1403/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کلی قسم سوم/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية /أصالة الاستصحاب /کلی قسم سوم
اشکال مرحوم فاضل تونی
مرحوم فاضل تونی در بحث نجاست اشکال مهمی را مطرح کرده است که بر اساس آن، عنوان میته و عنوان مذکی هر دو عناوین وجودیاند. بر این اساس، موضوع نجاست، عنوان میته است و نجاست بر میته بودن مترتب میشود. اگر کسی بخواهد با استصحاب عدم تذکیه نجاست را اثبات کند، این استصحاب به دلیل اصل مثبت بودن، معتبر نخواهد بود؛ چراکه اصل مثبت باطل است.
تبعیت مرحوم خویی از اشکال مرحوم فاضل تونی
مرحوم آقای خویی (اعلی الله مقامه) به دو دلیل از این فرمایش مرحوم فاضل تونی تبعیت کرده است:
دلیل اول: وجودی بودن عنوان میته
مرحوم آقای خویی در توضیح دلیل اول به مصباح المنیر استناد کرده و بیان میکند که عنوان میته، یک عنوان وجودی است. در مصباح المنیر آمده که میته، حیوانی است که موت آن به سبب غیر شرعی تحقق یافته باشد. بنابراین، استصحاب عدم تذکیه در اینجا جاری نخواهد بود، زیرا این استصحاب اصل مثبت خواهد بود. به جای آن، استصحاب عدم استناد موت به سبب غیر شرعی جاری میشود. توضیح ایشان به این صورت است:
• در گذشته، موت این حیوان به سبب غیر شرعی مستند نبود.
• اکنون نیز موت این حیوان مستند به سبب غیر شرعی نیست.
این استصحاب جاری است و حکم طهارت بر آن مترتب میشود؛ زیرا موت حیوان مستند به سبب غیر شرعی نیست. نتیجه این است که بر گوشت یا پوست حیوان مطروح، حرمت اکل و مانعیت برای نماز مترتب است، اما نجاست بر آن مترتب نمیشود. در نتیجه، حکم به طهارت این پوست یا گوشت داده میشود. حتی اگر این استصحاب به نتیجه نرسد، قاعده طهارت جاری خواهد بود و حکم به طهارت میشود.
اگر موت این حیوان به سبب شرعی مستند نباشد، این امر یک عنوان عدمی محسوب میشود، برخلاف میته بودن که عنوانی وجودی است. در چنین حالتی، ممکن است استصحاب عدم استناد به سبب شرعی کفایت کند و جریان داشته باشد. این استصحاب عدم، از نظر اصولی معتبر است.
دلیل دوم: شک در وجودی یا عدمی بودن عنوان میته
دلیل دوم مرحوم سید خویی ناظر به حالتی است که شک در ماهیت عنوان میته داریم؛ یعنی نمیدانیم میته یک عنوان وجودی است که استصحاب در آن جاری نمیشود یا یک عنوان عدمی است که استصحاب در آن جریان دارد. در این صورت:
1. اگر احتمال دهیم که میته عنوانی وجودی است، استصحاب عدم تذکیه برای اثبات میته بودن جاری نمیشود؛ زیرا این امر منجر به اصل مثبت خواهد شد.
2. این احتمال، به تنهایی کفایت میکند تا اثر شرعی مترتب بر میته بودن را نتوان اثبات کرد.
3. در نتیجه، تمسک به استصحاب در این مورد، به نوعی تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه خود دلیل خواهد بود که معتبر نیست.
استدلال مرحوم حاج آقا رضا همدانی بر استصحاب عدم تذکیه
مرحوم حاج آقا رضا همدانی (اعلی الله مقامه) در کتاب طهارت خود به استناد روایتی، جریان استصحاب عدم تذکیه را مورد تأیید قرار داده است. ایشان بیان میکند که در این روایت، استصحاب عدم تذکیه جاری میشود و آثار نجاست نیز بر آن مترتب است.
روایت صیقل: استناد به استصحاب عدم تذکیه
روایتی که مرحوم همدانی به آن استدلال کرده است، روایت صیقل است. در این روایت، جریان استصحاب عدم تذکیه صحیح دانسته شده و نجاست بر عنوان غیر مذکی مترتب گردیده است، همانگونه که پیشتر نجاست بر عنوان میته مترتب میشد. با قبول این روایت، اشکالات مربوط به وجودی بودن عنوان میته و اصل مثبت از اساس برطرف خواهد شد، زیرا نجاست دیگر منحصر به عنوان میته نیست، بلکه غیر مذکی نیز مشمول آثار نجاست است.
