95/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
جواب امام به مرحوم عراقی در «توقف فعلیت وجوب بر تحقق شرط»:
حضرت امام در بیانی که ناظر به فرمایش مرحوم عراقی است مینویسند:
«هل الوجوب في المشروط قبل تحقّق شرطه فعليّ أو لا يصير فعليّا إلاّ بعده؟ و التحقيق هو الثاني، و توضيحه يتوقّف على تحقيق حقيقة الحكم، فنقول.»[1]
توضیح:
1. وجوب قبل از تحقق شرط، فعلیت ندارد (خلافاً للمحقق العراقی)
2. توضیح این بحث وابسته به بحث از حقیقت حکم است:
«لا إشكال في أنّ الآمر قبل إنشاء التكليف يتصوّر المبعوث إليه، و يدرك فائدته و لزوم حصوله [بواسطة] المأمور و صدوره منه، و بعد تماميّة مقدّمات الإرادة يريد بعثه إليه، فيأمره و يبعثه نحوه.
إنّما الكلام في أنّ الحكم عبارة عن الإرادة، أو الإرادة المظهرة بنحو من الإظهار، أو نفس البعث الناشئ من إرادته، بحيث تكون الإرادة كسائر المقدّمات من مبادئ حصوله لا مقوّمات حقيقته؟
الحقّ هو الأخير، لشهادة العرف و العقلاء بذلك، ألا ترى أنّه بمجرّد صدور الأمر من المولى يرى العبيد وجوب الإتيان من غير أن يخطر ببالهم كون الأمر ناشئا من الإرادة؟! فنفس البعث- بأيّ آلة كان- موضوع لانتزاع الوجوب.
و لأنّ الإيجاب و الوجوب واحد ذاتا مختلف بالاعتبار، و الإرادة لا تكون إيجابا و إلزاما بالضرورة، بل نفس العبث و الإغراء إلزام و إيجاب، و هو الحكم.»[2]
توضیح:
1. آمر قبل از اینکه انشاء کند، مأموربه (مبعوث الیه) را تصور میکند و فائده آن را تصور میکند و همچنین تصور میکند که باید مأمور (مکلّف) آن را حاصل کند؛ و تنها بعد از تمامیت مقدمات إراده است که بعث کرده و امر میکند.
2. امّا این سوال باقی است که آیا حکم همان اراده است یا «اراده اظهار شده» است و یا بعث (که از إراده نشأت گرفته است) میباشد (و در نتیجه إراده از مبادی حکم است و نه از مقدّمات حکم).
3. قول صحیح آن است که حکم، بعث است. و این هم مطابق فهم عرف است و هم مطابق فهم عقلا.
4. شاهد آن قول آنکه: وقتی مولا امر کرد، عبد وجوب اتیان را در مییابد و اصلاً به ذهن او هم خطور نمیکند که آیا این امر ناشی از إراده بوده یا نه؟
5. دلیل دیگر بر اینکه حکم إراده نیست آن است که:
ایجاب و وجوب دو لحاظ از یک شیء هستند، و آنچه با وجوب وحدت دارد ایجاب است و ایجاب بعث است پس همینکه إراده ایجاب نیست، ثابت میکند که إراده حکم نیست، چراکه حکم ایجاب است.
[ما میگوئیم: این استدلال مصادره به مطلوب است، چراکه اگر میفرمایند «حکم ایجاب است و اراده ایجاب نیست بالضروره» دیگر لازم نیست به اتحاد وجوب و ایجاب بپردازید. اللهم الا ان یقال: اینکه حکم ایجاب است را بوسیله اتحاد وجوب و ایجاب ثابت کردهایم. پس گویی حضرت امام میگویند: «حکم وجوب است؛ وجوب ایجاب است؛ ایجاب إراده نیست پس إراده حکم نیست»]
حضرت امام سپس به دلیل دیگری اشاره میکنند تا ثابت کنند حکم إراده نیست، ایشان مینویسند:
«و لأنّ الأحكام التكليفيّة قسيم الأحكام الوضعيّة و قرينتها، و لا إشكال في أنّ الوضعيّات لم تكن من قبيل الإرادات المظهرة، فالولاية و الحكومة و القضاء و الملكيّة و غيرها تنتزع من جعلها، و لا يمكن أن يقال: هذا العناوين منتزعة عن الإرادة، أو عبارة عنها، و عن مقام إظهارها، كما أنّ حكم السلطان و القاضي عبارة عن نفس الإنشاء الصادر منهما في مقام الحكومة و القضاء، لا الإرادة المظهرة.
