93/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل پنجم:
در کلمات بزرگان به روایات بسیاری تمسک شده است که در آنها ائمه از اوامر قرآن وجوب را فهمیده اند.[1] مرحوم عبدالله شبّر از فقهای اخباری در الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، روایات بسیاری ـ از این دست را مطرح کرده است، به چند روایت اشاره می کنیم:
«تهذيب- موسى بن القاسم عن حماد بن عيسى عن عمر بن أذينة عن زرارة بن أعين عن أبي جعفر عليه السلام في حديث قال: العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحج لأن الله تعالى يقول: (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ) و إنما نزلت العمرة بالمدينة.
كافی- علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله عليه السلام مثله.
العلل- محمد بن الحسن بن الوليد عن الصفار عن العباس بن معروف عن علي بن مهزيار عن الحسين بن سعيد عن ابن أبي عمير و حماد و صفوان بن يحيى و فضالة بن أيوب عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله عليه السلام قال: العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحج على من استطاع إليه سبيلا لأن الله عز و جل يقول (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ).
تهذيب- موسى بن القاسم عن صفوان بن يحيى عمن حدثه عن أبي عبد الله عليه السلام في حديث قال: ليس لأحد أن يصلي ركعتي طواف الفريضة إلا خلف المقام لقول الله عز و جل (وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى) فإن صليتها في غيره فعليك إعادة الصلاة.» [2]
ما می گوییم :
همان اشکالی که در دلالت آیات شریفه مطرح شد، در اینجا هم مطرح است و لذاست که از دلالت هیأت های امر شارع، نمی توان در همه هیأت های امر، وجوب را ثابت کرد.
اشکال امام خمینی بر مبنای اول:
«أما الدلالة الوضعيّة: فإن يرد منها أنها وضعت للبعث المتقيد بالإرادة الحتمية، فهو ظاهر البطلان إن أريد التقيد بهذا المفهوم، ضرورة عدم إمكان تقيد البعث بالحمل الشائع بمفهوم أصلا، و قد عرفت أن الهيئة وضعت له. و إن أريد التقيد بواقعها فلا يمكن، لأن البعث متأخر عن الإرادة بمراتب، فلا يعقل تقيدها بها، و المعلول لا يمكن أن يتقيد بعلته، فضلا عن علة علته، أو كعلة علته في التقدم، للزوم كون المتأخر متقدما أو بالعكس.» [3]
توضیح :
اینکه می گویند هیأت امر وضع شده است برای وجوب، اگر مرادشان آن است که هیأت امر (افعل) وضع شده است برای «بعث مقید به اراده حتمیه»، این حرف واضح البطلان است چراکه:
اگر مراد آن است که بعث مقید به مفهوم اراده حتمیه شده است حرف باطل است چراکه هیأت برای بعث به حمل شایع (مصداق خارجی بعث) وضع شده است و مصداق خارجی به مفهوم مقید نمی شود [ما می گوییم: وضع هیأت طبق نظر امام، وضع عام موضوع له خاص بود و لذا موضوع له هیأت افعل را مصداق خارجی بعث می داند. یعنی آنچه به حمل شایع بعث است.]
و اگر مراد آن است که بعث مقید به وجود خارجی اراده حتمیه شده است، حرف باطل است چراکه وجود خارجی بعث در رتبه متأخر از وجود خارجی اراده است و اراده در سلسله علل بعث است و معلول مقید به علتش نمی شود. چراکه لازم می آید متقدم (اراده) متأخر (بعث) باشد و یا متأخر (بعث) متقدم (اراده) باشد [اراده علت تلفظ است و تلفظ (به افعل) علت بعث است و به دقت عقلی تلفظ موضوع بعث اعتباری است یعنی علت اعتباری بعث است و لذا مثل علت است پس می توان گفت اراده علت علت بعث است و یا مثل علت علت بعث است]
حضرت امام سپس به نوعی در صدد آن هستند که تقید بعث به اراده حتمیه را تصحیح کنند. قبل از بیان فرمایش ایشان لازم است به اشکالی که حاج شیخ مرتضی حائری بر قسمت قبلی فرمایش امام دارند اشاره نمائیم: