« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد حسن خمینی

93/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امام سپس به نوعی در صدد آن هستند که تقید بعث به اراده حتمیه را تصحیح کنند. قبل از بیان فرمایش ایشان لازم است به اشکالی که حاج شیخ مرتضی حائری بر قسمت قبلی فرمایش امام دارند اشاره نمائیم:

ایشان می نویسد:

«و قد يقال‌- كما في‌ تقريرات‌ بعض أهل العصر- باستحالة أن تكون موضوعةً للوجوب، من جهة أنّ الوجوب عبارة عن البعث المعلول للإرادة الشديدة، و أخذ العلّة في المعلول محال، للزوم تأخّر المتقدّم و تقدّم المتأخّر. و الإنصاف: أنّه عجيب جدّاً، فإنّ المستحيل دخالة العلّة في المعلول في مقام الإفاضة و التأثير، لأنّه يلزم علّيّة الشي‌ء لنفسه؛ و أمّا جعل اللفظ للمعلول الناشئ عن العلّة المخصوصة فبمكان من الإمكان، كما لا يخفى.» [1]

توضیح :

    1. سخن امام عجیب است چراکه آنچه محال است دخالت علت در معلول در مقام خارج است چراکه لازم می آید شیء علت خودش باشد.

    2. اما وضع لفظ برای «معلول ناشی از علت» اشکالی ندارد.

ما می گوییم :

    1. اگر مراد ایشان آن است که می توانیم لفظ را برای مفهومی که از معلول در قیاس با علت برداشت می کنیم، وضع کنیم. (همانطور که سابقاً گفتیم می توانیم یک شیء را در قیاس با آنچه زماناً متأخر و یا متقدم است، قیاس کرده و برای مفهوم متخذه، لفظ را قرار دهیم) در جواب می گوییم: اما مشکله این جاست که کلام ایشان در جایی جاری است که موضوع له مفهوم باشد، در حالیکه حضرت امام روی مبنای خود ـ و کثیری از قوم ـ موضوع له را مصداق می دانند.

یعنی مصداق خارجی موضوع له «افعل» است و مصداق خارجی همان معلولی است که مرحوم حائری خود به عدم تقید آن به علت اذعان دارد.

به عبارت دیگر کلام مرحوم حائری ـ که سابقاً در موارد مختلف امام خود مطرح کرده بودند ـ در صورتی صحیح است که موضوع له عام بوده و مفهوم باشد و نه اینکه خاص و مصداق خارجی باشد.

    2. و اگر مراد ایشان آن است که لفظ برای «مصداق خارجی بعث حاصل از اراده شدیده» وضع شده، این همان است که حضرت امام در فرمایش بعد اشاره کرده اند. اللهم الا أن یقال با یک تفاوت کوچک به اینکه: امام قائل به ایجادی بودن هیأت هستند ولی ایشان علیرغم پذیرش وضع عام موضوع له خاص، هیأت را ایجادی نمی دانند.]

حضرت امام سپس به تقریر صحیح از «وضع هیأت امر برای وجوب» پرداخته و می نویسند:

«نعم‌، يمكن‌ أن‌ يقال‌: إن الإرادة الحتمية لما كانت منشأ للبعث بآلية الهيئة، فللبعث المنشأ بها تحصل غير تحصل البعث المنشأ بالإرادة الغير الحتمية بحسب نفس الأمر، و الواضع يمكن أن يتصور جامعا عرضيا انتزاعيا بين أفراد البعث الناشئة من الإرادة الحتمية، فيضع الهيئة بإزاء مصاديقه، فتكون هيئة الأمر مستعملة استعمالا إيجاديا، و يكون وضعها عاما و الموضوع له خاصا، و هو إيجاد البعث الخاصّ الناشئ من الإرادة الحتمية من غير تقيد بها.

و هذا التصوير و إن يدفع الاستحالة لكن التبادر و التفاهم العرفي يضاده، ضرورة أن المتفاهم [به‌] من الهيئة ليس إلا البعث و الإغراء، كإشارة المشير لإغراء غيره، و كإغراء الجوارح من الطيور و غيرها، فكأن لفظ الهيئة قائم مقام تلك الإشارة و ذلك الإغراء.» [2]

توضیح :

    1. بعث ناشی از اراده حتمیه وجود خارجی اش تکوینا غیر از وجود خارجی بعث ناشی از اراده غیر حتمیه است. [چراکه معلول ناشی از علت الف غیر از معلول ناشی از علت ب است]

    2. پس واضع بین این بعث های ناشی از اراده حتمیه جامعی را تصور می کند (وضع عام) و برای مصادیق آن لفظ را قرار می دهد (موضوع له خاص) [البته جامع بعث های مذکور، جامع عرضی است چراکه ذات آن بعث ها، صرفاً بعث است و مفهوم جامع بین بعث های ناشی از اراده حتمیه، جامع عرضی است یعنی ذاتی مصادیقش نیست.]

    3. در این تصویر، استحاله عقلی مطرح نمی شود ولی خلاف متفاهم عرفی است چراکه متفاهم عرفی از افعل، صرف «بعث» است و نه «بعث خاص».

 


[1] . مبانى الأحكام في أصول شرائع الإسلام ؛ ج‌1 ؛ ص158.
[2] . مناهج الوصول إلى علم الأصول ؛ ج‌1 ؛ ص251.
logo