« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد علی مهدوی دامغانی

1403/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب تدریجیات/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /استصحاب تدریجیات

 

اشکال جریان استصحاب زمان به مفاد کان تامه

بحث در مورد اشکال جریان استصحاب زمان به مفاد کان تامه و پاسخ‌هایی است که بزرگان علم اصول برای رفع این اشکال ارائه کرده‌اند. یک پاسخ از این اشکال بررسی شد.

پاسخ دوم: استصحاب حکم به جای موضوع (پاسخ مرحوم نائینی)

مرحوم نائینی در اجود التقریرات اشکال را این‌گونه پاسخ داده‌اند: گرچه استصحاب در موضوع (مانند بقای زمان) به دلیل متصرم بودن آن و فقدان شک در بقاء قابل اجرا نیست، اما استصحاب در حکم می‌تواند جاری شود.

مثال: اگر شک داریم که آیا شمس طلوع کرده است یا خیر، استصحاب بقاء شب (لیل) ممکن نیست، زیرا به اصل مثبت منجر می‌شود. اما می‌توانیم وجوب صلاة صبح را استصحاب کنیم. به این معنا که وجوب صلاة صبح که پیش از این ثابت بوده است، همچنان باقی است.

نقد پاسخ مرحوم نائینی

این پاسخ نیز با ایراداتی همراه است:

    1. ارتباط حکم با موضوع:

چگونه می‌توان حکم را استصحاب کرد در حالی که در بقای موضوع آن شک داریم؟ شک در بقاء موضوع (بقاء شب) مانع از جریان استصحاب در حکم (وجوب صلاة صبح) می‌شود.

    2. شبهه سرایت حکم به موضوع دیگر:

این اشکال پیش می‌آید که آیا حکم از یک موضوع (لیل) به موضوع دیگر (نهار) سرایت می‌کند؟ این امر برخلاف اصول است و این جواب به همین دلیل مردود است.

پاسخ سوم: نظر مرحوم عراقی (نهایة الافکار)

مرحوم عراقی پاسخ دیگری ارائه کرده‌اند که توسط عده‌ای از اعاظم و شاگردان ایشان پذیرفته شده است. ایشان می‌فرماید جریان استصحاب زمان از منظر دقت عقلی ممکن نیست؛ زیرا زمان به صورت آنات متصرم و زائل است و بقای موضوع در هر لحظه منتفی است. اما از نظر عرف زمان به عنوان یک امر واحد و مستمر دیده می‌شود. هرچند زمان مرکب از اجزاء (آنات) است، عرف به این ترکیب دقت نمی‌کند و آن را واحد می‌بیند.

ملاک در احکام شرعیه نیز عرف است، زیرا خطاب‌های شرعی به عرف القا می‌شود. بنابراین، از منظر عرف، استصحاب زمان ممکن است.

علاوه بر اینکه در روایات استصحاب، عنوان بقاء ذکر نشده است. اصطلاح «ابقاء ما کان» که از مرحوم شیخ انصاری نقل شده است، در روایات به‌صراحت نیامده است. ملاک در استصحاب، صدق عرفی عدم نقض یقین به شک است که در مورد زمان نیز صادق است.

نقد پاسخ مرحوم عراقی

این جواب از مرحوم عراقی مورد قبول بزرگانی واقع شده است ولکن این جواب هم مورد مناقضه و خدشه است. ولو ما می‌پذیریم که موضوع عرفا بقاء دارد و مدار و ملاک تشخیص عرف است چون ادله به عرف القاء می‌شود ولکن پاسخ مرحوم عراقی با دو ایراد مواجه است:

اشکال اول

مرحوم عراقی زمان را مرکب از آنات دانسته‌اند که بین وجود و عدم در حرکت است. این تعریف می‌تواند به اشکالی منطقی منجر شود، زیرا اثبات ترکیب زمان از اجزایی که هرکدام معدوم و موجود هستند، به نوعی اثبات جزئی می‌شود که خود جزئیت ندارد.

