96/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال بر راه حلّ دوم:
مرحوم آخوند خود از این جواب پاسخ می دهند:
و فيه مضافا إلى أن ذلك لا يقتضي الإتيان بها كذلك لإمكان الإشارة إلى عناوينها التي تكون بتلك العناوين موقوفا عليها بنحو آخر و لو بقصد أمرها وصفا لا غاية و داعيا بل كان الداعي إلى هذه الحركات الموصوفة بكونها مأمورا بها شيئا آخر غير أمرها أنه غير واف بدفع إشكال ترتب المثوبة عليها كما لا يخفى.» [1]
توضیح:
1. اولاً: برای کسب«عنوان» لازم نیست حتماً قصد کنیم«به خاطر امر بودن» را، چراکه ممکن است آن عناوین را به گونه ای دیگر به دست آوریم، مثلاً«قصد امر» را صفت برای عمل قرار دهیم و نه غایت عمل. [مثلاً:من آب میوه ای «که زید می خورد» را از مغازه دار طلب می کنیم. در این صورت غایت این کار، لذت بردن است ولی «که زید می خورد» عنوان مشیر و وصف است»
[پس مکلّف اگر بگوید به خاطر این که دل مردم را به دست آورم، آن نمازی را می خوانم که متصف است به اینکه شارع امر کرده است؛ قصد امر غیری نکرده است ولی عنوان را تحصیل کرده است.]
2. ثانیاً: این جواب نمی تواند، اشکال اول(ترتب ثواب بر امر غیری) را حل کند.
پاسخ مرحوم اصفهانی بر اشکال:
مرحوم اصفهانی ابتدا می نویسند به نظر می رسد مرحوم آخوند پذیرفته اند که اگر «قصد امر غیری» داعی داشته باشد، مشکل حل است و لذا می نویسند قصد امر غیری ممکن است صفت باشد. این در حالی است که اگر مکلف قصد امر غیری را داعی نیز قرار دهد، چون امر، غیری است عبادت شکل نمیگیرد. ایشان سپس می نویسند که باید راه حلّ دوم را به گونه ای تصویر کرد که قصد امر غیری به عنوان داعی اتخاذ شد، مشکل را حل کند و موجب عبادیّت عمل شود. مرحوم اصفهانی سپس راه حل دوم را به این نحوه تقریر می کند:
«و بيانه بحيث يندفع عنه ما اورد عليه هو أن الوضوء حيث إنه بنفسه غير مرتبط بالمولى، فلا بدّ في مقربيته و إيجابه لاستحقاق الثواب من ارتباطه بعنوان حسن إلى المولى. و الشيء قد يكون بذاته قابلا لارتباطه و إضافته الى المولى، كنفس تعظيم المولى، و قد لا يكون كذلك بذاته كتعظيم زيد، فإنه مرتبط بزيد لا بالمولى، لكنه قابل للارتباط بالعرض، و هو ما إذا عظّم زيدا بداعي أمر المولى و إرادته، و كل ما بالعرض ينتهي إلى ما بالذات، فينطبق على المأتيّ به بهذا الداعي عنوان الانقياد للمولى و الإحسان اليه و أمثالهما، و هذه عناوين قابلة للارتباط بذواتها.
و حيث إن الوضوء بذاته غير قابل لارتباطه إلى المولى، فلا بد في قبوله للارتباط من فرض عنوان حسن ينطبق عليه، بحيث كان من العناوين المضافة بذواتها، و لمّا لم يكن ذلك العنوان معلوما جعل الشارع أمره الغيري الغير المقرّب طريقا إلى ذلك العنوان؛ لأنه لا يتعلّق إلّا بما هي
المقدّمة واقعا، و هو الوضوء بذلك العنوان الحسن المرتبط بنفسه إلى المولى، فيصدر الوضوء منه معنونا بعنوان حسن مضاف إلى المولى.» [2]
توضیح:
1. «وضو» ارتباطی با شارع ندارد و لذا مقرّب نیست پس برای اینکه مقرب باشد، باید ارتباطی بین آن و شارع برقرار کرد.
2. اشیاء گاهی فی حد نفسه با شارع مرتبط هستند مثل تعظیم شارع ولی گاهی چنین نیستند ولی امکان ارتباط با شارع دارند مثل اینکه کسی زید را به خاطر اینکه شارع گفته تعظیم کند.
3. حال در مورد وضو: چون فی حد نفسه ارتباطی با شارع ندارد باید عنوانی در آن پدید آورد که دارای ارتباط با شارع شود. وچون این عنوان معلوم نیست، مکلف میتوان «به خاطر اینکه امر غیری شارع به آن تعلق گرفته است» را عنوان اجمالی برای آن عنوان حقیقی قرار دهد.
ما می گوئیم:
1. ماحصل فرمایش ایشان آن است که:
1. برای عبادی شدن (احتیاج به قصد قربت و استلزام ثواب) باید عمل مرتبط با شارع باشد.
2. ارتباط شارع گاه به این است که عمل دارای عنوان شود.
3. عنوان گاه معلوم نیست و صرفاً می توان به صورت اجمالی به آن اشاره کرد.
4. آن عنوان – که باعث قربی شدن عمل می شود- از اتیان عمل به قصد امر غیری حاصل می شود.
2. در جواب به کلام ایشان می توان عرضه داشت:
اولاً: ایشان معلوم نکرده اند چرا این عنوان، فقط از «اتیان عمل به قصد امر غیری» حاصل می شود و لذا وصفی بودن «قصد امر غیری» پدید نمی آید.
ثانیاً: اگر آن عنوان، فی حد نفسه مقرّب است و لازم است آن عنوان تحصیل شود. پس در حقیقت شارع به تحصیل آن عنوان امر کرده است، پس واجب در حقیقت «واجب تعبدی» است درحالیکه فرض آن است که واجب غیری و توصلی است.
توجه شود که این اشکال به مرحوم آخوند وارد نیست چراکه مرحوم آخوند آن عنوان را «مقرّب» نمی دانستند.