1403/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
مناقشات شیخ بر تعاریف بیع/تعریف های صاحب مقابیس برای بیع /اجتماع امر ونهی
موضوع: اجتماع امر ونهی/تعریف های صاحب مقابیس برای بیع /مناقشات شیخ بر تعاریف بیع
مرحوم شیخ انصاری(ره) سه تا تعریف از صاحب مقابیس برای بیع نقل می کنند وهمه آنها را مورد نقد قرار میدهند :
تعریف اول:بیع عبارتند از اشیاء تملیک عین بمالٍ بشرط تعقُّبه بتملک المشتری او قبول المشتری .
در جلسه گذشته این تعریف اول را گفتیم مرحوم شیخ دو تا دلیل هم برایش آورد.
مناقشه شیخ انصاری بر تعریف اول ودوم وسوم بعداً می آید ، فعلاً ما اصلاً تعاریف را نقل می کنیم .
تعریف دوم: البیع الاثر الحاصل من الایجاب والقبول وهو الانتقال
شیخ انصاری(ره) می فرماید: هم تعریف دوم را دیگران هم گفتند مثل شیخ طوسی در مبسوط که عبارتش این است:
البیع: هو انتقال عینٍ مملوکة من شخص الی غیره بعوضٍ مُقَدَرٍّ علی وجه التراضی.
و همچنین ابن ادریس در سرائر وعلامه در تذکرة ودر تحریر الاحکام ودر قواعد الاحکام ونهایة الاحکام هم همین تعریف شیخ طوسی را انتخاب کرده اند:
تعریف سوم: مرحوم صاحب مقابس نقل کرده اند:
البیع نفس العقد المرکب من الایجاب والقبول.
شیخ انصاری(ره) می فرماید: بیع را به عقد تعریف کرده اند ، صاحب مقابس می فرماید:ظاهر فقهاء این است که از عناوین ابواب مختلف فقه از معاملات مثل بیع ، مضارعه،مساقات،مسابقه در تمام اینموارد در مورد اینها همین تعریف سوم منظور است، یعنی تعریف شامل تمام اینها می شود حتی شامل اجاره، عاریة، و ودیعه صدقه وامثالهم می شود.
شیخ انصاری(ره) وقتی عبارت را از صاحب مقابیس نقل می کند می فرماید:
این تعریف سوم برای بیع که شامل عقود مذکور می شود حتی شامل اجاره وشبه اجاره مثل ودیعه،عاریة،وقرض هم می شود ، پس چرا صاحب مقابیس گفته اند این تعریف سوم اینقدر عام است وحتی شامل اجاره و...می شود.
در کلام صاحب مقابیس کلمه حتی آمده ومعمولاً ما بعد حتی ومدخول حتی از ماقبلش ضعیف تر است، ودر اینجا عقودی مثل اجاره وقرض و.....چه طور از ماقبل ضعیف تر است؟
وجهش این است که: عقد اجاره ودیعه وقرض وصدقه و....به مال تعلُّق می گیرند واسم برای مال هستند از نظر عرف اهل لغت هم همینطور است در حالی که بیع بع عوض یا عین صدق نمی کند ولی این تعریف شامل اجاره می شود چون بیع جزء العقد است که در اینجا به مناسبت جزء وکل می شود به عقد که کلَّ است بگوئیم بیع ولی اجاره و....اسم برای مال وعین هستند وجزء عقد هم نیستند ، در عین حال این تعریفِ بیع شامل اجاره و ودیعه و...هم می شود.
شیخ انصاری(ره) می خواهد تک تک این تعاریف را ملاحظه کند وهمه آنها را مورد مناقشه قرار دهد:
اما تعریف اول: "البیعُ: انشاءُ تملیک عینٍ بمالٍ بشرط تَعَقُّبِه بتملُّک المشتری یا قبول المُشتری "
می فرماید این تعریف هیچ منافاتی با تعبیر ما ندارد بلکه باید بگوئیم کهاین بیع طبق این توضیح یک عامِّی است که دارای چهار مصداق است:
1)بیع انشاء تملیک که پشت سرش قبول نباشد.
2)ایجاب تملیکی که پشت سرش قبول باشد ولی عُرف آنرا نمی پذیرد .
3)ایجاب تملیکی که قبول هم پشت سرش هست وعرف هم قبول دارد ولکن شرع آن را قبول ندارد مثل بیع ربوی، خمر، خنزیر
4)ایجاب تملیکی که قبول مشتری را دارد وعُرف وشرع هم آن را قبول دارند مثل بسیاری از بیع های مرسوم بین مردم و این نوع بیع آثار تملیکی بدنبال دارد واین فرد یک ایجاب مُثمری هست.
وقرینه ای که باعث می شود بیع به این فرد چهارم انصراف پیدا کند قرینه مقامیِّة است ، لذا مراد صاحب مقابیس از کلمه اضافه بر تعریف شیخ انصاری(ره) "بشرط تَعَقُّبه القبول" این شرط می خواهد بیع مثمره را بیان کند.