« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد علی مهدوی دامغانی

1404/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 استصحاب در امور اعتقادی/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب / استصحاب در امور اعتقادی

 

بیان مرحوم اصفهانی درباره عدم جریان استصحاب در نبوت

مرحوم اصفهانی در نهایة الدرایة[1] ، بیانی درباره عدم جریان استصحاب در نبوت مطرح کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند: منشأ شک در نبوت نبی از سه امر خارج نیست:

    1. به لحاظ زوال این مقام از نبی؛

    2. به لحاظ خود نبی؛

    3. به لحاظ بعثت نبیّی اکمل که موجب شک در نبوت نبی گردد.

و در ادامه تصریح می‌کنند که این هر سه امر، نامعقول است.

۱. بعثت نبی اکمل

در مورد نبی اکمل، بیان می‌شود که تزاحم میان کامل و اکمل وجود ندارد؛ وجود اکمل، مانع از بقاء کامل نیست. پس بعثت نبی اکمل، نمی‌تواند منشأ شک در نبوت نبی باشد.

۲. مرگ نبی

در مورد مرگ، مرحوم اصفهانی می‌فرمایند: ملکات حاصله‌ی راسخه در نفس نبی یا غیر نبی، به واسطه مرگ از بین نمی‌رود. کسانی که به ملکات نفسانی دست یافته‌اند، این ملکات با ایشان باقی است و به مرگشان زائل نمی‌گردد. و به طریق اولی، ملکاتی که تحصیلی نیست و افاضه‌ای و لدنی است، به مراتب اولی‌تر از زوال در امان است.

۳. سلب مقام نبوت

در مورد احتمال زوال مقام نبوت از نبی، ایشان بر این نکته تأکید می‌کنند که کمالات انسانی بر دو قسم‌اند: کمالات تخلقیه و کمالات تحققیه. ممکن است کمالات تخلقیه زائل گردد، ولی کمالات تحققیه بالضروره قابل زوال نیستند.

نقد و مناقشه بر فرمایش مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی

در برابر این نظر، مناقشه‌ای مطرح است که ناظر به فرمایش هر دو بزرگوار، یعنی مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی است. خلاصه‌ی مناقشه آن است که:

ما از حیث عقل، کتاب، و سنت می‌دانیم که هر مرتبه و مقامی از هر شخصی قابل زوال است.

استدلال عقلی بر امکان زوال نبوت

از حیث عقل، پس از معرفت به ذات حضرت قدوس جل جلاله که فرمود: ﴿اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾،
و با تأمل در ماده و هیئت «قیوم» که یعنی قوام هر چیزی به اوست، روشن می‌گردد:

     هر چیزی که شیء باشد، قوام آن به ذات حق متعال است.

     اگر سلب قدرت از خداوند نسبت به برخی اشیاء روا باشد، لازمه‌اش محدودیت قدرت اوست، و حال آنکه او ﴿قاهِرٌ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ﴾ است.

در این میان، نبوت نبی، شیئی از اشیاء است و قائم به خداست. تمام این نکات، به دو واژه‌ی "مِنْه" و "بِهِ" برمی‌گردد:

     "ما منه الوجود" یعنی اینکه هستی از اوست؛ ذات حضرت قدوس.

     "ما به الوجود" یعنی اینکه آنچه به‌واسطه‌اش وجود تحقق می‌یابد، مثلاً وجود خاتم‌النبیین صلی الله علیه و آله.

مرحله‌ی سوم نیز ادراک کلمه‌ی «إِلَیه» است: ﴿وَإِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَى﴾

این سه اصل اگر درک شود، واضح می‌گردد که:

﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾
او قادر مطلق بر همه چیز، از جمله زوال نبوت انبیاء است.

پس از اثبات قدرت مطلقه‌ی الهی، این معنا که سلب نبوت غیرمعقول است، قابل پذیرش نیست. خداوند متعال می فرماید:

﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾

یا در آیه ی دیگر می فرماید:
﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾

بنابراین، زوال نبوت از حیث عقل، کتاب و سنت، امری ممکن و معقول است، و در نتیجه اشکال مرحوم اصفهانی قابل مناقشه است.