این روایت در باب سی و چهارم از ابواب نجاسات، حدیث چهارم آمده است:
صیقل به امام رضا (علیهالسلام) مینویسد:
محمد بن يعقوب ، عن الحسين بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن محمد بن عبدالله الواسطي ، عن قاسم الصيقل قال كتبت إلى الرضا علیه السلام : إني أعمل أغماد السيوف من جلود الحمر الميتة فتصيب ثيابي ، فأصلي فيها؟ فكتب علیه السلام إلي : اتخذ ثوبا لصلاتك.
فكتبت إلى أبي جعفر الثاني علیه السلام : إني كتبت إلى أبيك علیه السلام بكذا وكذا ، فصعب علي ذلك ، فصرت أعملها من جلود الحمر الوحشية الذكية ، فكتب علیه السلام إلي : كل أعمال البر بالصبر يرحمك الله ، فإن كان ما تعمل وحشياً ذكياً فلا بأس.[1]
من غلاف شمشیرها را از پوست حمارهای مرده میسازم. این پوستها به لباس من اصابت میکنند و در همین لباسها نماز میخوانم.
امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ نوشتند: یک لباس جداگانه برای نمازت فراهم کن.
پس از این، صیقل به امام جواد (علیهالسلام) نامه مینویسد و توضیح میدهد که به پدر شما چنین چیزی عرض کردم، اما این کار برای من دشوار است و تنها راهحل این است که از پوست حمارهای وحشی که تذکیه شدهاند استفاده کنم. امام جواد (علیهالسلام) در پاسخ نوشتند:
اگر کارت با حمارهای وحشی تذکیهشده باشد، اشکالی ندارد.
تحلیل روایت: تعلیق طهارت بر تذکیه
در این مکاتبات، صیقل از مشکلی صحبت میکند که به دلیل نجاست جلود حمر میته به وجود آمده است. امامان معصوم (علیهمالسلام) در پاسخ، طهارت را به تذکیه و نجاست را به عدم تذکیه مشروط کردهاند. از این شرط میتوان نتیجه گرفت:
1. اگر حیوان تذکیه شده باشد، طاهر است.
2. اگر حیوان تذکیه نشده باشد، نجس است.
بنابراین، استصحاب عدم تذکیه، موضوع نجاست را محقق میسازد و دیگر نیازی نیست که نجاست را تنها بر عنوان میته بودن مترتب کنیم. این بیان، اشکالات مربوط به وجودی بودن عنوان میته و اثبات آن به کمک اصل مثبت را از اساس برطرف میکند. زیرا در اینجا، موضوع نجاست، غیر مذکی است و نه صرفاً میته.
اشکال مرحوم خویی به روایت صیقل
مرحوم خویی (اعلی الله مقامه) با بررسی این روایت، به ضعف سندی آن اشاره میکند. ایشان معتقد است که وثاقت صیقل ثابت نشده است و از این جهت نمیتوان به روایت اعتماد کرد. بنابراین، به نظر مرحوم خویی، چون استناد به این روایت ممکن نیست، مرجع، قاعده طهارت خواهد بود.
نتیجهگیری
با استناد به روایت صیقل، مرحوم همدانی جریان استصحاب عدم تذکیه را تأیید کرده و آثار نجاست را بر عنوان غیر مذکی مترتب میداند. این دیدگاه، نیاز به اثبات عنوان میته را منتفی میکند و اشکالات مربوط به اصل مثبت و وجودی بودن عنوان میته را برطرف میسازد. اما مرحوم خویی به دلیل ضعف سند روایت، به این استدلال قائل نبوده و در موارد تردید، به قاعده طهارت رجوع کرده است.
نقد دلیل اول مرحوم خویی درباره تعریف میته
استناد مرحوم خویی به مصباح المنیر و اشکال وارد بر آن
اشکالی که بر فرمایش مرحوم خویی در دلیل اول وارد است، مربوط به استناد ایشان به مصباح المنیر برای تعریف عنوان میته است. این استدلال با مبنای اصولی خود مرحوم خویی در اعتبار اقوال لغویان ناسازگار به نظر میرسد. ایشان در اصول فقه، اعتبار قول لغوی را مشروط به عدالت و تعدد دانستهاند؛ به این معنا که قول لغوی صرفاً به دلیل خبرویت حجت نیست، بلکه باید شرایطی مانند عدالت و تعدد، شبیه به شرایط شهادت، در مورد گوینده محقق باشد.
در مورد مصباح المنیر، نه عدالت صاحب آن ثابت است و نه بر فرض ثبوت عدالت، تعددی وجود دارد؛ زیرا نویسنده مصباح المنیر تنها یک فرد است.حتی اگر عدالت و تعدد در این مورد تحقق داشته باشد، باز هم شأن لغوی صرفاً ذکر موارد استعمال لفظ در معانی مختلف است، نه بیان موضوعله حقیقی الفاظ.
