94/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
تا کنون گفتیم:
نزاع مذکور در ماده اضرب (یعنی ضرب) راه دارد به اینکه بگوییم آیا «ضارب» وضع شده است برای یک مرتبه ضرب یا «ضرب متکرر». اما آیا نزاع در هیأت افعل راه دارد؟
حضرت امام این راه نمی پذیرند و می نویسند:
«لكن النزاع في الهيئة كأنّه يرجع إلى النزاع في أمر غير معقول، لأنّ المادّة إذا كانت موضوعة للماهيّة: فإمّا أن يقال: إنّ الهيئة وضعت للبعث و الإغراء، و لازم الإغراء إلى الماهيّة هو إيجادها، لا أنّه مدلولها اللفظيّ، فالإغراءات إلى الماهيّة اللابشرط لا يمكن أن تكون تأسيسية، لما عرفت سابقا: أنّ متعلّق الإرادة و البعث إذا لم يكن متعدّدا لا يمكن أن تتعدّد الإرادة و البعث التأسيسيان إليه، لأنّ الشيء الواحد لا يمكن أن يكون مرادا و مشتاقا إليه مرّتين، فكثرة الإرادة و الحبّ و الاشتياق تابعة لكثرة المتعلّق، و كذا لا يمكن تعدّد البعث التأسيسيّ إلى شيء واحد، و معه يكون النزاع في الهيئة هو النزاع في أمر غير معقول.» [1]
توضیح:
1. اینکه هیأت امر برای تکرار وضع شده باشد غیر معقول است و لذا نزاع در اینکه موضوع له هیأت، مره است یا تکرار، نزاع در یک امر غیر معقول است. چراکه:
2. اگر گفتیم ماده وضع شده است «ماهیت» در این صورت درباره هیأت دو فرض قابل تصویر است:
3. فرض اول: هیأت وضع شده است برای بعث. طبیعی است که لازمه «بعث الی الماهیه» ایجاد ماهیت است (البته ایجاد ماهیت، معنی بعث نیست بلکه لازمه بعث، ایجاد است.)
4. حال وقتی آمر ماهیت لا بشرط را اراده کرده است، نمی تواند نسبت به یک شیء دو اراده داشته باشد. البته ممکن است اراده دوم تأکید اراده اول باشد ولی نمی توان نسبت به یک شیء دو اراده مستقل از یکدیگر داشت (پس تعدد اراده، ناشی از تعدد متعلق اراده یعنی تعدد ماهیت است)
5. و همانطور که اراده تأسیسی متعدد نسبت به یک ماهیت ممکن نیست، بعث تأسیسی هم ممکن نیست.
ایشان سپس به فرض دوم اشاره کرده و می نویسند:
«و إمّا أن يقال: إنّها وضعت لطلب الإيجاد، بحيث يكون الإيجاد بالمعنى الحرفيّ مفادها اللغويّ، فحينئذ و إن جاز النزاع في أنّها وضعت لطلب إيجاد أو إيجادات، لكن الوضع للعنوان المقيد موجب لاسميّة معنى الهيئة، و تقييد المعنى الحرفيّ في استعمال واحد ممّا لا يمكن، فإنّ نفس الإيجاد معنى حرفيّ، و تقييده لا يمكن إلاّ بلحاظ آخر، و الجمع بينهما في استعمال واحد غير جائز.
... إلاّ أن يقال: إنّ الهيئة يمكن أن توضع لطلب إيجادات بالمعنى الحرفيّ، لا للإيجاد المتقيّد بالمرّة و التكرار، فكما يجوز استعمال الحرف في أكثر من معنى يجوز وضع الحرف للكثرة و استعماله فيها.
