« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

98/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

دو) محقق نائینی:

چنانکه خواندیم امام نوشته بودند که برخی از بزرگان، محل نزاع را در این قرار داده بودند که: «آیا کلی طبیعی در عالم خارج وجود دارد یا نه؟» سخن مذکور متعلق به مرحوم نائینی است (البته ایشان مطلب دیگر را هم گفته اند که در ادامه مورد اشاره قرار می دهیم)

مرحوم نائینی می نویسد:

«فالتحقيق ان‌ النزاع‌ في‌ المقام‌ مبتن على النزاع في مسألة فلسفية و هي ان الكلي الطبيعي هل هو موجود في الخارج أولا (و توضيح ذلك) يتوقف على بيان المراد من وجود الكلي الطبيعي و عدمه (فنقول) قد عبر بعض القائلين بإنكار وجود الطبيعي في الخارج ان الكلي الطبيعي من المفاهيم الانتزاعية و لا يخفى ان مراده بذلك ليس هو الانتزاع المصطلح عليه في ما هو من قبيل الخارج المحمول المنتزع من خصوصيات ذاتية كالعلية و المعلولية... كما انه ليس مراد القائل بوجوده في الخارج هو القول بتحققه في الخارج من دون تشخص و خصوصية كيف و قد اتفقوا على ان الشي‌ء ما لم يتشخص لم يوجد.»[1]

توضیح:

    1. نزاع در این بحث [که متعلق امر، طبیعت است یا افراد]، نزاع در یک بحث فلسفی است (اینکه آیا کلی طبیعی در خارج موجود است یا نه؟)

    2. توضیح مطلب: برخی می گویند طبیعی در عالم خارج تحقق ندارد و یک مفهوم انتزاعی است، مراد ایشان از مفهوم انتزاعی، خارج محمول [معقول ثانی فلسفی] نیست

    3. همین طور مراد کسانی که می گویند کلی طبیعی در خارج موجود است، آن نیست که کلی طبیعی بدون تشخص و خصوصیّت فردیه موجود است.

ما می گوئیم:

    1. ماحصل فرمایش مرحوم نائینی در این قسمت آن است که:

اگر گفتیم آنچه در عالم خارج هست فرد است و طبیعی در عالم خارج نیست، در این صورت باید بگوئیم «معقول های اولی» [مثل معقول های ثانی که خارج محمول هستند] انتزاعی هستند، یعنی در عالم خارج فقط زید هست و ذاتیات او (از جمله طبیعت) هم انتزاع ذهنی است ولی اگر گفتیم آنچه در عالم خارج هست، فردی است که در ضمن آن طبیعی هم موجود است در این صورت می گوئیم، معقول های اولی (از جمله طبیعت) هم در عالم خارج تحصّل و تحقق و وجود دارند (البته با تشخّص های فردیّه)

    2. عبارت ایشان در ادامه چندان واضح نیست ولی می توان گفت ایشان در ادامه می خواهند بگویند:

«اگر گفتیم کلی طبیعی در خارج موجود نیست، طبعاً، آنچه متعلق امر است فرد است ولی اگر گفتیم کلی طبیعی در خارج موجود است، در این صورت نزاع دوّم مطرح می شود که:

«ان الإرادة الفاعلية الموجدة للشي‌ء في الخارج هل تتعلق بنفس الشي‌ء مع قطع النّظر عن مشخصاته و هي انما توجد معه قهرا لاستحالة وجود الشي‌ء بدون التشخص أو ان المشخصات تكون مقومة للمراد بما هو مراد و يستحيل تعلق الإرادة بنفس الطبيعي من دون مشخصاته و بعبارة أخرى هل التشخصات في مرتبة سابقة على الوجود ليكون معروض الوجود هي الماهية المتشخصة أو هي في مرتبته حتى يكون معروض الوجود كالتشخصات نفس الماهية.»[2]

توضیح:

    1. آیا اراده فاعل (که گفته است متعلق امر را ایجاد کن) به طبیعت تعلّق گرفته است و البته مشخّصات هم قهراً موجود می شوند (از این باب که محال است طبیعت بدون مشخّصات موجود شود)

    2. و یا اراده فاعل به مشخّصات تعلّق گرفته است و قوام مراد (متعلق امر) به این مشخّصات است (چراکه محال است اراده به طبیعت تعلّق بگیرد و به مشخّصات تعلّق نگیرد)

    3. به عبارت دیگر: اگر تشخّص به وجود نیست و تشخص قبل از وجود است [یعنی انسان ابتدا به وسیله عوارض مشخّصه، تشخّص می یابد و بعد موجود می شود] در این صورت امر به فرد تعلّق گرفته است، چراکه در این فرض عوارض مشخّصه هم رتبه با طبیعت می شود. ولی اگر تشخص به وجود است [و تشخّصها در مرتبه وجود است)، ماهیت همانطور که معروض وجود است، معروض تشخّصها هم می شود و در این صورت، امر به طبیعت تعلّق گرفته است.

[حتی یکون نفس الماهیة معروض الوجود کالتشخّصات = حتی یکون نفس الماهیة معروض الوجود کما کان هو معروض التشخّصات (عطف تشخّصات به وجود)]

ما می گوئیم:

    1. مرحوم خویی در محاضرات، اصلا اشاره ای به اینکه مرحوم نائینی نزاع را مبتنی بر «وجود یا عدم طبیعت در خارج» کرده اند، ندارد.[3]

و تنها سخن دوم مرحوم نائینی را به ایشان نسبت می دهد. البته مرحوم خویی ابتناء مسئله بر «وجود و عدم طبیعت در خارج» را طرح می کنند و می نویسند: «بنابراین مبنا اگر کسی بگوید: طبیعت موجود است، متعلّق را طبیعت می داند و اگر کسی بگوید طبیعت موجود نیست متعلّق را فرد می داند» اما این را به مرحوم نائینی منتسب نمی کنند.

    2. امّا از اجود التقریرات (که آن هم نوشته مرحوم خویی است) چنین بر می آید که مرحوم نائینی می خواهد بحث را چنین طرح کند.

طبیعی موجود خارجی نیست: امر به فرد متعلق استطبیعی موجود خارجی استاراده به طبیعت عاری از مشخّصات تعلّق گرفته است: امر به طبیعت تعلّق گرفته استاراده به طبیعت متشخّصه تعلّق گرفته است: امر به فرد تعلّق گرفته است.طبیعی موجود خارجی نیست: امر به فرد متعلق استطبیعی موجود خارجی استاراده به طبیعت عاری از مشخّصات تعلّق گرفته است: امر به طبیعت تعلّق گرفته استاراده به طبیعت متشخّصه تعلّق گرفته است: امر به فرد تعلّق گرفته است.

 


[1] أجود التقريرات ؛ ج‌1، ص210.
[2] أجود التقريرات ؛ ج‌1، ص211.
[3] محاضرات، ج4، ص13.
logo