1403/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
حکومت اسلامی نتیجه محور یا وظیفه محور/امنیت فضای مجازی /مباحث مستحدثه
موضوع: مباحث مستحدثه/امنیت فضای مجازی /حکومت اسلامی نتیجه محور یا وظیفه محور
عن مولانا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام فی حدیث مشهور عنه قال لا یتم عقل امرء مسلم حتی تکون فیه عشر خصال:... منها ان لا یمل من طلب العلم طول دهره [1]
حضرت ده خصلت معروف را برای انسان عاقل در حدیث مشهور نقل می فرماید یکی از آنها این است که انسان عاقل هیچگاه از طلب علم و فهم و دانش پژوهی خسته وملول نمی شود.
یکی از لوازم عقل کامل این است که آرام نمی گیرد و به آب و آتش می زند تا به معرفتش بیفزاید سماجت در طلب علم از علائم عقلانیت یک انسان مسلمان است و باید این مساله را به خود تذکر دهیم و خود را وادار نماییم به کار علمی و طلب و الا اگر خود را رها نماییم وجودی حیوانی و بی حوصله و مادی می شویم که فاسد شدنی است طبیعت ما اگر به علم و طلب علم زینت نگیرد، مرداری هست متحرک به تعبیر حضرت زمانی انسان و عاقل هستیم که دنبال علم بوده و دغدغه دانش داشته باشیم و بدانیم اگر قرار است ما در حوزه طلبه مفیدی برای جامعه بشری باشیم باید این مباحث فقه و اصول را تا توان داریم کار کنیم تا آثارش را در ارتباط گیری با مردم با خوش سلیقه گی بیابیم
در مباحث مستحدثه فقه الحکومه را با محوریت وظیفه مداری یا نتیجه مداری در حکومت اسلامی گذراندیم
حکومت اسلامی که یک شخصیت حقوقی است برای کنش ها و واکنشهای خود در مدیریت جامعه باید وظیفه را اصل قرار دهد یا نتیجه کنش و واکنش را؟
قسمت اول بحث را بیان کرده و رسیدیم به توضیح وظیفه
حکومت به عنوان اولین موضوع از جهت لغت و اصطلاح و اقسام گذشت می رویم سراغ ادامه فقه اللغه در مفردات بحث یک از مفردات این بحث کلمه وظیفه است
معنای کلمه وظیفه:
وظیفه در لغت: از وظف یظف وظفاً مثال واوی باب فعل یفعِل که در مضارع فاء الفعل حذف می شود به معنای تبعیت و دنبال کردن است « و الوَظِيفَةُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ: مَا يُقدَّر لَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ رِزق أَو طَعَامٍ أَو علَف أَو شَراب، وَجَمْعُهَا الوَظَائِفُ والوُظُفُ. ووَظَفَ الشيءَ عَلَى نَفْسِهِ ووَظَّفَه تَوْظِيفاً: أَلزمها إِيَّاهُ »[2] وقتی می گوئیم وظفه علی نفسه به معنای دنبال کردن و تعقیب کردن کاری را بر خود لازم کردن است در باب تفعیل هم همین معنا است وظف الشئ علی نفسه یعنی کار را بر خود الزام کرد تا آن را تعقیب نماید بنابراین همان طور که در لسان العرب مجمع الاقوالی است از قول لغویین چون وظفاً مصدر آمده وظیفه غالبا می شود اسم مصدر و اسم قرار می گیرد برای مقرری کار یا مالی که قرار است مرکز توجه انسان قرار گیرد و او را تعقیب نماید
وظیفه در اصطلاح: عبارتست از تعهد و تکلیف ثابت بر ذمه انسان که ریشه در لغت دارد و به اصطلاح منقولی است که معنای لغوی هم با آن در نظر گرفته شده است پس تعهد و تکلیف و آنچه را انسان به ذمه می گیرد تا به آن برسد وظیفه نام دارد و به بیان دیگر رابطه انسان با مال یا کار که فرایندش عبارتست از اینکه متعهد شود آن کار یا مال را در ابعاد مختلفی که جزء لوازم آن است انجام دهد وظیفه است
اقسام وظیفه:
1. وظیفه فردی
2. وظیفه اجتماعی
وظیفه فردی بر دو قسم است: 1. عرفی 2. شرعی
وظیفه شرعی دو قسم می شود: 1. توصلی 2. تعبدی لذا احکام الله همه حقایق و اعتباراتی هستند که به یک سری موضوعات و افعال تعلق می گیرند تا آنها را تبدیل کنند به وظیفه
وظیفه اجتماعی رعایت حقوق الهی و عرفی در زندگی اجتماعی است که در کافی تحت عنوان آداب العشره آمده معاشرت انسان در سفر و حضر با دیگران
