« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1404/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

تعریف صاحب کفایة(ره)/تعریف مفهوم /المقصد الثالث:فی المفاهیم

 

موضوع: المقصد الثالث:فی المفاهیم /تعریف مفهوم /تعریف صاحب کفایة(ره)

بحث در مورد تعریف مفهوم بود، رسیدیم به تعریف صاحب کفایة(ره).

ایشان تعریفی که برای مفهوم کردند این بود که:

« وهی: انَّ المفهوم کما یظهر من موارد اطلاقه هو عبارةٌ عن حکمٍ انشائی او اخباری تستتبعه خصوصیة المعنی الذی اُرید من اللفظ بتلک الخصوصیة ولو بقرینة الحکمة، وکان یلزمه لذلک وافقه فی الایجاب والسلب او خالفه»[1]

درس درس روز گذشته بخشی از تعریف را توضیح دادیم ، در ادامه بخش های دیگری را بیان می کنیم :

"خصوصیة المعنی الذی ارید بتلک اللفظ" مراد آن خصوصیتی هست که مفهوم را در پی دارد ، باید از خود لفظ اراده شود ، به عبارت دیگر معنی وخصوصیت هر دو باید از خود لفظ فهمیده شوند مثل: علیت تامه بودن وخصوصیت منحصره بودن علت تامه در مثل ان جاءک زیدٌ فاکرمه که در این مثال هم معنی وهم خصوصیت هر دو از لفظ این جمله شرطیِّة فهمیده بشود، لذا اگر مولی گفت:ان جاءَک زیدٌ فسلم علیک فاکرمه در اینجا وجوب اکرام یک جزء است وسلام کردن جزء دیگر است، وجوب اکرام وسلام کردن هر دو جزء معنی هستند برای وجوب اکرام.

اگر چنانچه می گقت: ان جاءک زیدٌ فاکرمه پس مجی زید علت تامه وجوب اکرام است ولی گفته ان جاءکَ زیدٌ وسلم علیک مجی زید علت تامه نیست بلکه مجی زید جزء العلة هست ، پس اگر بخواهیم مجی زید علت تامه باشد باید مولی بگوید: ان جاءَک زیدٌ فاکرمه.

واما آن خصوصیت به این صورت فهمیده می شود که اگر مولی بگوید :ان جاءَک زید او سلم فاکرمه، می فهمیم خصوصیت در اینجا وجود ندارد، چون مجی زید علت تامه هست ولی علت منحصره نیست ،پس در اینجا علة تامه در این مثال مجی زید هست لذا مفهوم بوجود نمی آید.

ولی اگر مولی بگوید: ان جاءَک زیدٌ فاکرمه علاوه بر علت تامه، علت منحصره بودن هم فهمیده می شود ، در اینصورت جمله دارای مفهوم می شود در اینجا مرحوم صاحب کفایة (ره) فرمود که باید خصوصیت هم در خطاب وجود داشته باشد، که آن علیت منحصره هست.

صاحب کفایة(ره) در ادامه یک جمله ای مطرح می کنند:" وافقه فی الایجاب والسلب او خالفه "اگر موافق بود چندین اسم دارد مفهوم.

1)مفهوم الموافق

2)لحن الخطاب(چون مراد از لحن همان معنای خطاب هست)

3)فحوی الخطاب :چیزی که به صورت قطعی فهمیده می شود.

ولی اگر مخالف بود مفهوم مخالف یا مفهوم اولویَّت هم به او گفته می شود حالا باید برای مفهوم موافق ومخالف مثال بیاوریم .مثال برای مفهوم موافق :1)در سلب:لا تقل لهما اُفٍّ مفهومش این است :لا تضربهما

2)در ایجاب یحرم تافیف الوالدین مفهومش این است:یحرم ضرب الوالدین وشتهما.

مثال برای مفهوم مخالف:مثل کلام مولی: ان جائک زیدٌ فاکرمه مفهومش این است: ان لم یجئک زیدٌ فلا تکرمه .

خلاصه تعریف صاحب کفایة (ره): منطوق آن است که در کلام ذکر شده باشد ومفهوم آن است که در کلام ذکر نشده باشد وما از کلام بفهمیم آن را.

بعضی ها گفته اند:منطوق آنست که برای موضوعی که در کلام ذکر نشده پس مفهوم هم ندارد.

صاحب کفایة : تمام تعاریف برای منطوق ومفهوم تعریف لغوی وشرح الاسمی است ومعمولاً اشکال جامعیت ومانعیت وارد نیست.

 


logo