بررسی تعریف میته در مصباح المنیر
مرحوم خویی از قول مصباح المنیر، میته را اینگونه تعریف کرده است "ما مات من غیر سبب شرعی". اما این تعریف محل اشکال است. ممکن است مصباح المنیر صرفاً یکی از مصادیق معنای میته را ذکر کرده باشد، نه اینکه معنای جامع و حقیقی آن را بیان کرده باشد. معنای جامع میته باید شامل همه مصادیق آن باشد؛ مثلاً:
• ما مات حتف أنفه (حیوانی که به مرگ طبیعی مرده باشد).
• ما مات من غیر سبب شرعی (حیوانی که بدون ذبح شرعی مرده باشد).
این دو تعریف، مصادیق مختلفی از عنوان میته هستند، و معنای حقیقی میته باید جامع میان این مصادیق باشد. اگر هر معنای ذکرشده در کتب لغت، معنای حقیقی میته باشد، نتیجه این خواهد بود که اکثر الفاظ در زبان عربی مشترک لفظی باشند، که چنین چیزی با قواعد زبانشناختی و عرف لغتنویسان سازگار نیست.
دیدگاه خود مرحوم خویی در اصول
مرحوم خویی در اصول خود تصریح کردهاند که شأن لغوی، بیان موارد استعمال لفظ در معانی مختلف است، نه تعیین موضوعله حقیقی. بر همین اساس، استدلال ایشان به تعریف ارائهشده در مصباح المنیر، با مبنای اصولی خودشان ناسازگار است.
نقد استدلال به معنای "ما مات بغیر سبب شرعی"
بر اساس مطالب فوق، استناد مرحوم خویی به تعریف ما مات بغیر سبب شرعی برای میته ناتمام است. زیرا:
1. مقتضای استدلال لغوی محقق نیست؛ یعنی نمیتوان بهطور قطعی معنای ذکرشده در مصباح المنیر را بهعنوان موضوعله حقیقی پذیرفت.
2. در فرض پذیرش تعریف مصباح المنیر، این تعریف با اقوال دیگر لغویان در تعارض است. بسیاری از لغویان قدماء و حتی محدثین، مانند نویسندگان قاموس، صحاح، و اقرب الموارد، میته را بهعنوان "ما لم تلحقه الذکاة" تعریف کردهاند. این تعریف، یک معنای عدمی برای میته ارائه میدهد، نه وجودی.
بررسی اقوال لغویان درباره میته
لغویان برجسته، میته را بهگونهای تعریف کردهاند که معنای عدمی را افاده میکند. برای مثال:
• قاموس و صحاح: میته را اینگونه تعریف کردهاند: ما لم تلحقه الذکاة.
• المنجد: میته را بهطور اعم اینگونه بیان میکند: ما مات حتف أنفه أو من غیر تذکیة
این تعاریف نشان میدهند که معنای میته بیشتر ناظر به عدم تذکیه است، نه به یک امر وجودی. بر این اساس، با جریان استصحاب عدم تذکیه، عنوان میته محقق میشود، و نیازی به پذیرش اصل مثبت نیست.
تعارض اقوال لغویان
بر فرض پذیرش معنای مصباح المنیر، اقوال سایر لغویان با آن در تعارض است. این تعارض بهگونهای است که نمیتوان معنای مصباح المنیر را بهعنوان مبنای اصلی پذیرفت. بنابراین:
1. مقتضای استدلال مرحوم خویی تمام نیست؛ زیرا تعریف مصباح المنیر از میته مستند قابلقبولی ندارد.
2. حتی اگر مقتضای استدلال را تمام بدانیم، مانع این استدلال، معارضه با اقوال دیگر لغویان است.
نتیجهگیری از نقد دلیل اول
بر اساس نقدهای فوق، دلیل اول مرحوم خویی برای تبعیت از کلام فاضل تونی و استناد به معنای ما مات بغیر سبب شرعی برای عنوان میته، ناتمام است. این استدلال نه از نظر اصولی معتبر است و نه با اقوال مشهور لغویان سازگار است. به همین دلیل، حکم ایشان به طهارت جلود مطروحه بر اساس این استدلال، باطل و ناتمام است.
بررسی دلیل دوم مرحوم خویی
در ادامه باید به بررسی دلیل دوم مرحوم خویی پرداخت. اگر دلیل دوم نیز مانند دلیل اول باشد و به نتیجه نرسد، لازم است به دیدگاه مشهور بازگردیم و حکم به نجاست جلود و لحوم مشکوک دهیم. در غیر این صورت، ممکن است فرمایش فاضل تونی و تبعیت مرحوم خویی از آن قابلپذیرش باشد.