3. وظیفه سیاسی که دخالت و عدم دخالت در امور جامعه است
4. وظیفه قانونی تعهد و عمل به قوانین مدنی
5. وظیفه رعایت آداب عرفی در هر منطقه ای که انسان زندگی می کند و این مساله سیال است
6. وظیفه عقلی که التزام و عمل به ضرورت های زندگی فردی اجتماعی است
تعیین کننده و ارائه دهنده وظیفه کیست؟ در سه قسمت خلاصه می شود
1. شرع که منبع آن کتاب و سنت است
2. عرف که منبع آن قضایای عرفی مشهوره و مقبوله شهری و روستایی است
3. عقل قاعده حسن و قبح عقلی و دفع ضرر محتمل و جلب منفعت محتمل
تفاوت وظیفه با مسئولیت:
وظیفه عبارتست از انجام کاری که از طرف دیگری بر عهده انسان گذاشته می شود و شیوه انجام آن نیز معین شده است و انسان مجبور و ملزم است طبق راه کاری که ارائه دهنده این تعهد را بر ذمه او نهاده است انجام دهد
اما مسئولیت عبارتست از پاسخ گویی نسبت به نتیجه فعل و انفعالات؛ انسان باید نسبت به فعل و انفالاتی که با آن سرو کار دارد پاسخگو باشد در اینجا شیوه کار تحمیل نشده است؛ در مسئولیت نگاه به نتیجه کار است و توجهی به مقدمات و شکل کار نیست در وظیفه انسان به نتیجه پاسخگو نیست اما در مسئولیت باید پاسخگو باشد به عنوان مثال مدیر از کارمند خود خواسته است تورم را پایین بیاورد و بیان نکرده چطور و چگونه و تنها از او نتیجه کار را می خواهد و کارمند باید پاسخگو باشد اما در وظیفه انسان طبق دستور کار را انجام می دهد یا به نتیجه می رسد و یا نمی رسد و دیگر پاسخگوی نتیجه آن کار نیست بنابراین مسئولیت در ناحیه نتیجه افعال دیده می شود اما وظیفه در ناحیه مقدمات و مبادی معنا و تفسیر می شود
نتیجتا وظیفه اقدام و عمل جبری است که از ناحیه دیگران(عقل شرع عرف) بر ما تحمیل می شود اما مسئولیت ارائه نتیجه و پاسخ گویی از روش انجام فعل و انفعال انتخابی انسان است .
با این بیان وظیفه بر محور فعل و انفعال جبری استوار است و مسئولیت بر محور نتیجه و ثمره فعل به تعبیری دیگر وظیفه مساوی است با فرایند تعیین شده و مسئولیت مساوی است با برایند خواسته شده.
این دو نمی توانند در یک آن، تکلیف انسان قرار گیرند و از او هم وظیفه خواسته شود و هم نتیجه یعنی اگر کسی را مجبور به فرایندی نمودیم دیگر نمی توانیم برایند مورد نظری را از او بخواهیم و اگر برایندی از او خواستیم نمی توانیم برایش وظیفه معین نماییم
در باب مسئولیت شیوه کار در اختیار خود انسان مسئول است تا بتواند پاسخ گوی نتیجه باشد و در باب وظیفه شیوه کار تعریف شده و انسان نمی تواند آن را کم و زیاد نماید و نسبت به نتیجه کار پاسخ گو نیست پس می توان گفت "هرگاه انسان موظف است نسبت به نتیجه مسئول نیست و هر گاه مسئول است موظف نیست."
به عبارت دیگر هرگاه مامور به وظیفه است مامور به نتیجه نیست و هرگاه مامور به نتیجه است مامور به وظیفه خاصی نیست. این بیان در مورد تفاوت بین وظیفه و مسئولیت در صورتی است که مسئولیت در خصوص برایند افعال و انفعالات مورد نظر قرار بگیرد اما اگر گفتیم مسئولیت عنوان اعم بوده و منطبق است بر فرایند و برایند دیگر از این اصطلاح بیرون رفته ایم تعبیر امام که می فرمود ما مامور به وظیفه ایم نه مامور به نتیجه در ادامه بحث مورد واکاوی قرار می دهیم که آیا به اطلاق خودش باقی می ماند یا با این مقدماتی که در بحث داریم از اطلاق می افتد.
حال باید رفت سراغ حکومت که حکومت اسلامی وظیفه محور است یا نتیجه محور، در کنش ها و واکنش ها در دستورات و انتصابات در راهکار های ارائه شده به مردم و در مدیریت و سیاست ورزی نگاه حکومت باید کجا باشد مردم را موظف نماید یا مسئول.
نکته دیگر فرق تکلیف و وظیفه است که سیاتی...