و لكنّه على فرض إمكان العقليّ مقطوع الخلاف. فلا بدّ و أن يرجع النزاع إلى المادّة، بدعوى أنّ مادّة الأمر موضوعة مستقلّة إمّا للدفعة أو الدفعات. أو يقال: إنّ المادّة و الهيئة موضوعتان مستقلا بحيث يرجع القيد إلى الجزء المادي لا الصوري.» [2]
توضیح:
1. فرض دوم: اگر گفتیم هیأت امر وضع شده است برای معنایی حرفی که عبارت است از «طلب ایجاد ماهیت» (یعنی هیأت امر ایجاد می کند «طلب ایجاد ماهیت» را) در این صورت موضوع له هیأت امر، همین معنای حرفی است.
2. در این صورت نیز نمی توان گفت که هیأت وضع شده است برای مره یا تکرار. چراکه: معنی حرفی، وجود متشخص است و قابل تقیید نیست و اگر معنایی را تقیید زدیم، آن معنا حتما اسمی است. (یعنی وقتی شما یک معنی حرفی را استعمال کردید، آن را متشخص کرده اید و دیگر نمی توانید آن را مقید کنید. و اگر خواستید آن را مقید کنید باید آن را به صورت اسمی لحاظ کنید و سپس مقید به مره یا تکرار کنید.)
3. [به عبارت دیگر: اگر می گویند موضوع له «معنای حرفی طلب ایجاد ماهیت» است، این سخن به این معنی است که وقتی می گوئید اضرب یک طلب اعتباری را ایجاد کرده اید (طلب ایجاد ضرب) حال چنین چیزی چون معنی حرفی است قابل تقیید نیست چراکه لازمه تقیید آن است که معنی را لحاظ کنید و سپس قید را لحاظ کنید و سپس آنها را به هم ضمیمه کنید و این لحاظ کردن ها، لحاظ مستقل و اسمی است]
4. اما ممکن است در این باره جواب دهیم: برای اینکه هیأت برای تکرار وضع شده باشد، لازم نیست که ما یک بار طلب ایجاد را لحاظ کنیم و سپس آن را مقید به تکرار کنیم. بلکه می توانیم از ابتدا به وسیله اضرب «طلب ایجاد های متعدد» را انشاء کنیم. و این یک معنی حرفی است.
5. این کار مثل آن است که:
وقتی می گوییم حروف دارای معنی حرفی هستند، یعنی در هنگام وضع، «من» را برای ایجاد معنی ربط وضع کرده اند حال ممکن است در مقام استعمال کسی یک «من» را استعمال کند ولی در دو معنی حرفی آن را استعمال کند. (از باب استعمال لفظ در اکثر از معنی واحد)
به همین صورت ممکن است بگوییم واضع لفظ «من»، از ابتدا «من» را برای «دو معنی حرفی» وضع کرده است و لذا همیشه استعمال این کلمه، «دو معنی حرفی» را ایجاد می کند.
6. در مانحن فیه هم می توانیم بگوییم واضع هیأت امر، از ابتدا این هیأت را برای «طلب چند ایجاد» وضع کرده است [همانند آنکه یک تیر چند شعبه را پرتاب می کنند که با یک استعمال چند ضربه وارد می شود]
7. اما این جواب اگرچه امکان عقلی چنین وصفی را ثابت می کند ولی قطعاً واضع لغت عرب چنین عملکردی نداشته است.
8. پس: نزاع در اینکه «اضرب» آیا دال بر مره است یا تکرار، تنها در دو صورت قابل فرض است:
• الف) آیا «ض ر ب» وضع شده است برای یک ضرب یا چند ضرب (و لذا اضرب که می گوید ض ر ب را ایجاد کن آیا می گوید چند ضرب را ایجاد کن یا می گوید یک ضرب را ایجاد کن؟)
• ب) مجموع «ماده و هیأت» (یعنی «اضرب» روی هم و نه هیأت افعل) آیا برای ایجاد یک ضرب وضع شده است یا ایجاد چند ضرب؟ (که در این صورت هم باز مره و تکرار به حیثیت ماده باز می گردد.)