به لحاظ عقلی، سلب نبوت همانند اعطاء آن از امور اختیاری خدای متعال است و از امور مستحیله بر ذات الهی محسوب نمی‌شود. زیرا اگر قدرت بر سلب نبوت وجود نداشته باشد، معنایش این است که خدای متعال بر هر چیزی قادر نیست، و این خلاف صریح اعتقاد به قدرت مطلقه‌ی الهی است.

دلالت قرآن بر امکان سلب مقام

و اما به لحاظ قرآن، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾
نشان‌دهنده آن است که آخرین مقام، یعنی مقام خاتمیت، یک فضل و عنایت خاص الهی است.
و نیز در آیه دیگر آمده است:
﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ﴾
این مقام نیز مانند منصب امامت در آیه‌ی: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾، خارج از قدرت لا یزال الهی نیست. همان‌طور که فرموده: ﴿تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ﴾، همان‌طور که قدرت اعطاء دارد، قدرت سلب نیز دارد.

قرآن مجید سراسر دلالت دارد بر اینکه قدرت بر سلب نبوت در اختیار حضرت حق است: ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ﴾

دلالت سنت بر امکان سلب

در سنت نیز روایاتی وارد شده که دلالت بر امکان سلب نبوت دارد. از جمله، ابن سنان از حضرت صادق علیه‌السلام روایت می‌کند که:

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِي لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ- فَدَخَلَهَا مِنْ ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ- فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِي جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ- وَ هُوَ فِي جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ- رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِي وَ هُوَ يَقُولُ «اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً- اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً- اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً».[2]

« ام‌سلمه در نیمه‌شب او را نیافت و به دنبال ایشان گشت. پیامبر را دید در حالی که قائم بود، دست‌هایش را بالا برده و می‌گفت: «اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً- اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً- اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً»

این حدیث در تفسیر قمی و دیگر منابع معتبر نیز آمده است.

عظمت مقام خاتمیت و امامت و امکان سلب آن

بدیهی است که مقام خاتمیت و وصایت، مقامی فوق‌العاده عظیم است. چنان‌که درباره حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداء) آمده است: اگر به فلک اشاره کند، فلک متوقف می‌شود. اگر به شمس نظر کند، شمس از حرکت بازمی‌ایستد.
و این ارتباط، ارتباطی است بین سلسله‌ای از منظومه‌ها و عوالم، و اگر خورشید را بازگرداند، یعنی تمام منظومه‌ی عالم را به بازگشت فرمان داده است.

ردّ الشمس حدیثی است که مورد اتفاق علمای خاصه و عامه است.
مرحوم علامه امینی در الغدیر، جلد سوم، نقل علمای اهل سنت در این باب را جمع‌آوری کرده است.

نتیجه آنکه مقام خاتمیت و امامت، اگرچه فراتر از درک عقول بشری است، اما معنای این عظمت آن نیست که امکان سلب آن نسبت به اراده‌ی حضرت حق متعال ممکن نباشد.

پس فرمایش مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی که قائل به عدم امکان عقلی سلب نبوت نبی یا امامت امام شده‌اند، فرمایش تامی نیست.

بله، عدم وقوع سلب نبوت، یک چیز است و عدم امکان عقلی آن، چیز دیگر.

پاسخ نهایی به شبهه امکان استصحاب

در مقام اثبات استصحاب، باید رکن دوم یعنی شک لاحق محقق باشد. اما در این مقام، شکی وجود ندارد؛ زیرا نبوت پیامبر و امامت امام، از جمله اموری نیست که محل شک قرار گیرد.
لذا از جهت فقدان رکن دوم، یعنی فقدان شک لاحق، استصحاب در این موارد جاری نیست.

اما از جهت امکان عقلی، سلب نبوت و امامت ممکن است، گرچه وقوع خارجی ندارد.

جمع‌بندی نهایی

پس در پایان، نباید میان عدم امکان عقلی و عدم وقوع خارجی خلط شود.
مراد مرحوم آخوند و محقق اصفهانی، به ظاهر، عدم امکان عقلی بوده است؛ در حالی که آنچه در واقعیت جاری است، عدم وقوع است، نه استحاله عقلی. و سلب نبوت، از منظر عقل، قرآن و سنت، ممکن اما از حیث وقوعی، ممتنع است.


logo