و الحاصل: أنّ الحكم مشتركة معنويّ بين الوضع و التكليف إذا لوحظ اسما، فلا بدّ و أن يكون الاعتبار فيهما واحدا، فنفس البعث عبارة عن الحكم و الإيجاب أو هما منتزعان منه، و الوجوب عين الإيجاب ذاتا.
نعم، لو لم ينشأ البعث من الإرادة الجدّيّة لم ينتزع منه الوجوب و الإيجاب، و هو لا يوجب أن تكون الإرادة دخيلة في قوام الحكم، أو تكون تمام حقيقته، و يكون الإظهار واسطة لانتزاع الحكم منها.
فما ادّعى بعض أهل التحقيق- من كون الحكم عبارة عن الإرادة التشريعيّة التي يظهرها المريد بأحد مظهراتها- خلاف التحقيق.»[3]
توضیح:
1. احکام تکلیفیه قسیم احکام وضعیه هستند.
2. احکام وضعیه، إراده مظهره (که مرحوم عراقی میگویند) نیستند.
3. چراکه ولایت از جعل ولایت انتزاع میشود (مثل وجوب که از بعث انتزاع میشود) و نه از إراده. (یا اینکه بگوئیم ولایت همان إراده است یا إراده اظهار شده است.)
4. احکام قاضی و سلطان هم انشاء آنها میباشد و نه اراده آنها.
5. پس چون حکم (به عنوان یک اسم) مشترک معنوی است بین احکام تکلیفی و احکام وضعی، پس یک معنا و یک اعتبار دارد که همان در حکم وضعی و تکلیفی مشترک است.
6. پس یا میگوئیم حکم (ایجاب) عبارت است از بعث یا میگوئیم حکم (ایجاب) از بعث انتزاع میشود. (وجوب هم ذاتاً عین ایجاب است)
7. البته وجوب و ایجاب به شرطی از بعث انتزاع میشوند که بعث از إراده جدی ناشی شده باشد. ولی این باعث نمیشود که بگوئیم إراده در مفهوم حکم و ایجاب دخیل است.
یا بگوئیم تمام حقیقت و ماهیت ایجاب (حکم)، اراده است ولی وقتی این إراده اظهار شد، ایجاب از آن انتزاع میشود.
8. پس کلام مرحوم عراقی که حکم را عبارت از إراده تشریعیه اظهار یافته میداند باطل است.
ما میگوئیم:
1. ماحصل فرمایش امام آن است که عرفاً لفظ «حکم» مشترک معنوی است بین حکم تکلیفی و حکم وضعی؛ و حکم وضعی نمیتواند به معنای إراده تشریعیه باشد. پس حکم تکلیفی همچنین نیست.
2. این در حالی است که میتوان خدمت ایشان عرض کرد:
اگر گفتیم لفظ حکم مشترک معنوی است بین حکم تکلیفی و حکم وضعی، این دلیل نمیشود که حقیقت حکم تکلیفی و حقیقت حکم وضعی یکی باشد، چراکه شاید لفظ حکم برای «جامع عرضی» این دو شیء وضع شده باشد (مثلاً برای معنای «کل ما صدر عن الشارع») پس به هر دو حکم گفته میشود در حالیکه حقیقت حکم تکلیفی با حقیقت حکم وضعی فرق دارد.
اضف الی ذلک: حقیقت حکم وضعی قطعا بعث نیست بلکه جعل است و لذا کلام امام که میفرمایند* «نفس البعث عبارة عن الحکم و الایجاب»، نمیتواند بر حکم وضعی صدق کند.