« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد علی مهدوی دامغانی

1404/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

اصل تأخر حادث/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /اصل تأخر حادث

 

ادامه‌ی بحث در جهل به تاریخ حادثین و اصل تأخیر حادث

کلام در بحث جهل به تاریخ حادثین یا به تعبیری اصالة عدم تأخّر الحادث بود.
مرحوم آخوند اعلی‌الله‌مقامه در مجهولی‌التاریخ فرمود که مقتضی برای جریان استصحاب موجود نیست، زیرا در این مورد شک داریم در اتصال زمان شک به یقین، و حال آنکه در استصحاب معتبر است که زمان شک به یقین اتصال داشته باشد.
ایشان به استناد دلیل «لأنک کنت علی یقینٍ فشککت»، که در آن فاء برای تفریع و اتصال آمده، نتیجه می‌گیرد که در صورت عدم احراز اتصال، استصحاب جاری نمی‌شود؛ زیرا تبدیل می‌شود به شبهه موضوعیه برای دلیل استصحاب.

بیان مرحوم سید خوئی بر اشکال مرحوم آخوند

مرحوم سید خوئی اعلی‌الله‌مقامه در مصباح الأصول، جلد سوم، صفحه ۱۸۴، بر این تحلیل مرحوم آخوند اشکال گرفته است.
ایشان می‌فرماید: اگرچه در روایت آمده «من کان علی یقینٍ فشک»، که ظهور در اتصال زمان یقین و شک دارد، اما از تعلیلی که در ادله استصحاب آمده (لیس ینبغی لک أن تنقض الیقین بالشک)، استفاده می‌شود که ملاک در استصحاب، عدم نقض یقین به شک است، نه صرف اتصال زمانی.

یقین، امری است مستحکم و مبرم و مناسب نیست که در اثر شک از آن رفع ید شود و فرقی نمی‌کند که زمان یقین و شک متحد باشد یا مختلف. بلکه حتی اگر زمان یقین مقدم یا مؤخر باشد، باز ملاک، حفظ استحکام یقین است. بنابراین، حتی اگر شک در زمان دیگر رخ داده باشد، باز هم نقض یقین به شک محسوب می‌شود و مانعی برای جریان استصحاب نخواهد بود.
در نتیجه، این مورد، شبهه موضوعیه دلیل نیست و استصحاب جاری خواهد بود.

بیان سوم: نظر مرحوم عراقی

بیان سوم در تقریب فرمایش مرحوم آخوند را مرحوم عراقی در نهایة الأفکار، جلد چهارم، صفحه ۲۰۹، آورده است.
ایشان می‌فرماید: از دلیل استصحاب دو مطلب استفاده می‌شود: یکی نهی از نقض یقین به شک، و دوم امر به نقض یقین به یقین و این اقتضا می‌کند که نباید یقین آخری فاصله بیندازد بین یقین به حدوث و شک در بقا.

در مقام بحث، ما با سه زمان مواجهیم:

    1. زمان اول: زمان یقین به عدم تحقق هر دو حادث (عدم اسلام ولد و عدم موت والد)، مثلاً یوم‌الخمیس.

    2. زمان دوم: زمان علم اجمالی به تحقق یکی از دو حادث (یا اسلام ولد یا موت والد)، مثلاً یوم‌الجمعة.

    3. زمان سوم: زمان علم به تحقق هر دو حادث (یوم‌السبت) ولی با شک در تقدم و تأخر آن‌ها.

حال اگر فرض کنیم که موت والد در یوم‌الجمعة تحقق یافته، در این صورت عدم اسلام ولد استمرار دارد از پنج‌شنبه تا شنبه، و فاصله‌ای میان یقین به عدم و شک در بقا نیست. اما اگر فرض کنیم که اسلام ولد در یوم‌الجمعة واقع شده باشد و موت والد در یوم‌السبت واقع شود، در این صورت بین یقین به عدم اسلام در پنج‌شنبه و یقین به اسلام در شنبه، فاصله و یقین به تحقق اسلام در وسط حاصل شده است. در نتیجه، چون نمی‌دانیم حادث یوم‌الجمعة کدام یک بوده، این مورد مشمول شبهه موضوعیه انفصال یقین به شک می‌شود و چون احتمال نقض یقین به یقین نیز در میان است، تمسک به دلیل استصحاب ممکن نخواهد بود.

فرق بیان مرحوم عراقی با بیان مرحوم سید خوئی این است که طبق بیان مرحوم عراقی، اینجا شبهه نقض یقین به یقین است، اما طبق بیان مرحوم سید خوئی، اینجا شبهه نقض یقین به شک است.

