94/10/20
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام سپس به کلام مرحوم صاحب فصول و مرحوم آخوند اشاره کرده و سپس می نویسند:
«و التحقيق أن يقال: بناء على تعلق الأمر بالطبيعة: فإن قلنا بأنّ الهيئة موضوعة لطلب الإيجاد- كما عليه الفصول- فلا محيص عن كون متعلّقه هو الطبيعة من حيث هي لأنّ الإيجاد أخذ في طرف الهيئة، فلو أخذ الوجود في طرف المادّة يصير معنى الأمر بالصلاة، أوجد وجود الصلاة، و هو كما ترى، فحينئذ يكون النزاع في استفادة المرّة و التكرار بالمعنيين راجعا إلى الهيئة، فيأتي الإشكال المتقدّم في الأمر الأوّل، فلا بدّ من إرجاع البحث إلى المادّة تخلصا عن الإشكال، فحينئذ لا مجرى للنزاع مع تعلّق الأمر بالطبيعة، سواء أريد الفرد و الأفراد أو الدفعة و الدفعات، ضرورة أنّها خارجة عن الطبيعة، و أمّا مع تعلّق الأمر بالفرد فللنزاع مجال.
و إن قلنا بأنّ الهيئة موضوعة للإغراء و البعث، و لازم الإغراء إلى الطبيعة إيجادها، لأنّ الماهيّة من حيث هي ليست مطلوبة، لكن الإيجاد و الوجود لم يكونا مدلول الهيئة و لا المادّة، بل من اللوازم العقليّة لتعلّق البعث بالطبيعة، فحينئذ يكون النزاع بناءً على تعلق الأمر بالطبيعة في أمر عقليّ لا لغويّ، و هو خلاف ظاهرهم فلا بدّ من إجراء النزاع على فرض تعلق الأمر بالفرد لا الطبيعة حتّى يدفع الإشكال.
لكن بعد اللتيّا و التي لا يصير هذا البحث من تتمّة البحث الآتي بعد كون الجهة المبحوث عنها مختلفة.» [1]
توضیح:
1. اگر گفتیم امر به طبیعت تعلق گرفته است:
2. در این صورت یا می گوییم که «هیأت وضع شده است برای طلب ایجاد» و یا می گوییم وضع شده است برای بعث.
3. اگر می توانیم وضع شده برای «طلب ایجاد»: در این صورت «ماهیت» که متعلق واقع شده است، «ماهیت من حیث هی» است و نه مره و نه تکرار در آن اخذ نشده است. (چراکه اضرب یعنی «طلب ایجاد ضرب» و طلب ایجاد آن مربوط به هیأت است و ضرب همان ماهیت است که هیأت به آن تعلق گرفته است).
4. پس ایجاد در طرف هیأت است و در طرف ماده نیست.
5. و چون گفتیم که در هیأت نمی توانیم قائل به «مره یا تکرار» شویم لذا باید بگوییم در این صورت (که هیأت برای طلب ایجاد وضع شده) اصلاً نزاع مره و تکرار راه ندارد. [چراکه در هیأت نزاع امکان طرح ندارد و ماده هم فرض شده است که طبیعت من حیث هی است.]
6. اما در این صورت (که هیأت، برای طلب ایجاد، وضع شده باشد) اگر بگوییم متعلق اوامر، افراد هستند، می توان بحث کرد که آیا امر دال بر مره است یا دال بر تکرار.
7. ولی اگر گفتیم هیأت وضع شده است برای بعث:
8. در این صورت لازمه اغراء و بعث به سوی طبیعت آن است که مأمور طبیعت را ایجاد کند (چراکه طبیعت من حیث هی مطلوب نیست):
9. ولی «ایجاد» مدلول ماده یا هیأت امر نیست بلکه لازمه عقلی تعلق بعث به طبیعت است.
10. پس در این صورت (هیأت برای بعث وضع شده باشد و متعلق امر هم طبیعت باشد) نزاع در یک امر عقلی است. (یعنی اینکه لازمه «بعث نحو الطبیعه»، ایجاد یک فرد است یا ایجاد چند فرد و آیا ایجاد یک دفعه طبیعت است و یا چند دفعه).
11. ولی ظاهرا نزاع مذکور را اصولیون نزاع لغوی می دانند.
12. اما اگر در همین فرض (که هیأت وضع شده است برای اغراء و بعث)، گفتیم امر تعلق گرفته است به افراد، نزاع جاری است.
13. پس در هر صورت بحث (اینکه امر دال بر مره است یا بر تکرار) فقط در صورتی جاری است که متعلق اوامر، فرد باشد.
14. امّا باز هم این بحث (مره و تکرار) تتمه بحث از متعلق اوامر نیست چراکه جهت آن بحث، شناخت متعلق اوامر است و جهت این بحث، دلالت امر بر مره و تکرار.
15. [پس:
هیأتوضع شده است برای طلب ایجادمتعلق اوامر، طبیعت است: اصلا نزاع راه ندارد.متعلق اوامر، افراد است: نزاع راه دارد.وضع شده است برای بعثمتعلق اوامر، طبیعت است: نزاع عقلی است.متعلق اوامر، افراد است: نزاع راه دارد.هیأتوضع شده است برای طلب ایجادمتعلق اوامر، طبیعت است: اصلا نزاع راه ندارد.متعلق اوامر، افراد است: نزاع راه دارد.وضع شده است برای بعثمتعلق اوامر، طبیعت است: نزاع عقلی است.متعلق اوامر، افراد است: نزاع راه دارد.
]