اشکال دوم

مرحوم عراقی بیان کرده‌اند که در روایات، مفهوم «بقاء» وجود ندارد و صرفاً به عدم نقض یقین به شک پرداخته شده است. در پاسخ باید گفت که گرچه عبارت «ابقاء ما کان» در روایات نیست، اما مضمون آن در عبارات «لا تنقض الیقین بالشک» وجود دارد. مفهوم «لا تنقض الیقین بالشک» همان تعبد عملی به بقاء است و چیز دیگری نیست. بنابراین، نقد مرحوم عراقی از این حیث نیز محل تأمل است.

پاسخ چهارم: پاسخ مرحوم آخوند به اشکال جریان استصحاب زمان

مرحوم آخوند در کفایة الاصول موجودات را به دو دسته تقسیم کرده‌اند:

    1. موجودات غیرمتصرم: این موجودات هیچ‌گونه اختلاطی با عدم ندارند و اجزاء آن‌ها در زمانی خاص به طور هم‌زمان اجتماع پیدا می‌کند. به عبارت دیگر، این موجودات در ذات خود نه متجدد هستند و نه متصرم. به عنوان مثال، اجسام جامد از این دسته محسوب می‌شوند که حالت ثبات در اجزاء آن‌ها وجود دارد.

    2. موجودات متصرم: این دسته از موجودات با عدم متشابک و مختلط هستند. به این معنا که هر جزء از آن‌ها با عدم همراه است و هر لحظه از وجودشان کانت و زالت، یعنی «بوده و سپس زائل شده است». برای مثال، زمان و حرکت از این دسته هستند که در ذات خود با تجدد و تصرم همراه‌اند.

تحلیل ماهیت موجودات متصرم

مرحوم آخوند توضیح می‌دهند که در موجودات متصرم، مانند زمان و حرکت:

     عدم، مقوم ذات است: این موجودات با عدم همراه هستند، اما این عدم ناقض وجود آن‌ها نیست، بلکه بخشی از تعریف ذاتی آن‌ها به شمار می‌آید.

     نقیض حرکت، سکون است، نه عدم: در مورد حرکت، این عدم (که مقوم ذات آن است) با بقای حرکت تناقضی ندارد. اما نقیض حقیقی حرکت، حالت سکون است که در آن تجدد و تصرم متوقف می‌شود.

امکان جریان استصحاب در موجودات متصرم

مرحوم آخوند تأکید می‌کنند که در موجودات متصرم، مانند زمان و حرکت، ارکان استصحاب به‌طور کامل وجود دارد:

    1. یقین به حدوث: عرف وجود زمان یا حرکت را به صورت یک کل متصل و مستمر می‌بیند. به عنوان مثال، می‌گوید «امروز وجود دارد» و نسبت به تحقق آن یقین حاصل می‌کند.

    2. شک در بقاء: عرف ممکن است در زوال این وجود شک کند؛ برای مثال، شک کند که آیا امروز هنوز باقی است یا وارد فردا شده است.

از این رو، استصحاب در چنین مواردی جاری است. هرچند در نگاه دقیق عقلی، آنات زمان و اجزاء حرکت جدا از یکدیگر هستند، اما از نظر عرف این موجودات به‌عنوان یک کل مستمر و متصل دیده می‌شوند.

مثال‌هایی برای توضیح

     زمان: در مورد روز یا شب، ذهاب شب به روز یا روز به شب به‌عنوان نقطه پایان دیده می‌شود، اما تا زمانی که شکی در ورود زمان بعدی وجود دارد، عرف آن زمان را باقی می‌داند.

     حرکت: حرکت تنها زمانی پایان می‌یابد که به سکون برسد، اما تا وقتی که تجدد آن ادامه دارد، از نظر عرف مستمر و باقی است.

نتیجه‌گیری از پاسخ چهارم

بر اساس تحلیل مرحوم آخوند:

     موجودات متصرم مانند زمان و حرکت از نظر عرف به‌صورت یک وجود مستمر دیده می‌شوند، هرچند دقت عقلی نشان‌دهنده تصرم اجزاء آن‌هاست.

     ارکان استصحاب (یقین به حدوث و شک در بقاء) در چنین مواردی عقلاً و عرفاً تمام است.

     عدم همراه این موجودات، بخشی از تعریف ذاتی آن‌هاست و نقیض وجودشان نیست.

این پاسخ، پاسخ دقیق و غیرقابل خدشه‌ای است.

logo