » می شود مانند بقیه مستحبات و واجبات « فظهر انه لوقیل بدلالة اخبار من بلغه ثواب علی استحباب العمل الذی بلغ علیه الثواب ولو بخبر ضعیف لما کان یجدی فی جریانه فی خصوص ما دل علی وجوبه او استحبابه خبر ضعیف بل کان علیه مستحب کسائر ما دل الدلیل علی استحبابه »
بنابراین اگر اخبار من بلغ را این گونه استفاده کردید که خبر ضعیفی آمده و گفته دعا عند رویت الهلال ثواب دارد و احادیث من بلغ را روی آن اجرا کردیم که دعا عند رویت الهلال مستحب است تا از احادیث چنین استفاده ای نمودیم دیگر بحث احتیاط یا بحث خبر ضعیف بودن مطرح نمی شود بلکه احادیث من بلغ برای دعا عند رویت الهلال امر درست کرده و خودش مستحب شده و دیگر این حرف نیست که از باب احتیاط عمل می کنیم یا خبر ضعیف را بها داده ایم بلکه احادیث من بلغ امر شرعی درست کرده اند "لوقیل بدلالة اخبار من بلغه ثواب علی استحباب العمل الذی بلغ علیه الثواب" تا بگویید دعا عند رویت الهلال طبق احادیث من بلغ درست است زیرا دلیل پیدا کردیم دعا عند رویت الهلال مستحب است و بحث احتیاط و تسامح مطرح نمی شود لذا اگر از اخبار من بلغ استفاده کردید استحباب عملی را که خبر ضعیف بر او قائم شده است دیگر خبر ضعیف و تسامح در ادله سنن و احتیاط کنار گذاشته می شود و احادیث من بلغ استحباب آفرینی کرده اند و مستحب داریم که ربطی به احتیاط و تسامح ندارد
این فرمایش حکایت از این دارد که احادیث من بلغ ارتباطی به تصحیح احتیاط در باب عبادات ندارند چون این احادیث خودشان به میدان آمده و مستحب آفرینی می کنند
از اینجا به بعد گویا نظریه مرحوم آخوند تغییر می کند: « لایبعد دلالة بعض تلک الاخبار علی استحباب ما بلغ علیه ثواب فان صحیحه هشام بن سالم المحکیه عن المحاسن عن ابی عبدالله علیه السلام قال من بلغه عن النبی صلی الله علیه و اله شیء من الثواب فعمله کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله لم یقله » [1] در تعبیرات گذشته از معلول پی می برد به علت در اینجا می گوید روایت دلالت دارد بر اینکه عمل مستحب است یا با گرایشی که می گوید ثواب دارد ویا محور بحث فعل مکلف قرار گرفته است "فعمله کان اجر ذلک له" ولو پیغمبر نگفته باشد پس بنابراین ارشاد به عالم واقع نیست و خود نوعی تاسیس است؛ تکمیل و ادامه عبارت سیاتی....