« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد عبدالمجید مقامی

1404/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

نظر مرحوم صاحب کفایة/این مساله اجتماع مساله عقلی است /اجتماع امر ونهی فی شیئٍ واحد

 

موضوع: اجتماع امر ونهی فی شیئٍ واحد/این مساله اجتماع مساله عقلی است /نظر مرحوم صاحب کفایة

 

در بحث ما در بحث اجتماع یا امتناع امر ونهی بحث ازالفاظ و مفاهیم نیست تا یک بحث لفظی یا عرفی شود، بلکه آیا تعدد عنوان موجب تعدد معنون روی عمل واحد باعث می شود که مشکل اجتماع ضدین حل شود یا موجب نمی شود این مساله یک مساله عقلی باشد(امر ونهی چون لفظی هستند و وظیفه عرف تعیین معنای آنهاست، این صحیح نیست.

به نظر مرحوم صاحب کفایة این مساله یک مساله عقلی است وربطی به عرف ندارد وبحث ما درمورد معنی ومفهوم امر ونهی نیست تا عرف آنرا بفهمد، بلکه بحث ما این است که آیا تعدد یا عدم تعدد عنوان موجب تعدد معنون می تواند مشکل اجتماع ضدین را حل کند یا نه؟

پس تشخیص مصادیق ومعنی ومفهوم امر ونهی به عُهده عرف است واین هم موضوع بحث ما اصلاً نیست.

 

لذا بحث ما اجتماع امر ونهی است که گاهی مستفاد از امر ونهی لفظی است و گاهی غیر لفظی است مثل اجماع وسیرة.

مرحوم آیة الله خوئی(ره) هم تقریباً همین نظریِّة دارند

توضیح کلام این دو عَلَم:

اولَّاً: این مساله یک مساله کاملاً عقلی است و ربطی به بحث الفاظ ندارد.

ثانیاً:در اینجا فقط تعبیر خوئی وصاحب کفایة با هم فرق دارد ولی اندکی.

آیة الله خوئی(ره) می فرماید: بحث یک بحث عقلی است چرا که اثر این است که آیا نهی به متعلَّق امر سرایت می کند یانه؟

مرحوم آخوند(ره): بحث از اجتماع امر ونهی یک بحث عقلی است چون تعددعنوان وجهت موجب تعددمعنون ومتعلق می شود یا نه؟

که اگر گفتم نهی به متعلق به متعلق امر سراین می کند اجتماع جائز نیست واگر گفتیم سرایت نمی کند اجتماع جائز است.

"کلام مرحوم آیة الله خوئی (ره):"

«قد سَبَقَ انَّ مسالتنا هذه من المسائل العقلیَّة ، باعتبار انَّ الحاکم باستحالة اجتماع الامر والنهی او امکانه انما هو العقل ولا صلةٌ لها بعالم اللفظ ابداً ومن هنا یظهر ان النزاع فی المسالة لا یختصُّ بما اذا کان الایجاب والتحریم مدلولین لدلیل لفظی من کتاب او سنَّةٍ ، بل یَعُمُّ الجمیع ای سواءٌ اَکانَ مدلولین لدلیل لفظی ام لم یکونا. وان کان عنوان المسالة یوهم اختصاص النزاع بما اذا کانا مُستفادین من اللفظ، الا انَّه من ناحیة الغَلَبة ، حیث ان الدلیل علیهما فی الغالب هو اللفظ دون غیره.

وعلی ضوء ذلک قد تَبَیَّنَ انَّه لا معنی لان یقال ان القول بالامتناع فی المسالة یرتکز علی نظر العرف والقول بالجواز فیها یرتکز علی نظر العقل ، والوجه فیه ما ذکرناه غیر مَرَّةٍ من انَّ نظر العرف انما یکون مُتَّبِعَاً فی مقام تعیین مفاهیم الالفاظ ، سعةاً و ضیقاً لا فی مثل مسالتنا هذه حیث انَّه لا صلة لها بعالم اللفظ ابداً ، و لیس البحث فیها عن تعیین مفهوم الامر ومفهوم النهی ، والبحث فیها انماهو عن سرایة النهی من متعلِّقه الی ما تعلَّق به الامر وعدم سرایته و قد تقدم انهما ترتکزان علی وحدة المجمع فی مورد التصادق والاجتماع»[1]

مرحوم خوئی وآخوند(ره) هر دو یک مطلب را می رسانند ولی عبارات متفاوت هستند

 


logo