تحلیل مرحوم عراقی درباره شبهه موضوعیه در یقین و شک

مرحوم عراقی پس از طرح دعوا و تقریب اشکال، پاسخی به این اشکال ارائه می‌دهد. جواب ایشان متوقف بر مقدمه‌ای است که ذکر آن ضروری است.
مقدمه این است که یقین و شک تنها در صورتی متصورند که تعلق به امور خارجیه پیدا کنند؛ یعنی اموری که از افق و حوزه نفس انسان خارج‌اند. تصور یقین و شک در امور نفسانیه وجدانیه معنا ندارد.

بیان مطلب چنین است: علم به امور خارجی، علمی حصولی است؛ نه حضوری. این علم حصولی به واسطه نقش بستن صورت آن شیء در ذهن محقق می‌شود. گاهی فرد یقین به تحقق آن شیء خارجی پیدا می‌کند، و گاهی دچار شک می‌شود. مثلاً یقین به مجیء زید یا شک در مجیء زید، نمونه‌ای از این علم حصولی است. اما در امور وجدانیه، علم، علم حضوری است و نه حصولی. در علم حضوری، علم به نفس معلوم تعلق می‌گیرد، و شک در آن معنا ندارد؛ زیرا علم حضوری یا محقق است یا معدوم. امر دائر بین وجود و عدم است و نه بین یقین و شک. مثلاً حبّ به شیء، یا موجود است یا معدوم؛ و معقول نیست که کسی در حبّ به شیئی شک کند که آیا آن را دوست دارد یا خیر؛
چون حبّ از قبیل علم حضوری است.

نتیجه‌گیری: عدم تحقق شبهه موضوعیه در امور وجدانی

با توجه به این توضیح، روشن می‌شود که یقین و شک از امور وجدانیه نفس انسان‌اند. لذا تردید در تحقق یقین یا شک خود متصور نیست.
یعنی نمی‌توان گفت که کسی شک دارد در اینکه متیقن است یا خیر؛ چنین تصوری غلطی آشکار است.

همچنین در همه‌ی امور نفسیه نیز این قاعده جاری است: امر این امور دائر است میان وجود و عدم؛ یا یقین به وجود داریم یا یقین به عدم.

بنابراین، پس از این روشن‌سازی، معلوم می‌شود که شبهه موضوعیه فقط در امور خارجی معنا دارد؛ یعنی در اموری نظیر آمدن زید یا تحقق اسلام ولدی. اما در امور وجدانی و نفسانی، تحقق شبهه موضوعیه اصلاً معنا ندارد. این، اصل کلی این بخش از بحث است.

نقد تطبیقی بر فرمایش مرحوم عراقی

اما تطبیق این کبرای کلی بر مانعیت اشکال، روشن می‌سازد که فرمایش مرحوم عراقی مخدوش است.
در مقام تطبیق، چنین می‌گوییم: اسلام ولد و عدم اسلام ولد، یک امر خارجی است. یقین و شک، تعلق می‌گیرند به اسلام و عدم اسلام، همان‌گونه که به مجیء زید و عدم مجیء زید تعلق می‌گیرند.

اما آنچه در نفس انسان است، عبارت از این است که: یقین حاصل است به عدم اسلام در یوم‌الخمیس، و شک حاصل است در تحقق اسلام بعد از یوم‌الخمیس. و محال است که در نفس انسان، هم شک به اسلام موجود باشد و هم احتمال یقین به اسلام. زیرا لازمه این فرض آن است که در نفس، تردید میان شک و یقین محقق شود؛ یعنی نداند آیا شک دارد یا یقین. و این امر که تردید میان شک و یقین در امور وجدانیه ممکن باشد ـ به برهان روشن، باطل است. چون اگر تردید بین شک و احتمال یقین ممکن باشد، باید تردید بین خود شک و یقین نیز ممکن باشد؛ و حال آنکه تردید در امور وجدانیه، امری محال است.

حال که این مقدمه برای اشکال و مناقشه بر فرمایش مرحوم عراقی بیان شد، تحقیق مطلب در نقد بر کلام مرحوم عراقی (که ما آن را با بهره‌گیری از فرمایشات مرحوم نائینی ارائه خواهیم کرد) این است که: حالات انسان نسبت به ادراک متیقن و مشکوک چهار صورت و چهار حالت دارد.

ان‌شاءالله در جلسه‌ی بعد، بیان این حالات و توضیح صور ادراک انسان نسبت به متیقن و مشکوک،که در فرمایش مرحوم نائینی به این تفصیل نیامده و پاسخ دقیق به تقریب مرحوم عراقی خواهد بود، مطرح خواهد شد.

logo